lovely song
lovely song

lovely song

مهسای عزیزم تولدت مبارک

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاءالله خسته نباشین نماز و روزه هاتون قبول حق باشه ان شاءالله  

خوب دوستان عزیزم بیاین ادامه مطلب امیدوارم با نظرات قشنگتون منو خوشحال کنید :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:   

عزیزانم اینو بگم که این دوستمو اشتباه نگیرید با دوستم مهسا که تولدش ۳ تیر بود اون دوستم طرفدار سونگه که امروز تولدشه    

عزیزانم امیدوارم که همه مون با خوب بودن و سربلندی با ماه مهمونی خدا خداحافظی کنیم فردا هم عید فطره عید همه تون هم پیشاپیش مبارک ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و خوشبخت و موفق سربلند باشید عزیزانم :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  


عزیزانم امروز تولد یکی از دوستای عزیزم مهسا هست:20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

مهسای عزیزم تولدتو بهت تبریک میگم عزیزم امیدوارم که همیشه سلامت و موفق و شاد و خندون و خوشبخت باشی عزیزدلم امیدوارم پست تولدی که برات گذاشتم رو دوست داشته باشی عزیزترینم تنها کاری بود که از دستم بر میومد ببخش عزیزم :20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

عزیزانم اینم از پست امروزمون امیدوارم از پستم خوشتون اومده باشه و دوستش داشته باشید ممنونم از نگاه های قشنگ و مهربون تون به من و وبلاگم

:20:  :19:  :22:  :15:  :17:  :25:  

دوستون دارم تا ابد این پست رو هم تقدیم میکنم به همه ی شما عزیزانم  :25:  

نظرات 53 + ارسال نظر
نیلوفر سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 11:03 http://maloosak.69.mu

عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم سلامی بکنیم...
عید سعید فطر رو پیشاپیش به شما دوست عزیز تبریک میگم... باعث افتخاره به سایت منم سر بزنین
896518

سلام نیلوفرجان ممنونم منم این عیدو بهت تبریک میگم سر زدم بهت ممنونم بابت نظرت

پریسا سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 11:14 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام عزیزم تولد دوستتم مبارک..شما چه مهربونی که تولد همه زو تبریک میگی
حتما مادر بالقوه یادمه انءشالله حضرت معصومه خودش محافظ دخترشه..پیشاپیش عید شماهم مبارک باشه

سلام اجی خوبی ممنونم اجی لطف داری تو خودت مهربونی همه رو اینجوری میبینی اجی ان شاءالله اجی که حضرت معصومه مواظب دختر مامان علی اصغر هست ان شاءالله ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم که اومدی و نظر گذاشتی اجی

پریسا سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 11:16 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

الهه حواسم نبود نوشتم بالقوه خودت درستش کن بنویس بالفعل

سلام اجی خوبی عیبی نداره اجی فدای سرت بلاگ اسکای امکانی نداره که بگه نظراتو ویرایش کرد اجی

محجوب بانو سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 16:38 http://booyehbehesht.niniweblog.com/

سلام آجی نازنینم
نماز و روزه هات قبووول
تولد دوستت هم تبریک میگم انشالله 120ساله بشه
انشاللههمیشه سلامت باشید
التماس دعااااا

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی قبول حق باشه ان شاءالله ممنونم اجی لطف داری ان شاءالله تو هم همیشه سلامت و شاد و خندون باشی اجی ممنونم که اومدی و نظر گذاشتی التماس دعا

marzi سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 17:06 http://rozegaremarzi.blogsky.com

تولد مهسا مبااارک

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم که اومدی اجی

nadia پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 01:13 http://korea-nadia.blogfa.com

تولدش مبارک

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم که اومدی اجی

nadia پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 01:14 http://korea-nadia.blogfa.com

عیدتم مبارک

سلام اجی خوبی ممنونم اجی عید تو هم مبارک ممنونم که اومدی اجی

دخترزمستونی پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 13:18 http://zendegi-ma

سلام الهه جون چرا مطلبی از خودت نمی زاری
من همچنان منتظرتم

سلام اجی خوبی والله چی بگم اجی ان شاءالله مرداد ماه پست میزارم
ممنونم که بهم سر میزنی

دخترزمستونی پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 13:19 http://zendegi-ma

الهه جون
خیلی ممنونم از اینکه پیش منم میای فدای مهربونی هات آبجی گلمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام اجی خوبی خواهش میکنم اجیظیفه اس کاری نمیکنم که خدا نکنه اجی از تو هم ممنونم که بهم سر میزنی اجی

سپیده مامان درسا پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 13:22

سلام عزیزم قبول باشه نماز و روزه هات
عیدت هم مبارک

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی قبول حق باشه اجی نماز روزه های تو هم قبول باشه اجی ممنونم اجی عید تو هم مبارک ممنونم که اومدی اجی

مامان مریم جمعه 18 تیر 1395 ساعت 13:19 http://amirmakanjon.niniweblog.com

سلام عزیزم.ممنون از اینکه بهم سر میزنی و نظر میزاری
اره اگه خدا بخاد دوست دارم یه دختر بیارم.اما الان نه .وقتی ماکان جونم بزرگتر شد

سلام اجی خوبی خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم ان شاءالله که زود صاحب دخترم میشی اجی الانم پسرت بزرگه اجی بهترین سنو داره وقتی صاحب یه داداش یا یه ابجی بشه اجی اکگما امیدوارم که خیلی زود نی نی دار بشی اجی ممنونم که بهم نظر دادی و سر زدی اجی

دخترزمستونی جمعه 18 تیر 1395 ساعت 18:06 http://zendegi-ma

:تولد بعدی رو کی میزاری الهه جون//
ماشاالله تولد بارون شد وبت/
خدا زیادش کنه

ان شاءالله تولد بعدی ۲۹ تیره اجی ممنونم اجی لطف داری ممنونم که نظر میدی و سر میزنی اجی

دخترزمستونی جمعه 18 تیر 1395 ساعت 18:07 http://zendegi-ma

شماهم خسته نباشی الهه جان//
دیدی چه جوری نظرت و جواب دادم

ممنونم اجی سلامت باشی اره دیدم اجی جواب نظر عاطفه جان رو دادی

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 01:09

سلام آجی الهه...
خوبی آجی؟
والا چی بگم تو که همیشه منو میشناسی آجی
فقط نگرانت بودم اومدم حالتو بپرسم که بازم شناختی
آجی بذار برات مفصل تعریف کنم چی شد و چی نشد
فقط بگو این نظرمو آجی سمیه هم بخونه
آجی راستش اون شبی که با مامانم دعوا کردم و گفت برای همیشه با تو و آجی سمیه خدافظی کنم خیلی داغون بودم
اون شب مامانم گفت تا زنده هستم سر هر نمازم سونگ رو نفرین می کنم
تو که بهتر از هرکسی می دونی سونگ همه ی زندگیه منه
آجی ولی من نتونستم تحمل کنم و آخرشم دوباره شروع کردم به دانلود فیلمای سونگ و کلیپ سه قلو ها
خلاصه پریشب بود که با مامانم اساسی دعوا کردم و حسابی دل سونگ رو شکوندم
شبش سونگی اومد به خوابم و دل سیری دعوام کرد
بهم گفت اگه با مامانت آشتی نکنی دیگه نه من نه تو
آجی منم از دل مامانم یکم درآوردم ولی مامانم گفت تا ولت نکردم برم چمدونتو ببند و برو شیراز پیش داداشت و زنش
بعد منم از ترس مامانم اومدم شیراز الان پیش داداشم و محدثه هستم
مامانم بهم گفت برو اونجا هر کاری که دوست داری بکن
آجی الان شیرازم کنار داداشم و محدثه
سونگ باهام آشتی کرد اما بخاطر جریان مامانم ازم دلخوره
واقعا نمی دونم چی بگم
آجی به خدا اونقدر که دلتنگتون بودم تو اون مدت یه شب عکس آجی سمیه که تو گوشیم بود و بغل می کردم می خوابیدم و یه شب عکس تو رو آجی
ولی بازم از ترس اینکه کسی عکستون رو نبینه حذف کردم عکساتونو
آجی خیلی دلم تنگ بود براتون
آجی امروز نیم ساعتی با عکس سونگ حرف زدم از دلش درآوردم ولی بازم ازم ناراحته
آجی خیلی دلتنگ بودم من...
آجی سمیه... آجی الهه... خیلی دوستون دارم
ببخشید اگه آجیتون بی وفا و نامرده و همیشه از پیشتون میره...
خودم می دونم تقصیر منه... همش بخاطر من شما و سونگ ناراحت میشین...
آجی سمیه وقتی نظرتو خوندم که نوشتی خودت رو سرزنش می کنی بخاطر اون عکس خیلی گریه کردم...
واقعا می دونم خیلی تقصیر کارم
آجی این دفه ازتون معذرت خواهی نمی کنم چون واقعا تقصیرکارم و اگه جوابم رو هم ندین حق دارین
آجی سمیه جدا اون نظرات رو که خوندم خیلی گریه کردم
وقتی فهمیدم که تو و آجی سمیه رو تا این حد ناراحت کردم خیلی خودمو سرزنش کردم
شبش سونگم باهام دعوا کرد... یه سیلی هم بهم زد و گفت تو هیچ وقت حق نداشتی بخاطر من با مامانت دعوام کنی
خیلی سونگ رو که عصبانی میبینم ناراحت میشم
ولی آجی اونم حق داره...
من نمی دونم که چرا اینقدر نامرد و پشتم
تقصیر سونگم هست
با اون جذابیتی که سونگ داره و منو عاشق خودش کرد خیلی مقصره
اگه سونگ نبود تو زندگیم اینجوری بخاطر اون خانوادم از هم نمی پاشید
ولی بازم نه... بازم تقصیر خودمه
اصلا نمی دونم دارم چی میگم
ای خدااااا

سلام عزیزدل اجی خوبی فدات بشم اجی خوبم شکر اره اجی شناختم دفعه پیش یادته اجی عید به صورت ناشناس بهم نظر دادی اون موقع هم فهمیدم خودتی اجی
اجی نمیدونم کدوم نظر اجی سمیه رو میگی اجی اما خوب این روزایی که تو این نظرت نوشتی تموم شده و پیش برادرت و همسرش هستی اجی پس توروخدا ناراحت نباش اجی باشه ناراحت نباش منم خیلی دلتنگت بودم اجی به خاطر دو تا اجی هات دیگه گریه نکن و ناراحت نباش اجی راستی اجی مهدیه هم تا ۱ ماه دیگه برمیگرده اون دوتا نظراتو خونده که با این اسم… نظر دادی گفت اره تویی
من و اجی سمیه ام میگفتیم خودتی که اون دوتا نظرو دادی اجی
دیگه ناراحت و گریون و غمگین نبینمتا اجی افرین عزیزکم

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 08:22

سلام آجی الهه عزیزم
خداروشکر که خوبی آجی خوشحالم که خوبی آجی جونم
آجی جدا از دستم ناراحت نیستی؟
سونگی که اینقدر از دستم ناراحت بود میگم که پریشب اومد به خوابم و یه سیلی هم بهم زد
هنوزم جاش درد میکنه
واااای خدا من چقد ضایع نظر میدم همه دنیا فهمیدن که من بودم
دلم برا آجی مهدیه هم خیلی تنگ شده فقط حیف که نمی تونم برگردم نماشا
اصلا وضعیتم جوری نیست بتونم بیام
کاش کی زودی بیاد برات نظر بده منم باهاش یه کوچولو حرف بزنم چون خیلی دلم تنگه براش
آجی ولی دلم خیلی برای تو و آجی سمیه تنگ شده بود
اینقدر که بهتون وابسته شدم شبی نبود گریه نکنم
پریشب تو حال بودیم سر سفره هم داداشم و هم محدثه و هم پدر بزگم و هم مادر محدثه بودن
بعد تا اومدم غذامو شروع کنم یهو یادم افتاد تو دلم گفتم : یعنی الان آجی هام دارم چیکار میکنن؟... تا به این فکر افتادم یهو بلند سر سفره زدم زیر گریه و دویدم تو اتاق
بعد داداشم اومد پیشم گفت چی شده گفتم هیچی... بعدش بغلم کرد حدودن 5 دقه تو بغلش بلند گریه کردم تا آروم شدم
فقط خدا می دونه من چقدر شما آجی هامو دوست دارم...
جدی جدی اگه برلت نظر نمی دادم الان دیگه مرده بودم
آجی الهه حتما بگو آجی سمیه بیاد برات نظر بده... دلم خیلی تنگه براشآجی برای تو هم دلم تنگه... با اینکه برات نظر دادم هنوز آروم نشدمآجی ولی چون تو بهم گفتی الان رو لبخند میزنم تا ازم ناراحت نباشی
آجی الهه
اگه زحمتی نیست از سونگ یه سوالی میکنی؟
بهش بگو: تو که دیگه آجی تارا رو به قد کافی دعوا کردی دیگه رو چه حسابی بهش سیلی زدی؟...
آجی خیلی از دست سونگ دلخورم
تو خوابام همیشه نازمو میکشید و بام مهربون بود... آخرین خوابی که ازش دیدم پریشب بود که دعوام کرد
خیلی ناراحتم که منو زد
ازش بپرس اینو...
من الان باهاش قهرم
تا نیاد منت کشی هم هیچ کاری باهاش ندارم
............
آجی من از دیشب تا الان بیدار بودم الان می خوابم آجی بیدار شدم نظر میدم

سلام اجی خوبی فدات بشم من اجی نه اجی ناراحت نیستم نگران نباش
من میدونستم برمیگردی و نظر میزاری برام اجی منم بهت وابسته ام اجی
اجی دیگه دلتنگم نباش اجی الان که باهام حرف میزنی پس دیگه دلتنگ نباش اجی منم دلتنگت نیستم افرین اجی حرف گوش کنم
افرین اجی همیشه باید بخندی وگرنه اجیت باز جک میگه پخش زمینت میکنه ها
………………………
سونگ:سلام تارا جانم خوبی اجی معذرت میخوام عزیزم دیگه تکرار نمیشه توروخدا باهام قهر نباش چیکار کنم اخه تو به خاطر من با مامانت دعوا کردی اون سیلی رو هم زدم به حساب همین اشتباهت که به خاطر من با مامانت دعوا کردی توروخدا بیا اشتی کن دیگه تکرار نمیشه
…………………
اجی تارا سونگ به منم اجی یا ابجی اجی سمیه رو هم اینجوری میگه اجی اجی گفتن مرتضی رو من به سونگ اثر گذاشته سونگم میگه اجی
اجی حالا بیا و با سونگ اشتی کن اجی ازش بپرس این حرف هایی که به الهه زدی خودت زدی؟؟؟

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 11:43

سلام آجی الهه و تارا ...فدات آجی تارا خیلی دلم برات تنگ شده ولی تو رو خدا خودت سرزنش نکن گذشته ها گذشته آجی... ولی آجی به سونگ حق میدم که یکم ناراحت شده باشه آخه خودت میدونی اون چقدر رو احترام پدر و مادر حساسه... آجی جونم نگران هیچی نباش مطمن باش تو همیشه تو قلبمونی و همیشه دلتنگتیم و دوست داریم ....راسی آجی دل مامانت هم به دست بیار به خاطر ما و سونگ ناراحتش نکن مهم اینکه تو دلت سونگ رو دوست داری به نظر من لازم نیست خیلی رو سونگ حساس باشی آجی اون درکت میکنه میدونه که واقعا دوسش،داری ...اصلا تارا مثل آجیت باش خودت میدونی دیگه آجی من خیلی عاشق سونگم ولی اصلا روش حساس نیستم در واقع اول عاشق خدا و زندگیم و پدر و مادر و برادرام هستم یعنی هیچ وقت دلم نمیخواد اونا رو از خودم به خاطر بازیگر مورد علاقم هر چه قدر هم که دوسش داشته باشم ناراحت کنم میدونم که اینجوری خود سونگ هم کاملا راضیه و خیلی هم دوستم داره چون همیشه تو قلبم این حس رو دارم ّ.. آجی جونم میدونم سونگدوست نداره که به خاطر اون مامانت رو ناراحت کنی گلم ولی نگران هیچی نباش آجی عزیزم با مامانت آشتی کن و خیالت راحت که ماهمه قلبا دوست داریم آجی عزیزم...و سونگ واقعا خیلی دوست داره که به خوابت اومده ازت خواسته دل مامانت رو به دست بیاری و آجی جونم مطمن باش که اینا همش خواست خداست....راسی آجی هفته پیش مشهد بودم تو حرم امام رضا خیلی یادت کردم خوب دیگه آجی جونم مواظب خودت باش و نگران هیچی نباش

سلام اجی خوبی منم باهات موافقم اجی منم با اینکه خیلی سونگو دوست دارم اما خوب نمیخوام زیاد رو سونگ حساس باشم خدا و خانواده ام هم رو دوست دارم بعدش سونگ و داداشی هم دوست دارم بعدش اجی هامم دوست دارم اجی اره اینا همه اش خواست خدا هست اجی سونگ اجی تارا رو خیلی دوست داره اجی حالا سونگ باید با منت کشی با اجی تارا اشتی کنه خخخخخخخخخخخ منم اجی تارامو خیلی دوست دارم اجی

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:10

آجی تارا خیالت راحت مطمن باش اگه سونگ دوست نداشت اصلا دعوات نمی کرد و بهت نمیگفت که دل مامانت رو به دست بیاری ...چون دوست داشته آجی دعوات کرده ولی الان هم ناراحته آجی که اینقدر حساس شدی و ناراحتی ...آجی سونگ بهم میگه از آجی تارا بگو از دستم ناراحت نباشه و من به خاطر خودش اون سیلی رو زدم و این هم به خاطر اینکه خیلی دوسش دارم بود چون نمیخوام مامانش رو به خاطر من ناراحت کنه ...بعد هم دیگه بهم گفت که ببخشیش و ازش،ناراحت نباشی گلم آجی جونم خیالت راحت دعوا کردن سونگی هم از رو دوست داشتنت بوده نه اینکه فکر کنی میخواسته خدایی نکرده ناراحتت کنه عزیزم...

من با حرفات موافقم اجی سمیه اجی تارا باید با سونگ اشتی کنه که میکنه ان شاءالله

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:14

خخخخخخخ آجی الهه منت کشی رو خوب اومدی ولی خدایی سونگ خیلی مهربونه آخی عزیزم...

اره اجی سونگ خیلی مهربونه اما اجی تارا گفته تا سونگ منت کشی نکنه باهاش اشتی نمیکنه خخخخخخخخخخ ان شاءالله اجی تارا هم با سونگ اشتی میکنه

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:26

آشتی میکنه مگه میشه آشتی نکنه ...آجی تارا با سونگ آشتی میکنه و رو حرف آجی بزرگترت هم حرف نمیزنی اگه آشتی نکردی باهات قهر میشم خخخخ شوخی میکنم آجی جونم ولی دیگه بی خیال سونگی رو ببخش دلت میاد سونگ ناراحت باشه و بگی از دسش ناراحتی آجی جون... راسی آجی الهه ببین تو کانال نماشا مهدیه جونم چه خواب قشنگی درباره سونگ دیده http://www.namasha.com/v/rgfOfphs

ان شاءالله اشتی میکنه اجی اگه اشتی نکنه جسابی جک میگم تا پخش زمینش کنم و اخرم با سونگ اشتی کنه
اره اجی دیدم چه خواب قشنگی دیده

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:38

خخخخخخ آجی حوصلم سر رفته ظهرا مشتری نداریم از صبح ساعت 8 میام مغازه تا 9 شب ولی بیشتر عصرها مشتری داریم صاحب مغازه هم میگه یه دفعه می بینی مشتری میاد باید باشی حالا بهم اطمینان کرده کلید مغازش رو بهم داده و نمیتونم ناراحتش کنم و بگم ظهرا نمیام .... آجی یه چندتا از اون جوکها بنویس والا من حوصلم خیلی سر رفته خخخخخ

اوخی اجی اره دیگه باید همیشه تو مغازه باشی اجی اما ماه محرمم خلوته ها اجی ارایشگاه هارو میگم اجی بیا اجی اینم جک
……………………

به سلامتی دخترای قدیم که کدبانو بودن
و از پس کارای خونه برمیومدن، صداشونم در نمیومد!
نه دخترای الان که اگه در نوشابه رو باز کنه و دستش زخم بشه!
تو فیسبوکش مینویسه :
امروز مرگو با چشام دیدم
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
حامد بهداد اگه نقش یه گلدون رو هم بهش بدن، نقش یه گلدون عصبی که از اسکیزوفرنی رنج میبره رو بازی می کنه.
.
•. •. •. •. •. • جوک خفن ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
کاش یه حمومم بود اتوماتیک از اینور میرفتی از اونور مینداختت بیرون. بدون نیاز به حرکت دست. فضا پیما به چه درد میخوره؟؟ اینو بساز آقای دانشمند.
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خفن ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
‏کاش به صورت نمادین بگن سندی پاشه آهنگ اصغر آقا بفرما رو اجرا کنه. برنامه استعدایابی تبدیل به استندآپ کمدی میشه.
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
چه توقعی دارید اونطوری بشیم که شما میخواهید ما اونی که خودمون میخواستیم هم نشدیم.
.
•. •. •. •. •. • متن خنده دار تلگرامی,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
‏دوستى با نهنگا خیلى خطریه. یهو برنامه میزارن اخر هفته برن خودکشى اگه باهاشون نرى ام ناراحت میشن.
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,متن خنده دار تلگرامی •. •. •. •. •. •
.
تو دنیا سه چیز خیلی مهمه
اولیش پوله
دومیشم پوله
سومیشم هرچی میخواد باشه چون با پول حل میشه.
.
•. •. •. •. •. • جوک خفن خنده دار, جوک خنده دار ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
‏من اگه به جا هر آپدیت دیوارام تو کلش آو کلنز یه آجر رو هم میذاشتم الان میتونستم دست عشقمو بگیرمو بیارمش تو خونه‌ی خودم.
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
یه باشگاه بدنسازی تو محلمون بود واسه ورزشکارا آهنگ داریوش پخش میکرد بعد از یک ماه باشگاه رو جمع کردن جاش کمپ ترک اعتیاد زدن.
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
” خودش شد ”
بهترین توجیه زمان بچگیامون
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
فرق بین دخترا & پسرا:
دخترا اگه دوستشون دیر کنه:
۱۰دقیقه:مهشید جونم بدو عسیسم..
۲۰:مهشید جونی داری آرایش میکنی هنوز؟بدو آجی..
۳۰:مهشید باهات قهلم اگه همین الان نیای..
بعد از ۴۵دقیقه اومد:دیوونه..چیکار میکردی ۵دقیقس منتظرم عسیسم..
پسرا:
۱۰دقیقه:دیوص کجایی؟
۲۰:ممد تف به روت کدوم گوری هستی لاشی؟
۳۰:ممد اگه مامورای عربستان گرفتنت بگو تا منم بیام کمکشون؟
بعد از ۴۵دقیقه ممد اومد: /***/
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
ینی اصن امکان نداره یه نفر
یه نوشابه بذاره توی فریزر
بعد یادش بمونه که نوشابه رو به موقع در بیاره
.
•. •. •. •. •. • جوک خفن خنده دار, جوک خنده دار ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
دیدین بعدازظهرا که آدم میخوابه
بعد یهو پا میشه چه حسی داره ؟!
مخصوصا اگه هیچکی خونه نباشه
لامصب اصن معلوم نیس شبه ؟
روزه؟ امروزه؟ فرداست؟ دیروزه ؟!
همه مردن تو زنده موندی ؟!
تو مردی همه زنده موندن ؟!
خلاصه که خیلی حس بدیه
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,متن خنده دار تلگرامی •. •. •. •. •. •
.
من آخرشم نفهمیدم فلسفش چیه که تو همه ی عروسی ها
یه نفر با شلوار لی و تی شرت قرمز هست
که از همه هم بیشتر میرقصه
.
•. •. •. •. •. • جوک خنده دار ۹۵,جوک خنده دار جدید ۹۵ •. •. •. •. •. •
.
گربه ها یجوری آدمو نگاه میکنن
که انگار همه چیو فهمیدن
الان هم میخوان برن به همه بگن

سمیه یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 13:06

وای آجی من الان وسط مغازه اینجورم

خوبه اجی بازم خواستی بگو اجی

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 16:14

سلام آجی سمیه و آجی الهه عزیزم
خوبی آجی سمیه چه خبر؟
وای آجی خیلی خوشحال شدم که رفتی مشهد و به یادم بودی آجی زیارتت قبول باشه عزیزم
آجی منم قبل از اینکه از قم بیام شیراز رفتم جمکران
آجی به یاد تو و آجی الهه و آجی مهدیه هم بودم...
آجی اونجا از ته دلم سه تا آرزو کردم و از امام زمان خواستم که برآوردشون کنه
اول گفتم: آرزو دارم که سونگی عزیزم مسلمون(شیعه) بشه...
از ته دلم از امام زمان خواستم و دل سیری توی جمکران گریه کردم...
بعد احساس کردم که امام زمان صدام رو شنید و گفت شک نداشته باش که سونگی مسلمون از دنیا میره
وقتی توی قلبم همچین صدایی رو شنیدم انگار که خوشبخت ترین آدم دنیا بودم و همینطوری از خوشحالی اشک میریختم
خیلی برام اون لحظه زیبا بود...
دومین آرزوم برای چشمای سونگ بود
به امام زمان گفتم که: سونگ خیلی آدم خوش قلبیه... خیلی آدم دوست داشتنی هست... خیلی پدر خوبیه... خیلی پسر خوبی برای والدینش بوده... فقط اگه گاهی تو رو ناراحت کرده باشه بخاطر دینش بوده که مثلا بگی توی فیلماش همش با بازیگرای زن هست یا اینکه توی مهمونی پیش بیاد که شراب بخوره... این توی دین سونگ اشکالی نداره... چون توی دین اونا اصلا زن و مرد نامحرم به حساب نمیان... یا شراب خوردن هیچ اشکالی براشون نداره... پس نباید از دستش ناراحت باشی
گفتم امام زمان: تو که توی قلبم بهم گفتی سونگی عزیزم مسلمون میشه پس اگه مسلمون بشه و ازش راضی باشی خواهش میکنم نذار هیچ وقت چشمای قشنگش رو از دست بده
گفتم: اگه این خواست خدا هست که برای چشمای سونگ اتفاقی بیوفته بجای چشمای اون چشمای منو بگیر...
بعدشم سومین آرزوم این بود... گفتم: امام زمان، تو خوب می دونی که من توی زندگیم ناراحتی های زیادی داشتم... یه پدر نامرد... یه زندگی بد... خانوادم از هم پاشید... از مامانم جدا افتادم و مامان و داداشم هم با هم مشکل دارن... من دیگه قول میدم که هیچ وقت از سرنوشتم و گذشته ای که داشتم از خدا گلایه نکنم... ولی خواهش می کنم فقط و فقط یه کار دیگه برام بکن... گفتم: تو خوب می دونی که من چقدر سونگ رو دوست دارم... فقط خواهش می کنم از خدا بخواه تا یه کاری بکنه که فقط برای یک بار سونگ رو ببینم... به خدا حتی راضیم اگه 30 ثانیه از دور بتونم سونگ رو ببینم... به خدا راضیم اگه فقط اونو از دور برای 30 ثانیه هم ببینم... خواهش میکنم این اجازه رو بهم بده
آجی نمی دونم چم شده که دارم این نظرو می نویسم و همینجوری اشک میریزم
خیلی احساساتی شدم
همش یاد اون موقع که با اماممون حرف میزدم افتادم و اشک میریزم...
آجی اون خوابی که آجی مهدیه دیده بود رو خوندم...
وای آجی دارم از خوشحالی بال و پر در میارم
خیلی خوابش قشنگ بود
خیلی خیلی قشنگ بود
یه لحظه چشمم رو بستم و فرض کردم سونگ داره اذان میگه
خیلی لحظه قشنگی بود
صدای سونگ توی ذهنم می پیچید و میگفتم که چقدر قشنگه اون لحظه ای که واقعا این اتفاق بیوفته
آجی شاید به این حرفم بخندی...
اما من بعضی وقتا اگه سر اذان باشه و مثلا تو یه اتاقی تنها باشم میشینم فکر میکنم... میگم: چی میشد اگه الان سونگی ایستاده بود اینجا و نماز می خوند... منم پشت سرش نماز می خوندم...
وقتی به این چیزا فکر می کنم ناخودآگاه اشکم جاری میشه
آجی من دیگه یقین پیدا کردم که سونگی مسلمون از دنیا میره
بقول آجی مهدیه وقتی اندازه یانگ شیل بشه و خواست از دنیا بره شک ندارم که مسلمون میره اون دنیا
من شک ندارم که امام زمان بهم الکی چیزی نگفته
الان که این حرفارو زدم یاد سیلی پریشبی که سونگ توی خواب بهم زد افتادم
به نظرم اونم حق داشته
بعضی وقتا وقتی توی یه کاری زیاده روی میکنم بلاخره باید یکی باشه ادبم کنه...
الان برای مامانم هم پیام فرستادم و از دلش درآوردم...
بلاخره سونگ کسیه که توی عمرش تاحالا بجز بله و چشم هیچ چی به مامانش نگفته... کاش که یکمی ازش یاد میگرفتم من...
آجی الهه... آجی سمیه...
من خجالت میکشم با سونگ حرف بزنم... از قول من بهش بگین:
سونگ عزیزم ببخشید که از دستت ناراحت شدم... از این به بعد اگه منو خواستی بکشی هم آزاد آزادی
جدا ببخشید که با کارام ناراحتت میکنم...
سونگ عزیزم... من با مامانم حرف زدم و از دلش درآوردم...
حالا اگه احساس میکنی لیاقتش رو دارم که منو ببخشی میگم ببخشید
سونگ... تو خودت می دونی چقدر دوست دارم... اگه یه گاهی از رو دوست داشتنت ناراحتت میکنم ببخش منو...
ولی اگه زیاده روی کردم دعوام کن
دیگه بهت حق میدم هرکاری که بکنی...
بازم از ته دلم میگم اگه ناراحتت کردم معذرت می خوام عزیزم
آجی الهه... آجی سمیه... ممنونم که همیشه بهم امید میدین و کنارم هستین
من اگه شما رو نداشتم شاید تا الان خودم رو کشته بودم...
از وقتی با شما ارتباط دارم... احساس میکنم که خیلی به خدا نزدیکم...
حس قشنگیه...
یه گاهی خوابامونو برای هم تعریف میکنیم خیلی روم تاثیر میذاره...
مثلا خواب آجی مهدیه...
اون تیکه که گفت سونگ داشت انگار اذان میگفت و با زبون خودش شهادتین رو میگفت تا این جمله رو خوندم ناگهایی اشک تو چشمم حلقه زد...
راستی آجی سمیه... آجی الهه... اگه آجی مهدیه اومد و باهاش حرف زدین بگین اگه امکانشو داره یه نظر اینجا بذاره تا من باهاش حرف بزنم
آخه نماشا نمی تونم بیام الان
اگه اومد بگین این نظرمو بخونه تا بدونه چقدر خوابش روم تاثیر گذاشته...
آجی سمیه... تو نظرای تو و آجی مهدیه که داشتم می خوندم گفتی یکی از خوابای منو خیلی دوست داشتی منظورت کودومشون بود؟
همون که گفتم:
خواب دیدم تو یه جای تاریک داشتم برای دین سونگ گریه میکردم و زانوی غم بغل گرفته بودم...
بعد یهو دیدم یه نفر داره از دور میاد و همینطوری که داره میاد همراه خودش نور و روشنایی میاره... بعد دیدم سونگه که یه لباس کاملا سفید پوشیده و از دور میاد پیشم
وقتی سونگ اومد یه دستی به سرم کشید و گفت: برای چی ناراحتی عزیزم؟
منم گفتم: من بخاطر دینت نگرانم سونگ... خیلی دوست دارم مسلمون باشی
برای اون دنیات نگرانم...
بعد سونگ بهم گفت: عزیزم نگران من نباش... من خدا رو قبول دارم... من به آخرت یقین دارم و میدونم که خدا هم منو خیلی دوست داره
بعد سونگ با دستش اشکامو پاک کرد و بعد دستش رو دوباره به سرم کشید و رفت...
همینطوری که سونگ میرفت همراه خودش اون روشنایی که آورده بود رو هم میبرد
من نمی دونم دقیقا کجا بودم اما خیلی تاریک بود... ولی وقتی سونگ میومد همه جا روشن میشد
آجی خودم این خوابم رو خیلی دوست دارم...
منظورت این خوابم بود که به آجب مهدیه گفتی؟؟؟

سلام اجی خوبی إ تو هم رفتی قم و جمکران اجی منم ۲۰ مرداد ۹۲ رفته بودم قم و جمکران اجی البته جمکرانو زیاد یادم نمیاد اما فکر کنم اونجا هم رفته بودم اجی مدرسه مون من و دوستامو برده بود اونجا اجی با اتوبوسم برده بود اونم فقط با ۱۲ هزار تومن اجی یعنی رضایت نامه و هزینه رو به مدرسه دادیم اونم داد به راننده اجی البته زیاد یادم نمیاد اما داده بودن به کسی که مارو برد قم و جمکران اجی بعد مامانمم یه کم بهم پول داده بود که از اونجا سوهان بخرم از اون گردنبندها هستن اجی روش قران رو نوشته از اونا هم خریدم اجی از نظر خودم من تنها کسی بودم که اروم بودم تو اردو اجی همه دوستام شلوغ میکردن اما من اروم بودم اجی ماه رمضون سال ۹۳ هم یکی از شب های قدرش رو با مامان و ابجیم و همسرش و داداشم رفتیم جمکران اجی
خواهش میکنم اجی کاری نکردم وظیفه اس
……………
سونگ:سلام تارا جانم خوبی عزیزم من بخشیدمت عزیزم افرین که از دل مامانت در اوردی
……………………
اجی تارا اما من مثل تو و اجی سمیه نگران دین سونگ نیستم اجی هر چی خواست خدا باشه همون میشه حتما خودش خواسته سونگ دینش مسیحی باشه اجی مهم اینکه سونگ خدارو میشناسه و دوستش داره اجی اگه خدا بخواد سونگ مسلمون میشه اجی و بعد از هزاران عمر کردن مسلمون هم از دنیا میره ان شاءالله البته دور از جونش ان شاءالله چشماشم خوب میشه اجی نگران نباش حالا با سونگ حرف بزن بگو اون حرفی که در مورد بخشیدن به الهه زدی خودت زدی؟؟؟؟

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 17:25

آجی من که خاطره خوش از جمکران زیاد ندارم ولی بازم سری آإری که رفتم خیلی آروم بودم....
آجی درسته تو دین سونگ خدا رو قبول داره ولی چه فایده که برای خدا شریک قائله؟؟؟
از نظر اون حضرت مریم زن خداست و حضرت عیسی پسر خدا
خدا آجی خودش تو سوزه بقره گفته هرکس برای من شریک قائل باشه با کافر فرقی نداره...
البته سونگی عزیز من که می دونم بازم خدا دوسش داره چون قلبش خیلی پاک و معصومه...
آجی به سونگ بگو: ممنونم عزیزدلم که بخشیدی منو... دیگه قول میدم ناراحتت نکنم... اگه ناخواسته کاری کردم که باعث ناراحتیت شد اصلا شبش بیا تو خوابم منو بکش تا دلت خنک بشه
آجی ولی بازم تو باید دعا کنی تا مسلمون بشه
بازم من یقین دارم که سونگی عزیزم مسلمون از دنیا میره
آجی آه می دونی... حتی اگه یه نفر تا 120 سالگی هم اصلا کافر زندگی کنه بعد یه اتفاقی بیوفته که مسلمون بشه همون لحظه ای که شهادتین رو بگه تمام گناه هایی که توی 120 سال زندگیش کرده بخشیده میشه...
اونوقت مثلا مسلمون بشه و همون روز از دنیا بره مستقیم میره بهشت
حالا خداروشکر خداروصد هزار مرتبه شکر که سونگی خدارو قبول داره
بازم من با خوابی که خودم و آجی مهدیه دیدیم شک ندارم که سونگی مسلمون از دنیا میره
فدای اون دل پاک اوپای عزیزم
وای آجی یه لحظه چشمت رو ببند فرض کن سونگی داره اذان میگه...
خیلی حس قشنگه نه؟؟!!!
آره آجی سونگی گفت: من همونجوری که توی قلبت با تو حرف میزنم با آجی هاتم حرف میزنم
هر وقت آجی هات از زبون من باهات حرفی میزنن بدون صددرصد راست میگن

اجی ان شاءالله که سونگم مسلمون میشه اجی نگران نباش اجی همه چی رو بسپار به خدا اجی اگه صلاح بدونه کاری میکنه تا سونگ مسلمون بشه اجی
اره اجی حس خوبیه
اجی سونگ میگه اجیت خودمو میگم اجی بهم میگه اجی
بهش بگو الاهه میگه:سلام سونگ خوبی خسته نباسی ممنونم که همیشه تو خوابمی سونگ جدیدا بهم میگی آجی یا آبجی چون داداشتم اینجوری صدام میزنه عزیزم ببخش اگه این روزا با غم و غصه و گریه هام و دلتنگی هام ناراحتت میکنم سونگ شرمنده تو و مرتضی هستم به خدا ببخشید منو

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 21:40

من فدای اوپا سونگ مهربون و خوش قلب بشم
آخی آجی جدا سونگی بهت میگه آبجی؟؟
وااااای خدا چقدر احساساتیه عزیزدل من
آره آجی من که شک ندارم مسلمون میشه
آه اون طفلی اصلا اسم اسلام به گوشش نرسیده که بخواد برا اون دنیاش سخت باشه
همین که خدا رو قبول داره کافیه
آجی منم همیشه به سونگ میگم اوپا... تقریبا همون معنی داداش رو میده
وقتی میاد به خوابم همیشه بهش میگم اوپا
آجی سونگ گفت بهت بگم: سلام الاهه عزیزم... داداشی قربونت بشه این چه حرفیه؟ من خودم بهت گفتم هر وقت دلت گرفته فقط برای خودم درددل کن... فقط سعی کن ناراحتیت رو زیاد بروز ندی عزیزم... آخه اطرافیان ناراحت میشن... همیشه بدون که برای خیلی ها ارزش داری...
............
راستی آجی برا چی ناراحتی؟
البته اگه دوست داری به من بگو...
آإه آجی تارات خیلی دوست داره... دویت نداره ناراحت باشی
حدس میزنم برای داداش مرتضی دلتنگی میکنی اما بازم می دونم داداش مرتضی دوست نداره براش گریه کنی...
بیشتر دوست داره براش قرآن بخونی آجی
اینجوری روحش ازت بیشتر راضیه تا اینکه بخوای براش گریه کنی
آجی من امروز صبح ساعتای 4 بود داشتم گریه میکردم آجی بعد اومدم وبت یکم نظرامونو با جواباشو خوندم تو اوج گریه وقتی خوندم نوشته بودی دوست نداری گریه کنم لبخند زدم...
آجی با اینکه پیشم نبودی و می تونستم گریه کنم بعد به تو م خوشحالم بازم لبخند زدم تا اینکه بهت دروغ نگفته باشم...
آجی الان بخاطر من این نظرو که می خونی لبخند بزن... باشه؟؟؟
....................
آجی سمیه راستی تو نظراتت با آجی مهدبه که خوندم آجی مهدیه خواب دیده بود مامانش سونگ رو محمد صدا کرد...
آجی منم یه با تو خوابم سونگ رو علیرضا صدا زدم
سونگی هم وایساده بود بهم می خندید
خودمونیم اسم ایرانی علیرضا بهش میاد
..............
آجی الهه راستی سونگ گفت: تارا جون هر وقت آجی هات هر حرفی از زبون من زدن بدون راست گفتن و اون موقع که از طرف من آجی الاهه منت کشی کرد هم درست بود

اره اجی بهم میگه ابجی اما اجی رو بیشتر میگه خخخخخخخخخخخخ
…………………………
اجی به سونگ بگپ اجیت میگه:یا خدا سونگ تو الان شدی داداشم درسته تو منو اجی یا ابجی خطاب میکنی اما من یا میگم سونگ یا میگم عزیزم
ناراحت نشیا سونگ تو هر جور دوست داری میتونی منو صدا کنی عزیزدل اجی
سونگ درسته دلم میگیره اما هم برای تو درد و دل میکنم هم داداشی
ممنونم سونگ که بهم امید میدی عزیزکم
اره میدونم سونگ واسه خیلیا ارزش دارم
…………………………………
اره اجی به خاطر دلتنگی مرتضاس البته به خاطر دلتنگی و نگرانی بعضی از دوستامم هست اجی واقعا دست خودم نیست اجی دلتنگ و دل نگرانشونم اجی اما خوب امیدوارم و صبورم و توکلم به خداست تا انلاین بشن اجی منم خیلی دوست دارم چشم اجی بیا اینم لبخند ممنونم اجی
کدوم منت کشی اجی

هه جین یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 22:55 http://talktolove.blogsky.con

چوطوریایی الهه جوووونم!؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر تو خوبی اجی ممنونم که بهم سر زدی اجی

تارا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 23:44

ای سونگی پسر بلا به من ولی تاحالا نگفته بود آجی
به من همیشه یا میگه عزیزم یا میگه گلم یا میگه تارا جان والا تاحالا بهم آجی نگفته ولی من که برعکس همش میگم اوپا
آجی سونگ میگه: من هرچی که الاهه دوست داشته باشه صداش میکنم... حالا چی دوست داری صدات کنم عزیزم؟
آجی منم الان دارم آهنگ نگران منی داداش مرتضی رو برای اوپا سونگ گوش میدم و ناراحتم...
ولی بازم برای اینکه آجی الهم دوسم داره و نمی خواد ناراحت باشم دارم لبخند میزنم آجی
آجی از گفتن این حرف بیزارم ولی بازم هرچی برای داداشی گریه کنیم اون برنمیگرده... منم وقتی آجی سحرم تو بغل خودم جون داد دیگه به این نتیجه رسیدم...دنیا خیلی خیلی بی وفاست آجی... دلم برای آجی سحرم یه ذره شده ولی چه فایده وقتی براش گریه میکنم که جوابمو نمیده...
آجی پس سعی کن به جای اشک و ناراحتی فقط براش قرآن بخونی....
آجی تو از طرف سونگ منت کشی کردی دیگه
من با سونگ قهر بودم تو منت کشی کردی

بهش بگو از این به بعد اجی یا ابجی صدات کنه اجی
………………
به سونگ بگو الاهه میگه:عزیزم همون اجی رو صدا کن
……………………
اخ نگران منی که عالیه اجی
افرین اجی
اوخی اجی ان شاءالله که روح اجی سحر در ارامش باشه اجی ببخشید اینو میگم اما مگه مریضیش چی بود اجی
چشم اجی زیارت عاشورا و ایه الکرسی رو گاهی اوقات واسه داداشی میخونم ممنونم اجی
اهان اونو میگی اون که بله تو با منت کشی با سونگ اشتی کردی اجی

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 01:09

نه آجی من ترجیح میدم سونگ منو همون تارا یا عزیزم صدا کنه
ولی خودم دوست دارم اوپا یا اوپا سونگ صداش کنم
آجی سونگ گفت: چشم آجی عزیزم
آجی من عااااشق نگران منی داداش متضی هستم... فقط برای سونگ هم گوش میدمش
آجی هم عفونت خون داشت هم آسم...
البته اون موقع که توی ماشین بود آجی بخاطر عفونت خونش خیلی ضعیف بود و یهو بخاطر آسمش هم نفسش گرفت... بعد اسپری رو جا گذاشته بود و توی ماشین تموم کرد...
آجی منم زیارت عاشورا رو خیلی دوست دارم
100 تا نذر کردم بخاطر دین سونگ
حتما بخاطر امام حسین(ع) هم هست که ته دلم یقین دارم سونگی مسلمون(شیعه) میشه
حتما امام حسین کمکش میکنه...
آجی من برا داداشی الان دارم سوره یاسین رو می خونم

سلام اجی خوبی که اینطور اجی
……………………………………
به سونگ بگو اجیت میگه:سلام عزیزم ممنونم چشمت بی بلا
راستی سونگ چرا پیچتو اپدیت نمیکنی میدونم سرت شلوغه اما یه عکسم میتونی تو پیچت بزاری و اپدیتش کنی چیکار کنم نگرانتم خودتم خوب میدونی منظورم از نگرانی چیه سونگ,
………………………
اوخی اجی ان شاءالله که روح اجی سحرت در ارامش باشه اجی
ممنونم اجی قبول باشه ان شاءالله
ان شاءالله سونگم زوده زود مسلمون میشه اجی

ماجراهای خونه یک بانو پاییزی دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 02:25

سلام خواهری خوبی؟
نت نداشتم دیر اومدم نماز و روزه هات قبول..عیدت با تاخیر مبارک..تولد دوستتم مبارک عزیزم
دوستت دارم ی عاااالمه خواهری مهربون

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر ممنونم اجی عیبی نداره عید تو هم مبارک اجی ممنونم اجی سلامت باشی منم دوست دارم اجی ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 12:45

سلام آجی الهه
خوبی آجی؟
...............
سونگ میگه: سلام آجی الاهه گلم... خوبی عزیزم؟
عزیزم من بخاطر تئاتر خیابان 42 برادوی اصلا وقت سرخاروندن ندارم...
اصلا وقت نکردم هیچ عکسی از سه قلو ها بگیرم... الان دو روزه گوشیمو دست نگرفتم... آخرین بار که گوشی برداشتم همسرم پیام داده بود که دلش برا سه قلو ها تنگ شده بود و من اونارو بردم پیش مامانشون و سریع برگشتم...
راستی آجی الاهه به نظرت تئاترم چطوره؟... خوب بازی میکنم؟؟؟... فقط نمی دونم چرا این بازیگر زن نقش اصلی تئاترمون رو یکی انتخاب کردن که وقتی باهاش همبازی میشم اصلا حس خوبی ندارم
ولی خب نمیشه کاریش کرد دیگه کارگردانمون خواسته
عزیزم نگران من نباش قربونت بشم...
بذار یه چیز دیگه هم واضح واضح بهت بگم آجی
چشمای من توی این یک ماه اخیر هیییییچ مشکلی نداشته...
خودم احساس میکنم کاملا خوب شده و برای همین دیگه پی حرف دکترم نیستم...
خیالت از بابت چشمم راحت راحت باشه عزیزکم
................
آجی من که مطمئنم سونگی عزیزم به همین زودی زود مسلمون میشه و تازهههههه میاد ایران:خوشتبپ:
چون اگه واقعا به دین اسلام ایرمان بیاره باید شغلش رو توی کره ول کنه و فک نکنم آدمی به این معروفی اگه مسلمون بشه بتونه اونجا بمونه...
شاید به دلش زد و اومد ایران زندگی کرد
فقط امیدوارم اگه مسلمون بشه از خانوادش جدا نیوفته...
مثلا اگه همسرش یا پدر و مادرش مخالفت کنن دوست ندارم که سونگ ازشون جدا بیوفته

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر تو خوبی اجی
…………………
اجی به سونگ بگو اجیت میگه:سلام عزیزم خوبی ممنونم خوبم عزیزم شکر
اوخی سونگ چقدر سرت شلوغه این تیاترت خسته ات نکنه سونگ بعد از بازی کردنت تو این تیاتر یه چند روزی استراحت کن خستگیت در بره عزیزم خستگیت که در رفت برو سه قلوهارو ببین اخه گفتی پیش مامانشون بردی سونگ
در مورد تیاترت چی بگم سونگ منم مثل خودت از بازیگر زن نقش اصلی خوشم نمیاد یه جوریه هم من خوشم نمیاد هم اجی سمیه تو پشت صحنه تیاترت هم دو تا زن زیاد بهت میچسبیدن منم خوشم نمیومد انقدر بهت بچسبن البته اونا زیادی بهم میچسبن عزیزم ان شاءالله مسلمون بشی هیچ زنی بهت نمیچسبه البته همسرت بهت محرمه مامان و خواهر خودتم همینطور اما زن های دیگه اصلا
در مورد اون چشم های نازتم بگم میدونم احساس میکنی خوب شده اما عزیزم یه سر به دکترت بزنی سری به چشمات بزنه میگه خوب شده البته من به تو اعتماد دارم سونگ اما چیکار کنم نگرانم پس بعد از تموم شدن تیاترت و خستگی در کردن و دیدن سه قلوها برو دکتر عزیزم ضرر نداره که محض محکم کاری برو عزیزم راستی عزیزم ممنونم که دیشب با اون تیپ سفیدت اومده بودی به خوابم عزیزدلم
…………………………
اجی ان شاءالله مسلمون میشه و شغلشو که نباید ول کنه اجی فقط خوب تو فیلم هایی بازی میکنه که مثل فیلم هایی نباشه که مثلا صحنه های اونجوری که خودت میدونی منظورمو میفهمی عزیزم نه اجی از خانواده اش جدا نمیفته اگه خدا بخواد مسلمون میشه سونگ اجی

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 14:42

خوشحالم که خوبی آجی... منم بدک نیستم... هرچند با داداشم دیشب دعوا کردم و تا الان کلا تو خونه قهرم... یعنی اصلا با هیشکی درست حرف نزدم... امروز قهر قهرم... دیشب داداشم به سونگ یه چیزایی گفت بعد من تو قلبم شنیدم که سونگ بهم گفت: اصلا با داداشت سر من دعوا نکن و اگه تحملت هم تموم میشه فقط سکوت کن و چیزی نگو...
منم با اینکه از داداشم ناراحت بودم فقط بهش گفتم شب خوش و بعدش رفتم زیر پتو... آجی الانم همه وسایلم رو جمع کردم بردم یه اتاق که کسی توش نیست تا یکم جمع و جورش کنم همونجا تنها زندگیمو کنم... خودم و سونگ با هم زندگیمونو کنیم... والا دیگه خسته شدم از این وضع... پیش هرکی باشم یه جوری باید از سونگ بدی بگه... دیگه تصمیم گرفتم هرکی از سونگ بدی گفت یا بش توهین کرد فقط سکوت کنم...
خود سونگ بهم گفت سکوت کنم
...........
آجی سونگ میگه:
انشالله همیشه خوب باشی عزیزکم
خخخخخ آره فک کنم اون که لاغر و تقریبا سیاه پوسته و همیشه یه لباس سیاه می پوشه... اون خیلی زیاده روی میکنه وقتی تو پشت صحنه تیاترم...
یعنی رفتارش شبیه یه بازیگر نیست... من خوشم نمیاد وقتی فیلم بازی میکنم زن های روبروم به چشم یه مرد________نگاه کنن... خوبه یکمی هم جنبه داشته باشن...
والا با اینکه نقشم رو توی تئاتر دوست دارم ولی بیشتر دلم می خواد سریع تر تموم بشه...
ترجیح میدم اگه قرار باشه کاری کنم همون فیلم یا سریال بازی کنم
انشاءالله سریع تر تیاتر تموم میشه...
آجی گلم سعی میکنم امروز سه قلوهارو بیارم چون خودمم دلم براشون تنگ شده...
عزیزم ببینم چی میشه آإه فعلا شرایط دکتر رفتن رو ندارم... یعنی وقتش رو ندارم...
فعلا برم یه بار دیگه نمایشنامه رو بخوندم که فردا هم تمرین داریم...
...............
آجی ولی واقعا اگه مسلمون بشه شغلش رو نمی تونه توی کره ادامه بده... خخخخخ اصلا من میرم معروف میشم شخصا دعوتش میکنم بیاد ایران زندگی کنه
جراااااااات داره قبول نکنه فقط
آجی البته یه بار توی خواب به سونگ گفتم که بیاد ایران اون موقع گفت تو نگران هیچی نباش عزیزم بعدشم بغلم کرد که بعد بیدار شدم از خواب...
یعنی آخرشم جواب درست بهم نداد...
آجی والا من اینقدر پررو هستم تو خواب هر وقت سونگ رو میبینم میپرم بغلش... اگه مسلمون بشه بعد بیاد به خوابم دیگه از اون آغوش گرمش محرومم
آجی بعد اون موقع که سونگ تو خواب بهم سیلی زد دیگه خوابشو ندیدم...
دعا کن آجی امشب بیاد به خوابم چون دلم خیلی براش تنگ شده...

اوخی اجی عیبی نداره تو چیزی در مورد سونگ نگو کاری نکن که فکر کنن اون کار در مورد سونگه اجی منم با سونگ موافقم اجی سکوت کنیم و ببخشیم و بگذریم همین و بس تو هم با داداشت اشتی کن اجی
……………………
اجی به سونگ بگو اجیت میگه:ممنونم عزیزم ان شاءالله که همیشه خوب و سلامت باشی عزیزدل اجی
اره سونگ یه کم سیاه پوسته ازش خوشم نمیاد با سوسانو یا سویا تیاتر بازی میکردی بهتر بودا یعنی یکی از این دو نفر جای این زنه میشد اون موقع عالی میشد زیاد بهش نمیچسبیدن
اره خوب سونگ یکی که بازیگر میشه باید جنبه هم داشته باشه که متاسفانه این خانم نداره
بهت حق میدم سونگ که دلت میخواد زودتر تیاترت تموم بشه با وجود اون بازیگرها که دورت میچرخن اینجوری دلت میخواد عزیزدلم ان شاءالله زود تموم میشه نگران نباش
اوخی سونگ منم دلم واسه مستند و کوچولو بودن سه قلوها تنگ شده زمان خیلی زود میگذره و سه قلوها روز به روز واسه خودشون مردی میشن سونگ
باشه عزیزم هر وقت سرت خلوت شد برو دکتر عزیزم
باشه عزیزم برو کارتو بکن مزاحمت نمیشم ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و موفق و سربلند و خوشبخت باشی عزیزدل اجی
…………………
اجی نه ادامه میده اما تو سریال هایی بازی میکنه که صحنه های بد نداشته باشه اجی
…………………
ان شاءالله که به خوابت میاد اجی نگران نباش
ناراحت نباش اجی بخند

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 17:31

آجی رفتی؟

من نه اجی هستم جواب نظر قبلیتو بخون اجی راستی اجی دیروز ساعت 18:45 عصر شبکه نمایش سریال خانواده کیمچی رو داد تکرارشم دو بار میدن یکی نصفه شبه یکی ساعت 13:30 ظهره اجی من دیروز قسمت اولشو دیدم میترسیدم ناراحت بشه سونگ اگه کیمچی رو نبینم تو هم اگه تونستی ببین اجی

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 18:46

آجی من یه نظر طولانی دادم اونو تایید نکردی آجی
آجی اون که دیروز پخش کردن رو آجی نمی دونستم ندیدم آجی
من کیمچی رو اصلیش رو خیلی دوست دارم ولی این که دوبله شده همش رو حذف کردن
اما بازم می ترسم منم اگه نبینم سونگ ناراحت بشه آجی الان میرم ببینم

تایید کردم اجی تو هین پستم هم نظر دادی اجی نظرات این پستو از بالا به پایین ببین اجی اول اون نظر طولانیت این بود:خداروشکر که خوبی اجی
من این نظرتو تایید کردم اجی اشکالی نداره اما من دیروز دیدم زیاد حذف نکرده بودن اجی فکر نکنم امسال کیمچی رو زیاد سانسور کرده باشن اجی اگرم بکنن صحنه عای خاصو سانسور میکنن اجی سریال خانواده کیمچی رو هم میتونی با زیرنویس فارسی دانلود کنی اجی هنوز پخش نشده کیمچی اجی گریه نکن و ناراحت نباش وگرنه میدونی که اجیت جک میگه پخش زمینت میکنه ها خخخخخخخخخخ

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 19:21

آجی بعد از اون نظرم که نوشتم با داداشم دعوام شد بعدش یه نظر دیگه دادم اونو تایید نکردی
بعد برات نظر دادم فک کردم نیستی برات نوشتم:
آجی رفتی؟
آجی یه نظرم تایید نشده یه بار دیگه چک کن...
آجی ولی من کلا خوشم نمیاد فیلمایی که سونگ بازی میکنه رو سانسور شده ببینم
دوست دارم کامل ببینم
آجی آخه هرچی گشتم با کیفیت بالا پیدا نکردم برای دانلود
آجی اگه سایتی سراغ داری بهم بده آدرسشو
آخه کانال آجی رهنما هم رفتم اما زیرنویسش چسبیده به فیلم
من می خوام زیرنویس جدا با کیفیت باشه
برای دانلود پیدا نمیشه
آجی الانم برامون مهمون اومد نتونستم کیمچی ببینم
آجی امروز یکمی دلم برا اجی سحرم تنگه همش گریه میکنم

نه اجی تایید نکردم الان قسمت نظراتی که تو نظر میدی رو دیدم اجی اون نظرتو هم تایید کردم و جوابشم دادم اجی یه نظر دیگه هم دادی گفتی اجی نیستی اونم تایید کردم اجی دقیق قسمت نظراتو ببین اجی چشم اجی تو نت میبینم ببینن هست اجی اوخی گریه نکن اجی براش فاتحه بخون صلوات بفرست زیارت عاشورا بخون ایه الکرسی بخون اما گریه نکن و بی قراری نکن اجی میدونم سخته اما اجی سحرت اینجوری ازت میخواد اجی بازم میگم قسمت نظرات این پستمو با دقت بخون اجی اون نظرتو تایید کردم اجی

سمیه دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 19:51

سلام آجی تارا و آجی الهه ...آره آجی جونم همون خوابت رو منظورم بود خیلی قشنگ بود...اتفاقا آجی الهه منم مثل خودت خیلی رو دین سونگ حساس نیستم همین که سونگ اعتقاد و ایمانش به خدا قوی هست و انسانیت داره به نظر من از هر چیزی مهمتره به این هم کاملا اعتقاد دارم که خدا بنده هاش رو به خاطر نوع دینشون به بهشت و جهنم نمیبره...ببخشید آجی الهه و تارا نمیتونم زیاد حرف بزنم باهاتون واقعا این روزا خیلی کارم زیاده از ساعت 8 صبح میام سرکار تا 10 یا 11 شب ...خیلی دوستون دارمذفعلا بای

سلام اجی خوبی اره اجی منم خیلی حساس نیستم تو دین سونگ اجی مهم اینکه سونگ اعتقادش و ایمانش به خدا قوی هست اجی این برام خیلی ارزش داره اجی نه اجی عیبی نداره ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و موفق باشی اجی ممنونم که نظر دادی عزیزدل اجی
منم خیلی دوست دارم اجی

تارا دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 22:55

سلام آجی سمیه عززززیزم
کجا بودی آجی امروز تو دلم کلی با سونگ حرفت رو زدیم
خوبی آجی؟
آإی عزیزم آجی تو هم یه بار یه خوابی دیدی گفتی رفته بودی خونه سونگ و انگار که روح بودی فقط مین گوکی رو میدیدی بهت میگفت خاله و..... منم از اون خوابت خیلی خوشم میاد آجی خیلی قشنگ بود
آجی اگه دینش اونجوری که گفتی کاتولیک باشه خیلی اشکالی نداره...فقط مشکل دینش اینه که برای خدا شریک قائلن...
ولی بازم فدای سر اوپای عزیزم...
اون که خودش از اول نخواسته مسیحی باشه... خدا اینجوری خواسته...
پس خود خدا که اونو مسیحی متولد کرده... سونگی تقصیری نداره
بازم من شک ندارم که سونگی مسلمون از دنیا میره آجی
از وقتی از جمکران برگشتم آجی همش تو دلم یه حس خاصی دارم که مطمئنم اون مسلمون میشه
نمی دونم چجوریه ولی کاملا یقین دارم...
فدای سرت آجی جونم هر وقت تونستی بیا عزیزم
فقط دل تارایی یکم کم طاقته زود دلش برات تنگ میشه اگه بیکار شدی و خسته نبودی حتما بیا آجی
آجی ولی من و سونگ از دستت یکم ناراحتیم...
برا اینکه هر وقت هر شغلی پیدا میکنی یه جوریه که صبح تا شب باید یه سره کار کنی...
خب خسته میشی
اصلا به خودت فکر نمیکنی
کاش بدونی سلامتی تو برای من و سونگ و آجی الهه چقدر مهمه... اگه می دونستی اینقدر صبح تا شب کار نمیکردی
آجی منم خیلی خیلی خیلی دوست دارم عزیزم
مواظب خودش باش و یکمی کمتر کار کن
....................
آجی الهه یه نظر ساعت 14:42 دادم اونو تایید کردی
بعدش دوباره جواب همون نظر رو نوشتم یکمی طولانی شد ولی تایید نشد... بعد فکر کردم شاید گوشی دستت نیست بخاطر همین برات نوشتم آجی رفتی؟ تو هم نوشتی نه آجی هستم و..........
حالا اشکال نداره بیخیال آجی شاید بلاگ اسکای یه مشکلی اون لحظه داشته درست نرسیده بهت آجی
خخخ آجی همین که هستی و می تونم باهات حرف بزنم کافیه
آجی می دونم ولی بازم خیلی دلتنگشمآجی سحرمو می گم
آجیم همیشه و همیشه فقط با خودم درددل میکرد و منو از آجی واقعیشم بیشتر دوست داشت

سلام اجی خوبی واسه منم سلامتی اجی سمیه مهمه اجی خودشم میدونه چقدر سلامتیش واسه من و تو و سونگ مهمه اما شاید ماه محرم سرت خلوت بشه اجی اخه ماه محرم دیگه کمتر سرش شلوغ میشه اجی پس صبور باش تا اون موقع اجی که سر اجی سمیه خلوت میشه اجی فقط این دو ماه و خورده ای سرش شلوغه اما ماه محرم شاید سرش خلوت بشه اجی پس نگران نباش اجی
اره اجی خدا خواسته که سونگ مسیحی بشه اجی اگه خدا صلاح بدونه سونگو مسلمون میکنه اجی
………………………………
اجی جواب اون نظرت اینه همون که ساعت ۱۴:۴۲ دادی:اوخی اجی عیبی نداره تو چیزی در مورد سونگ نگو کاری نکن که فکر کنن اون کار در مورد سونگه اجی منم با سونگ موافقم اجی سکوت کنیم و ببخشیم و بگذریم همین و بس تو هم با داداشت اشتی کن اجی
……………………
اجی به سونگ بگو اجیت میگه:ممنونم عزیزم ان شاءالله که همیشه خوب و سلامت باشی عزیزدل اجی
اره سونگ یه کم سیاه پوسته ازش خوشم نمیاد با سوسانو یا سویا تیاتر بازی میکردی بهتر بودا یعنی یکی از این دو نفر جای این زنه میشد اون موقع عالی میشد زیاد بهش نمیچسبیدن
اره خوب سونگ یکی که بازیگر میشه باید جنبه هم داشته باشه که متاسفانه این خانم نداره
بهت حق میدم سونگ که دلت میخواد زودتر تیاترت تموم بشه با وجود اون بازیگرها که دورت میچرخن اینجوری دلت میخواد عزیزدلم ان شاءالله زود تموم میشه نگران نباش
اوخی سونگ منم دلم واسه مستند و کوچولو بودن سه قلوها تنگ شده زمان خیلی زود میگذره و سه قلوها روز به روز واسه خودشون مردی میشن سونگ
باشه عزیزم هر وقت سرت خلوت شد برو دکتر عزیزم
باشه عزیزم برو کارتو بکن مزاحمت نمیشم ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و موفق و سربلند و خوشبخت باشی عزیزدل اجی
…………………
اجی نه ادامه میده اما تو سریال هایی بازی میکنه که صحنه های بد نداشته باشه اجی
…………………
ان شاءالله که به خوابت میاد اجی نگران نباش
ناراحت نباش اجی بخند
…………………………
اجی جواب اون نظرتو بخون تا اون نظرتو پیدا کنی اجی ببین بلاگ اسکای یه امکانی به نام در انتظار تایید داره اجی من همه نظراتو تایید کردم اجی اگه یه نظر دیر تایید کنم یا مثلا دیر ببینم تو اون قسمت مینویسه در انتظار تایید(۱) یعنی ۱ نظر تایید نشده دارم اجی که من همه رو تایید میکنم فدات بشم اجی
اما سعی کن گریه نکنی اجی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 00:06

آجی انشالله که زود تر سرش خلوت بشه... حتی اگه به منو تو نگه خودم می دونم که خیلی خسته میشه
آجی من جواب همین نظر که الان نوشتی رو برات نوشتم و فرستادم اما اون تایید نشده
شایدم یه وقت از طرف من کامل ارسال نشده ولی بازم نمی دونم...
حالا آجی اشکال نداره عزیزم فردا دوباره این نظرو برا سونگ می خونم جوابشو بهت میگم آجی
آجی راستی تکرار خانواده کیمچی رو نصف شبا ساعت چند میده؟
اگه بشه امشب ببینم تکرارشو اگه نشد همون فردا

اجی این نظر و جواب همون نظریه که داده بودی اجی:خوشحالم که خوبی آجی... منم بدک نیستم... هرچند با داداشم دیشب دعوا کردم و تا الان کلا تو خونه قهرم... یعنی اصلا با هیشکی درست حرف نزدم... امروز قهر قهرم... دیشب داداشم به سونگ یه چیزایی گفت بعد من تو قلبم شنیدم که سونگ بهم گفت: اصلا با داداشت سر من دعوا نکن و اگه تحملت هم تموم میشه فقط سکوت کن و چیزی نگو...
منم با اینکه از داداشم ناراحت بودم فقط بهش گفتم شب خوش و بعدش رفتم زیر پتو... آجی الانم همه وسایلم رو جمع کردم بردم یه اتاق که کسی توش نیست تا یکم جمع و جورش کنم همونجا تنها زندگیمو کنم... خودم و سونگ با هم زندگیمونو کنیم... والا دیگه خسته شدم از این وضع... پیش هرکی باشم یه جوری باید از سونگ بدی بگه... دیگه تصمیم گرفتم هرکی از سونگ بدی گفت یا بش توهین کرد فقط سکوت کنم...
خود سونگ بهم گفت سکوت کنم
...........
آجی سونگ میگه:
انشالله همیشه خوب باشی عزیزکم
خخخخخ آره فک کنم اون که لاغر و تقریبا سیاه پوسته و همیشه یه لباس سیاه می پوشه... اون خیلی زیاده روی میکنه وقتی تو پشت صحنه تیاترم...
یعنی رفتارش شبیه یه بازیگر نیست... من خوشم نمیاد وقتی فیلم بازی میکنم زن های روبروم به چشم یه مرد________نگاه کنن... خوبه یکمی هم جنبه داشته باشن...
والا با اینکه نقشم رو توی تئاتر دوست دارم ولی بیشتر دلم می خواد سریع تر تموم بشه...
ترجیح میدم اگه قرار باشه کاری کنم همون فیلم یا سریال بازی کنم
انشاءالله سریع تر تیاتر تموم میشه...
آجی گلم سعی میکنم امروز سه قلوهارو بیارم چون خودمم دلم براشون تنگ شده...
عزیزم ببینم چی میشه آإه فعلا شرایط دکتر رفتن رو ندارم... یعنی وقتش رو ندارم...
فعلا برم یه بار دیگه نمایشنامه رو بخوندم که فردا هم تمرین داریم...
...............
آجی ولی واقعا اگه مسلمون بشه شغلش رو نمی تونه توی کره ادامه بده... خخخخخ اصلا من میرم معروف میشم شخصا دعوتش میکنم بیاد ایران زندگی کنه
جراااااااات داره قبول نکنه فقط
آجی البته یه بار توی خواب به سونگ گفتم که بیاد ایران اون موقع گفت تو نگران هیچی نباش عزیزم بعدشم بغلم کرد که بعد بیدار شدم از خواب...
یعنی آخرشم جواب درست بهم نداد...
آجی والا من اینقدر پررو هستم تو خواب هر وقت سونگ رو میبینم میپرم بغلش... اگه مسلمون بشه بعد بیاد به خوابم دیگه از اون آغوش گرمش محرومم
آجی بعد اون موقع که سونگ تو خواب بهم سیلی زد دیگه خوابشو ندیدم...
دعا کن آجی امشب بیاد به خوابم چون دلم خیلی براش تنگ شده... 
پاسخ:
اوخی اجی عیبی نداره تو چیزی در مورد سونگ نگو کاری نکن که فکر کنن اون کار در مورد سونگه اجی منم با سونگ موافقم اجی سکوت کنیم و ببخشیم و بگذریم همین و بس تو هم با داداشت اشتی کن اجی 
……………………
اجی به سونگ بگو اجیت میگه:ممنونم عزیزم ان شاءالله که همیشه خوب و سلامت باشی عزیزدل اجی
اره سونگ یه کم سیاه پوسته ازش خوشم نمیاد با سوسانو یا سویا تیاتر بازی میکردی بهتر بودا یعنی یکی از این دو نفر جای این زنه میشد اون موقع عالی میشد زیاد بهش نمیچسبیدن 
اره خوب سونگ یکی که بازیگر میشه باید جنبه هم داشته باشه که متاسفانه این خانم نداره  
بهت حق میدم سونگ که دلت میخواد زودتر تیاترت تموم بشه با وجود اون بازیگرها که دورت میچرخن اینجوری دلت میخواد عزیزدلم ان شاءالله زود تموم میشه نگران نباش
اوخی سونگ منم دلم واسه مستند و کوچولو بودن سه قلوها تنگ شده زمان خیلی زود میگذره و سه قلوها روز به روز واسه خودشون مردی میشن سونگ 
باشه عزیزم هر وقت سرت خلوت شد برو دکتر عزیزم 
باشه عزیزم برو کارتو بکن مزاحمت نمیشم ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و موفق و سربلند و خوشبخت باشی عزیزدل اجی 
…………………
اجی نه ادامه میده اما تو سریال هایی بازی میکنه که صحنه های بد نداشته باشه اجی
…………………
ان شاءالله که به خوابت میاد اجی نگران نباش 
ناراحت نباش اجی بخند
……………………
اجی اولین تکرار کیمچی ساعت ۳ شبه اجی اما تکرارشو بعد از ظهر ساعت ۱۳:۳۰ ببینی بهتره
http://urmia-usa.qrt.ir/post/fermentation-family-2011/
اجی لینکی که برات گذاشتم توش دانلود سریال کیمچیه اجی زینویس هاشم جداست اجی یعنی همه زیرنویس هاش تو یه زیپ یا فولدره اجی تشکرم نمیخواد

زن داداش زینب سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 01:35

سلام
به به میببینیم دورتون جمعه
خوش میگذرونید!
خسته نباشید
با این طرز فکرتون که دارید
خخخخخخخخ

تارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 01:51

آجی این نظری که نوشتی رو قبلا خونده بودم عزیزم یه نظر دیگه دادم برات
واااااااااای آجی جونم عزیزدلم با اینکه گفتی تشکر لازم نیست بازم میگم یه دنیاااااا ممنونم آجی نازنین خودم
آجی یه نظر دادم که توش نوشتم با داداشم آشتی کردم آجی اون نظرمو میگم
آجی حالا اشکال نداره عزیزم

سلام اجی خوبی پس اون نظرتو که ساعت 14:42 بعد از ظهر دیروز دادی رو دیدی اجی؟؟؟؟؟؟؟
خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم اجی اهان اون نظرتو میگی اجی والله تو هیچ کدوم ازنظرات نگفتی باداداشت اشتی کردی اجی فقط گفتی قهر کردی باهاش اجی دوباره اون نظرتو ارسال کن اجی همونی که نوشتی با داداشم اشتی کردم راستی اجی زن داداشت هم نظر داده بود بهم اما تایید نکردم

دختر زمستونی سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 14:23 http://zendegi-ma.niniblog.com

سلام الهه جونم/
من اصلا از اینکه برا نظر میذاری ناراحت نمیشم خیلی خیلی هم خوشحال میشم//
آره حتما وقتی پست میزاری خبرم کن خیلی پست هات و دوست دارم وخیلی هم دوست دارم بای دوست خوبی مثل شما نظر بزارم/
واسهی حرفی که به عاطفه زدم ناراحت شدی
اگه واسهی اونه من منظوری نداشتم

سلام اجی خوبی چشم اجی خبرت میکنم فدات بشم اجی ممنونم لطف داری نه اصلا اینطور نیست اجی ناراحت نباش اجی بخند افرین اجی
ممنونم که سر زدی و نظر گذاشتی اجی

تارا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 16:32

سلام آجی جونم خوبی عزیزم؟
چه خبر آجی؟؟؟
آجی آره اون نظره ساعت 14:42 رو خونده بودم آجی جواب همونو دادم که تایید نشد...
آجی پس نظرم ارسال نشده آجی حالا از اول می نویسمش... الان آجی کار دارم بیکار شدم می نویسمش...
آخه کپی نکرده بودمش
آجی محدثه نظر داده بود؟؟؟
چی نوشته بود آجی؟؟؟
میشه تاییدش کنی بخونم؟
چون دیروز می خواست سربه سرم بذاره آدرس وب تو رو برداشت آجی نمی دونستم نظر میده

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر سلامتی اجی ببین وقتی یه نظر میدی بعد که کد امنیتی رو میزنی بعدش میگه نظر با موفقیت ثبت شد شاید حواست نبوده جوری شده که این حرفو بهت نزده اجی وگرنه نظرت به دستم میرسید اجی چشم اجی هر موقع سرت خلوت شد بفرست اون نظرتو اجی اره اجی اسمش اینه:زن داداش زینب
اجی تو این پستم نظر داده الان تایید کردم اجی تو این پستمم نظر داده ساعت1:35 شبم این نظرو داده اجی ساعتشو گفتم تا نظرشو راحتتر پیدا کنی اجی اشکالی نداره اجی ناراحت نباش و گریه نکن اجی راستی اجی سونگ دیشب اومد به خوابت اجی؟؟؟؟

سَلآمـ الی جونـَم خوبی آجی ..؟

ای جآن چقد تولد ..مآشالله ..تولد مهسآ جون مُبآرک بآشه

ببخش کِ سر نزدمـ عـَزیزم چون تو تمریـن برآی مسآبقه هستمـ

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر اجی ممنونم اجی لطف داری سلامت باشی اجی ممنونم عیبی نداره اجی ان شاءالله که همیشه سلامت و موفق باشی اجی ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی

مهرداد چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 09:05 http://www.parksoo.blgfa.com

سلام وب حذف کردم وبیای اینجاسربزن

سلام ممنونم

فافا چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 15:40

سلام خواهر مهربونم
انشاله همیشه خبرای خوب وتولدوجشن باشه
دل پاکی داری
برای همه دعاکن

سلام اجی خوبی ممنونم اجی لطف داری فدات بشم اجی ممنونم واسه همه مادرهای منتظر دعا کردم اجی واسه دخترعموی تو هم دعا کردم که زودتر دلش شاد بشه ان شاءالله ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی

مامان یک فرشته پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 12:18 http://parvazeyekfereshte.niniweblog.com

سلام الهه جون خوبی؟خوش میگذره؟اوضاع بر وفق مراده ان شاالله؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر هی بد نیست اجی میگذره تو خوبی اجی
ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی

نسیم خانومـــ پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 16:41 http://nasim85.niniweblog.com/

سلام دوستم
داداشم،عشق زندگیم،اونی که براش وبلاگ ساختم در روز 21 تیر زمینی شد و قدمش رو روی چشم های ما گذاشت.
ممنون میشم اگه مهمونم بشی...

سلام اجی خوبی به سلامتی اجی تبریک میگم خداروشکر که داداشت به دنیا اومد و از انتظار در اومدی اجی اومدم وبت اما پستی نذاشتی اجی بازم تبریک میگم اجی

سَلآمـ فدآتشمـ مَمنون خدآروشکر خوبمـ تو خوبے عـَزیزم ..؟ {}

مِرسی نآزمـ ..ان شآءالله گلِ مـَن {}

چشمـ عَزیزدلمـ مَمنونمـ آجی {}

نَه خوآهش میکنمـ مرآحمے مهربونـَم {}

سلام اجی خوبی خدا نکنه اجی وظیفه اس اجی منم خوبم شکر اجی ممنونم وظیفه اس اجی چشمت بی بلا اجی فدات بشم اجی ممنونم لطف داری
ممنونم بابت نظرت اجی

پریسا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 13:48 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی الهه جان
خواهرزاده ات بزرگ شده؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر اره اجی بزرگ شده ۲ ماه و ۱۴ روزشه اجی ۱۲ اردیبهشت به دنیا اومده اجی خواستی عکسشو نشون میدم اجی ممنونم بابت نظرت اجی

پریسا دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 13:31 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

الهی خدا حفظش کنه
پس دیگه میخنده
اره عکسشو بذار ببینم،

سلام اجی خوبی ممنونم اجی لطف داری ان شاءالله خیلی زود عکس نی نی تورو ببینم عزیزم چشم الان میام نشون میدم عکسو اجی اره میخنده

پریسا دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 15:59 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

الهه برام باز نمیشه من با گوشی میام نت.نت خونه نداریم تا لپ تاپ نمیتونم

اجی تو وبت برات نظر گذاشتم

پریسا سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 07:43

سلام الهه جان
رمز وبم یادم رفتهرمز وبم رو یه بار بهت دادم. قبلا بهت دادم تو نظراتت نیست؟آخه همونه
اگه پیداش کردی بهم بگو باشه ممنون

سلام اجی خوبی صبر کن بیام وبت اجی

پریسا سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 08:21

آخه این وب رو دوستم برام ساخته دیگه عیبم میاد دوباره رمزمو ازش بخوام تا حالا چند بار ازش رمزو خواستم

سلام اجی خوبی صبر کن بیام وبت اجی

پریسا سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 09:02

جدیحالا باید چه جوری پیدا کنم رمزشو؟؟دوستم با ایمیل خودش برام ساخته میتونه برام پیداش کنه؟؟

اره اجی ببین به دوستت بگو رمزتو عوض کنه

http://www.blogsky.com/lostaccount
اجی لینکی که برات گذاشتم رو به دوستت بده خودش میدونه چیکار کنه اجی ان شاءالله درست میشه نگران نباش اجی

پری سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 09:07

الان یادم میاد انگاری یه بار عوضش کردم الان یادم نیستچیکار منم الهه
دوستم میتونه با ایمیلش برام پیداش کنه رمز جدید رو

اره اجی میتونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد