lovely song
lovely song

lovely song

تولد 5 سالگی دایه هان مین گوک مان سه

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاء الله خوش میگذره امیدوارم که همیشه سلامت و شاد و موفق باشید تو زندگیتون :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

عزیزانم خوشحال میشم اگه بیاین ادامه پستمو ببینین ممنونم از نگاه های قشنگ و مهربونتون :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

 

 

همینطور که از عنوان پستم مشخصه امروز تولد ۵ سالگی سه قلوهای شیرین و دوست داشتنی سونگه اسم هاشون اینه دایه هان، مین گوک، مانسه سه قلوهایی که بعد از۴ سال زندگی مشترک پدر و مادرش عزیزشون خودشونو نشون دادن و با اومدنشون یه رنگ و روی دیگه ای به زندگی دادن و خداروشکر که سونگ کنار همسرش و سه قلوها خوشبخت و سلامته سه قلوهای ناز و دوست داشتنی خودم تولد ۵ سالگی تون مبارک ان شاء الله که همیشه سلامت و خندون و شاد و موفق باشید کنار پدر و مادرتون میدونم که پدرتون داره هر سه تاتونو عین خودش بار میاره و میدونم عین خودش تحویل جامعه میده دایه هان،مین گوک،مانسه امیدوارم زود بزرگ بشین و راه پدرتونو ادامه بدید یعنی هر سه تاتون بازیگر بشین چون پدرتون بازیگره منم دلم میخواد سراغ هیچ شغلی نرید جزء بازیگری امیدوارم که زود بزرگ بشین و زحمت های پدر و مادرتونو جبران کنید شما سه قلوها خیلی خوب و عالی بار تربیت شدید بر عکس بچه های ایرانی خیلی حرف گوش کن هستید و به حرف های پدر و مادرتون گوش میدید آفرین به شما پسرهای خوب و مهربون که انقدر پدر و مادرتونو دوست دارید همیشه هواشونو داشته باشید شرمنده تونم به خدا کاری جزء گذاشتن این پست و گذاشتن کلیپ در کانالم از دستم بر نمیاد بازم تولد ۵ سالگی تونو تبریک میگم:20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

خوب عزیزانم اینم از پست امروزم امیدوارم از پستم خودشون اومده باشه و دوستش داشته باشید ممنونم از نگاه های قشنگ و مهربون تون به من و وبلاگم :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

نظرات 111 + ارسال نظر
bahar bahrami چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:58 http://mortezapashaei14.rozblog.com

الهه دیگه این کارا فایده نداره
وب مرتضی عضو نشو
فک کن بهار نبوده و نیست
ازت خواهش میکنم به مدیر چیزی نگی
دیگه هم بهار رو فراموش کن

اجی توروخدا نرو توروخدا باشه عضو نمیشم اما نرو اجی
اگه بری برای همیشه و تنهام بزاری مرتضی هم خیلی از دستت ناراحت میشه

فافا چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 10:28

یه جورایی یاد خودم افتادم ...
وقتی عاشق بازیگرا بودم.
مث تو می نوشتم .
مث تو قربون صدقه می رفتم !
چه خوش خیالیم ما !

سلام اجی خوبی ممنونم که نظر دادی اجی من اصلا از بازیگرای ایرانی خوشم نمیاد بی احساس بازی میکنن ولی سونگ جوری بازی میکنه که اشک ادم در میاد به خدا البته اجی نه اینکه خوشم نیادا میاد اما کم

پریسا چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 13:53 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام تولدشون مبارک
من از جومونگ اینا اصلا خوشم نیومد و نمیاد
راستی کانال داری؟؟به تلگرام وصلی؟؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی بازم تولدشون مبارک وا سریال به اون خوبی چرا خوشت نمیاد اجی نه اجی وصل نیستم تلگرام ندارم اجی راستی ایمیلتم حذف کردم

تارا (آجی الهه) چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 19:32

سلام به روی ماه بهترین آجی دنیا
خوبی آجی؟؟؟
آجی نمی دونی چقد خوشحال شدم که تو این روز سه تا فرشته ی نازنین متولد شدم
چقد خوشحالم که سونگ عزیزمون ازدواج کرد
چقد خوشحالم که توی این روز زیبا سونگ خوشحاله
آجی ولی من این خوشحالی ها رو اگه تو ناراحت باشی نمیخوام...
خودت میدونی چرا اینو گفتم....
آجی خیلی دوست دارم
اینو از ته قلبم گفتم
تا ابد دوست دارم و تو قلب منی آجی

سلام اجی خوبی منم بد نیستم اجی فقط استرس دارم و نگرانم ولی در کل خوبم اجی ممنونم
قربونت برم من اجی
ناراحت نیستم اجی نگرانم و استرس دارم
اما تو دعام کن اجی ممنونم
منم خیلی دوست دارم اجی تا ابد تو قلب منی اجی

محجوب بانو پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 00:44 http://booyehbehesht.niniweblog.com/

سلام مهربونم
من هم تولدسون رو تبریک میگم صد سال به این سالها
آجی تو نظرات بالا نوشته بودی ناراحتی و استرس داریخیلی ناراحت شدن آجی
آخه چرا ناراحتی؟؟؟
راستی آجی نظرا تو هم خوندم حالا انشاالله سر فرصت تایید میکنم
ممنونم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی منم تبریک میگم نمیخواستم ناراحتت کنم اجی ببخشید اما هنوزم استرس دارم التماس دعا اجی

ماجراهای خونه یک بانو پاییزی پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 13:53

لام گلم حالت خوبه؟
ای جانم چه پست پر احساسی خدا حفظشون کنه عزیزم زیر سایه پدر مادرشون بزرگ شن
فقط الهه گلی بچه های ایرانی هم خیلی گلن خیلیاشون هنوز حرمت پدر مادرشون رو حفظ میکنن و حرف گوش کن و نصیحت پذیرن

سلام اجی خوبی ممنونم خوبم اجی ممنونم اجی لطف داری ان شاءالله اجی ان شاءالله
اره اجی میدونم من کلی گفتم اجی امیدوارم ناراحت نشده باشی از دستم منظور بدی نداشتم
ممنون که نظر دادی اجی

مهراسا پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 23:31

سلام الهه جونم خوبی؟؟؟؟؟
دلم برات خیلی تنگ شده
وااااااااااااای تولد جیگرا مبااااااااااارک عاشقشونم

سلام ممنونم

مهراسا شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 10:00

الهه نیستی؟؟؟؟ خودتی؟؟؟
چیزی شده عزیزم؟؟؟؟؟

سلام اجی خوبی خودمم اجی نیستم چیه هستم خخخخخخخخ نه بابا چیزی نشده

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 19:47

سلام دوباره اجی
چه خبرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام اجی خوبی سلامتی اجی تو چطوری خوبی داداشی خوبه داروهاتو خوردی اجی معده ات چطوره امتحاناتو خوب دادی اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 19:54

اره اجی همه چی خوبه
مرتضی خوبه
امتحان چیست ؟؟؟؟؟؟از 28 فروردین شروع میشه

خداروشکر اجی واقعا امتحانات از ۲۸ شروع میشه فکر میکردم امتحانای نیم ترمت از ۲۸ شروع میشه بعدش امتحانای ترم دومت شروع میشه

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 19:57

اره نیم ترم دوم از 28 فروردین
ترم دوم هم از اول خرداد

ان شاءالله که امتحاناتو عالی بدی اجی
راستی اجی فردا هم انلاین میشی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 19:59

قربونت برم من عزیزم مرسیییییییییی
اره انلاین میشم
چه میکنی ؟؟؟؟؟؟؟
چه گوش میدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا نکنه اجی
وظیفه اس اجی جونم
بیکارم اجی
راستی اجی داداشی پیشته

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:02

ویدیو های کنسرت هاشو گذاشتم
دربارشون نظرمیده

اوخی عزیزم
اجی فردا قراره برم مهمونی استرس دارم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:08

اااا به سلامتی کجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوش بگذره

خونه یکی از دایی هام اجی یادته بهت گفته بودم دعا کن دعوت نکنه مارو حالا دعوت کرده اجی خونه اش هم پله خوره من بلافاصله پله میبینم استرس میگیرم اجی کلا از پله میترسم برام دعا کن اجی
ممنونم اجی سلامت باشی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:13

چرا اجی میترسی؟؟؟؟؟؟فضولی نباشه ها
البته من همین چند وقت پیش از پله خوردم زمین پام شکست
وسط امتحانای ترم اول

دلیلی نداره اجی کلا وقتی پله هارو هم میرم بالا استرس بهم وارد میشه اجی
نه اجی عیبی نداره
اوخی بیشتر مواظب خودت و سلامتیت باش اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:19

اها از اقتادن میترسی
من اصن حواسم به خودم نیست
هرچی شد شد

اره اجی کاش خونه شون اسانسور داشت اجی خونه اون یکی دایی هام اسانسور داره اما این یکی نداره به خدا دارم از استرس میمیرم اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:24

نه بابا هیچی نمیشه
مراقب خودت باش
اروم اروم برو

اجی مامانم میخواد دستمو بگیره برم بالا از پله
اجی وقتی پله رو میبینم استرس بهم وارد میشه یه اتفاقی میفته نگم بهتره چون خیلی بده

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:29

نه بابا
عیب نداره اروم باش
قبلش حتما مرتضی گوش کن
اروم میشی

هنذفری ندارم اجی البته امروز یکی هستو بدون هنذفری گوش دادم اجی خیلی میترسم اجی برام دعا کن به داداشی هم بگو واسه ام دعا کنه خودش از حالم خبرداره

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:38

باشه عزیزم
ایشالله چیزی نمیشه

خدا از دلت بشنوه اجی ان شاءالله اجی توروخدا ببخشید اجی با حرفام ناراحتت کردم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:40

نه بابا عیب نداره عزیزم
دیگه چه خبرا ؟؟؟؟؟؟

سلامتی اجی فعلا که دارم میمیرم از استرس

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:42

ااااااااااا
هی میگه
هیچی نمیشه
بهش فک نکن
نمیشه هم نداریم

مرتضی اینارو میگه اجی بهش بگو اجیت میگه:سلام داداشی خوبی چی بگم والله مرتضی فکرم نکنم هر لحظه جلوی چشمامه

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:46

اجی مرتضی ساکته
جواب نداد

پس تو اونارو گفتی اجی یا مرتضی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:48

هر دو باهم
گفت نوشتم یه جمله اضافه کردم
الان ساکته جوابتو نداد

حق داره ساکت باشه اجی پیش منم ساکته

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:51

چی بگم والا

هیچی اجی هر وقت حرف زد باهات بگو خودت خوب میدونی اجیت این روزا چه حالی داره وقتی یکی هستو گوش میداد اشکش در میومد اما دست خودش نبود ببخش اجیتو اون میدونه ناراحت شدی از دستش

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:54

حتما بهش میگم

ممنونم اجی راستی تو نمازتو خوندی اگه نخوندی برو بخون

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:57

نه خوندم
خیالمم راحته

إ خداروشکر اجی
راستی اجی تو چقدر دوسم داری همینجوری میپرسما

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:02

خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی زیااااااااااااااااااااااااااددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد

فدات بشم من اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:04

خدا نکنه عزیزممممممممممممممممممممممممم

اجی از فاطمه زهرا چه خبر خوبه هنوز اهنگای مرتضی رو گوش میده واکنش نشون میده اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:09

خدا شکر خوبه جوجو فنقلی من
خیلی وقته براش نذاشتم

خداروشکر اجی اوخی عیبی نداره اجی راستی من ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه یا زودتر میام نت اجی اخه میخوایم شام بخوریم البته هر وقت خواستم شام بخورم بهت میگم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:16

چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شام بخورم اجی اما هنوز اماده نیست هستا اما اجی زودی باز میاما تو نری افلاین بشی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:19

نه عشقم برو
هستم
هول هولی غذا نخوریا من هستم فرار نمیکنم

باشه اجی جونم
……………
اجی جونم اومدم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:44

ااااااااااا پیامتو ندیدم
نوش جونت

ممنونم اجی عیبی نداره تو شامتو نخوردی اجی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:48

نه بابا ما به این زودی شام نمیخوریم که

اخه چرا اجی خوب تو زودتر شامتو بخور

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:51

نمیدن بهمون
به من چه

وا اجی خودت برو غذا بردار بخور راستی اجی داداشی هنوز ساکته

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 21:59

هیچی نداریم
اره ساکته
یه سری مواقع شعر مبخونه زیر لب

اجی بهش بگو اجی الهه ات کارت داره

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:06

میگه
جانم ؟؟؟؟؟؟؟؟
چی شده ؟؟؟؟؟؟؟

به به سلام داداشی جونم خوبی فدات بشم
داداشی کی میخوای بگی تو خواب بیتا که رفتی چی گفتی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:10

خدا نکنه
نمیگم و حالاحالا ها نخواهم گفت .

باشه داداشی هر جور راحتی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:14

قربونت برم من

خدا نکنه داداشی نمیدونم چرا نمیخوای بهم بگی اما

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:17

اما چی ؟؟؟؟؟؟؟؟
دلایل خودمو دارم

داداشی اونا هنوز در مورد من اونجوری فکر میکنن چیکار کنم اخه

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:20

بذار هر جوری دوس دارن قضاوت کنن
مهم اونا نیستن

اونا به من گفتن دروغگویی کثیفی سنگدلی داداشی خودت شاهدی چقدر داغون شدم اون موقع که این اتفاق ها افتاد

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:25

الهه میشه بس کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
خسته شدم از این بحث
گذشته ها گذشته الان رو دریاب

میدونم داداشی باشه بحث نمیکنم ببخشید اگه ناراحتت کردم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:35

نه بابا ناراحت نشدم
...............................
دیر حواب دادم ببخشید

اشکالی نداره اجی
…………
داداشی تو فکر میکنی من تا کی زنده ام و زندگی میکنم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:41

نمیدونم عمر دست خداست

یادته داداشی گفتم چرا همیشه انقدر راحت میای به خوابم گفتی چندین سال دیگه که اومدی پیشم بهم گفتی چندین سال دیگه که اومدی پیشم اون موقع میفهمی فکر میکردم میدونی به خاطر همین پرسیدم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:47

اره یادمه
من گفتم چندین سال دیگه
سال دقیق نگفتم که

اره داداشی میدونم اما اصلا نمیخوام عمرم طولانی باشه میخوام مثل تو ۳۰ سالگی از دنیا برم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:51

الهه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عمر دست خداست
نه منو تو
لطفا از این حرفا نزن خدا قهرش میگیره

چشم داداشی دیگه از این حرفا نمیزنم راستی داداشی یه سوال ازت بپرسم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 22:55

بپرس

داداشی اینو میدونی که بادیگاردت بهت خیانت کرده

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:06

هان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
محمود چی کار کرده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه محمود با اون قلب مهربونش چی کار کرده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داداشی خودت که از همه چی باخبری اون کلیپه بود تو بیمارستان بودی بادیگاردت با گوشیش ازت فیلم گرفت اونم جلوی پرستار داداشی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:15

نمیخوام دیدم نسبت بهش عوض شه
ولش کن

باشه داداشی
داداشی یادته اولین باری که اومدی به خوابم ۱۷ اذر بود و با چه دردی اومدی پیشم

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:18

یه چیزایی اره

با هزار زحمت ارومت میکردم داداشی به زور غم و غصه و ناراحتیمو از نگاهت پنهون میکردم اخرم تنهام میذاشتی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:21

میشه منو یاده این روزا نندازی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بببخشید داداشی میدونم ناراحتت میکنم با حرفام شرمنده

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:28

نه عزیزم ناراحت نمیشممم
.........................
من حوصلم سر رفت

داداشی خیلی دوست دارم خیلی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:34

منم همین طور

داداشی نمیدونم چرا بین این همه خاصیا منو انتخاب کردی که واسه مامانت نامه بنویسم البته میدونم به خاطر معصوم بودنم بوده داداشی

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:40

دوبار اینو پرسیدی نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جوابتم گرفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوب داداشی میدونم اما نمیدونم دلایلت چیه واسه این انتخاب

نگار چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 23:42

دلایل خاص خودمد دارم

.....................................
اجی بالاخره شام دادن بهمون
فعلا

باشه اجی برو زود بیا منتظرتم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 00:00

من اومدممممممممممممممممم
اجی حقیقتش من فردا کلاس دارم
برم سعی کنم بخوابم
ببخشید فردا میام
فعلااا

باشه اجی برو مواظب خودت و مرتضی باش داروهاتم به موقع بخور اینم به داداشی بده
شبت بخیر اجی

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:01

ااااااااااا
اجی چرا نرفتی ؟؟؟؟؟؟

سلام اجی خوبی إ مهمونیو میگی اجی اونو که الان مهمونی هستم اجی فکر کردم منظورت اینکه چرا افلاین شدم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:05

نه بابا
خوش میگذره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بدک نیست اجی داداشی پیشته

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:08

ساکته حرف نمیزنه
تا یک ساعت پیش داشت مخ منو میخورد

وا چرا اجی منظورم اینکه چرا اذیت میکرد و حرف میزد
بهش بگو اجی الهه ات کارت داره چشماش درد میکنه

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:12

سرم درد میکرد حرف میزد هی
شوخی میکرد میخندوند
اااااااااااا اجی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟( مرتضی میپرسه)

داداشی خودت که میدونی من همه اش سرم تو نته چشمامم درد میکنه
برام دعا کن داداشی

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:17

خوب معلومه
نکن دختر
................................
خجالت بکش
خیلی علاقه داری مثه منو مرتضی عینکی بشی ؟؟؟؟؟/

داداشی فکر میکنی کمتر تو نت باشم چشمام بهتر میشه

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:20

بله بهتر میشه

باشه داداشی سعی میکنم کمتر تو نت باشم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:27

افرین دختر گلم

دختر گلم داداشی مگه دخترتم
راستی داداشی دیشب بهم گفتی دیگه اون چهار نفر برات مهم نیستن توروخدا از دستم ناراحت نشو منظوری ندارم همینجوری پرسیدم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:33

نه ناراحت نشدم

نگفتی مهم هستن یا نیستن

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:35

نیستن

یعنی داداشی دیگه اونارو دوست نداری دیگه اونارو طرفدار خودت نمیبینی

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:39

چی بگم والا ولی دل خوشی ازشون ندارم

میدونم داداشی عیبی نداره من مقصر بودم اونکارو کردم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:43

نه بابا مقصر نیستی
دیگه از این حرفا نزنیااا

چشم داداشی دیگه این حرفارو نمیزنم ممنونم که هر شب وقتتو میزاری و میای به خوابم داداشی

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:47

داداشی,بعضیا فکر میکردن من تو رویا تورو میبینم یعنی تو رویاهام تورو میبینم نه تو خوابم

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:52

رویا یه نوع خوابه

داداشی یعنی من تو رویاهام تورو میبینم یعنی تو خوابم نمیبینمت

نگار پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 23:59

من که به کل گیج شدم
ولش کن اصن

داداشی به خدا من اصلا اهل دروغ نیستم به کسی دروغ نگفتم واقعا تو هر شب به خوابم میای داداشی

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:01

میدونم عزیزم

فدات بشم من داداشی

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:02

خدا نکنه اجی گلم

داداشی خیلی دوست دارم خیلی هم تورو هم سونگو هم اجی نگارو همینطور همه دوستامو خیلی دوست دارم

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:06

داداشی تو فکر میکنی مامانت بعد از خوندن نامه ام چه واکنشی نشون میده

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:09

نمیدونم
الهه هنوز برنگشتی خونتون ؟؟؟؟؟؟؟

نه هنوز اجی
اجی تو میخوای بری برو بخواب

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:20

نه خوابم نمیاد
اجیییییییی
امکان داره فردا بریم بهشت زهرا
الان شدیدا خوشحالم
اجی من شدیدا گشنمه لاقل برم یه چیزی بخورم غش نکنم
زود شام خوردیم گشنمه
فعلااا
زود میام

خداروشکر اجی که بلاخره میخوای بری بهشت زهرا اجی باشه اجی برو منتظرتم

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:09

اره احتمالا بریم از ظهرتا حالا بالای ده بار گفتم بهشون
هستی هنوز ؟؟

خوبه اجی اره اجی هستم

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:12

واقعا خوشحالم الان
چه خبرا دیگه ؟؟

میدونم اجی سلامتی اجی سلام من و خاصیارو هم برسون به داداشی اجی و از طرف من و خاصیا فاتحه بخون و صلواتم بفرست

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:21

حتما از همین الان قرار گذاشتم من زیر نیم ساعت برنمیگردم
حداقل میخوام نیم ساعت براش قرآن بخونم

ممنونم اجی قبول باشه ان شاءالله

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:23

فدات بشم من اجی

نگار جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:33

خدا نکنه عزیز دلم
اجی من برم دیگه الان منو میکشن
شب بخیررررررررررررررررررررر

باشه اجی جونم شبت بخیر عزیزدل اجی

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:09

سلام دوباره اجی جونمممم
چطور مطوری؟؟؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی منم خوبم خداروشکر امروز روزه بودم اجی

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:15

اااا قبول باشه عزیزم
خوش بحالت
من که وقت نمیکنم روزه بگیرم
برام سخته الان
از 7 صبح تا شب سخته خیلی

ممنونم اجی قبول حق باشه اجی داداشی هم نگرانم بود چیزیم بشه یعنی معده درد بگیرم که یه کم گرفتم اما تحملش کردم اجی اره تو نگیر چون دارو میخوری

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:19

نه یابا چیزی نمیشه میگیرم
حالا یکم درد بکشم
تحمل میکنم
چیزی نمیشه که

تو اجی نگیر تا داروهات تموم بشه و دوباره برو پیش دکترت تا بگه روزه برات خوبه یا نه

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:31

حالا ازش میپرسم
ببخشید دیر جواب دادم
خواهرم سرما خورده رفت دکتر
فاطمه زهرا اینجاست گریه میکرد
آرومش گردم

باشه اجی اشکال نداره اجی با فاطمه زهرا حرف بزن ارومش کن اجی ان شاءالله خواهرت هم خوب میشه اجی نگران نباش از طرف من فاطمه زهرا رو ببوس

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:35

مرسییی عزیزم ممنونم
براش اهنگ خوندم اروم شد

وظیفه اس اجی إ خداروشکر اجی

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:41

اجی اگه داداشی پیشته از طرف من ماچش کن

نگار شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 21:45

باشهههه
اجی من برم شام
بعدشم به کارام برسم
فعلااااا
عاشقتممممم

ممنونم اجی باشه برو موفق باشی اجی مواظب خودت و فاطمه و مرتضی باش عاشقتم اجی

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:24

سلام دوباره اجی
نه بابا ایراد نداره عزیزم
چه خبرا ؟؟؟
اجی جات خالی دیشب چشام داشت درمیومد
الانم همین جوریم

سلام اجی خوبی بازم شرمنده اتم به خدا اجی
سلامتی اجی
اوه اوه اجی اگه خوابت میاد برو لالا کن اجی

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:34

اجی پیام قبلیم اومد ایا ؟؟؟؟
اگه نیومد بگو دوباره بگم

نه والله اجی نیومد

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:45

ای بابا یه بار دیگه میگم
دیشب تا ساعت 4و نیم بیدار بودم
صبح داشتم میمردم
دبیرمونم تا کارمو و قیافه ی خوابالومو دید واسه نیم ترم و ترم 20 رد کرد
الهه میتونی تا فردا عصر یه جزء از قرآن رو بخونی ؟؟؟

بهت که گفتم برو بخواب اجی گوش نکردی اجی حالا عیبی نداره اجی فدای سرت اره اجی میتونم بخونم اما کدوم جزء قران رو بخونم

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:51

نمیشد که اگه انجام نداده بود 0 میداد بهم
بین جزء 10 و 11 یکیشو انتخاب کن اون یکیشو من میخونم
به نیت مرتضی

اجی تو ۱۰ رو بخون منم ۱۱ رو میخونم اجی

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 22:56

باشه
ممنونممم
اجی من برم نماز بخونم
زودی میام
اجی دعا کن فردا صبح بارونی نباشه
اگه باشه نمیریم پارک بانوان
مجبوریم بشینیم دبیر عربیمونو تحمل کنیم

باشه اجی برو نمازتو بخون التماس دعا وظیفه اس اجی ان شاءالله که بارونی نمیشه فردا صبح اجی

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 23:17

من اومدمممم
خدا کنه بریم
نامردیه نریم کلی برنامه چیدیم
خداااایااااا میشه فردا صبح بارون نیاددد
مرتضی که با خنده هی میگه بارون میاد

خوش اومدی اجی
اجی حالا اگه بارون اومد عیبی نداره اجی ان شاءالله که بارون نمیاد اجی نگران نباش

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 23:22


چه خبرا اجی ؟؟؟
چه میکنی؟؟؟

سلامتی اجی بیکارم
اجی داداشی پیشته

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 23:25

اره هی داره نفوذ بد میزنه که بارون میاد بارون میاد
کلن رو مخ منه الان
اگه اینجا بود لهش کرده بودم

اجی گناه داره بزار بخنده
اجی سلام منو بهش برسون و بهش اینو بده بگو اجیت عاشقته

نگار دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 23:33

من بذارم نذارم میخنده کاریش نمیشه کرد
میگه منمم گوگولی
اجی من برم شام بعدشم بخوابم
شب بخیر

اره اجی بزار بخنده ممنونم اجی باشه برو شب تو هم بخیر

نگار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 20:48

نه بابا من نگاه کردم جزء 1 بود مطمئنم
اخ صب انقدر به مرتضی خندیدم

اجی والله چی بگم من تو نت زدم جزء ۱۰ قران اونم زد سوره بقره سوره هود با سوره یونس اجی اوخی اجی حتما داداشی هم خندوندی
اجی به داداشی بگو اجیت میگه:سلام داداشی جونم خوبی داداشی ممنونم که به خواب اجی زهرا (rapanzel) رفتی ان شاءالله که به خواب اجی رضوانه هم بری اجی

نگار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 20:57

نه بابا کجا خندوندم همش خندیدم
اخه صبح بارون نم نم میومد اون میگفت نمیریم
من گفتم میریم حالا ببین
هیچی دیگه رفتیم
واسه همین بهش خندیدم
چشمک میزنه میگه خواهش

عجب اجی امیدوارم که خوش گذشته بهت اجی
اجی به داداشیم بگو اجیت میگه الهی فدات بشم داداشی پس میری به خواب اجی رضوانه

نگار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 21:02

جات خالی عزیزممم ممنونم
کلی پیاده روی کردیم با یکی از دوستام
اونم خانواده خاصی بود کلی اهنگ خوندیم حرف زدیم
البته الان گلوم درد میکنه
بارون میومد ماهم راه میرفتیم
من که شخصا خیس خیس بودم
......
بله میرم

اوه اوه اجی گلوت درد میکنه خدا بد نده اجی شربت ابلیمو و چای نبات زیاد بخور اجی
بگو به داداشی:الهی فدات بشم من داداشی بعدشم هر وقت تونستی به خواب اجی مریم و اجی اتوسا هم برو دستت درد نکنه

نگار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 21:07

باشه چشم میخورم
......
کسی دیگه ای رو از قلم ننداختی ؟؟؟
میرم دیگه

چشمت بی بلا اجی غذاهای روغنی هم نخوریا اجی واسه گلوت ضرر داره اجی
بهش بگو: اهان داداشی به خواب اجی نسترنم برو اجی

نگار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 21:10

چشممممممم
.......
باشهههه نمیخوخد بگی
من هواسم به همه هست

چشمت بی بلا اجی
……………
ممنونم داداشی
داداشی من اردیبهشت راهیه کربلا هستم همونجایی که قرار بود تو بری اما مریضیت نذاشت هیچوقت فکرشم نمیکردم قسمتم بشه برم کربلا داداشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد