lovely song
lovely song

lovely song

تولد 18 سالگیم

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاءالله خسته نباشین نماز روزه هاتون قبول حق باشه ان شاءالله من امروز تولد ۱۸ سالگیم هست دقیقا ۹ روز از ماه مهمونی خدا گذشته و تو این روز عزیز تولد ۱۸ سالگیمه خیلی زود گذشت روزی که به دنیا اومدم و بزرگ شدم و کسی جزء خدای مهربونم نمیدونست که چه جوری قراره بزرگ بشم و چه جور دختری بشم الان میفهمم که خدا دوسم داره که گذاشته اینجوری بشم پاک،مهربون،خوش اخلاق،و الی اخر البته همه هم مثل خودم هستن 

خدا سال ۸۷ بهم اولین عشقمو هدیه داد و مهرشو گذاشت تو دلم اونم سونگه من سونگو تو سریال افسانه جومونگ شناختم و تا الان طرفدارش هستم و عاشق اولم هست تا اینکه سال ۹۳ خدا یه عشق دیگه رو بهم هدیه داد اونم مرتضاس درسته بعد از رفتنش طرفدارش شدم و دیر هم طرفدارش شدم اما به خواست و حکمت خدا احترام میزارم و برام خیلی ارزش داره خواست و حکمت خدا 

خوشحالم که الان ۱۸ ساله ام شده و اینو مدیون لطف و مهربونی های خدا میدونم واقعا خدا خیلی بخشنده و مهربونه

خدا میتونه هر کاری بکنه چون خیلی بزرگه درسته ما خدارو نمی بینیم اما اون مارو میبینه و هوامونو داره همیشه کنارمونه و دوسمون داره همیشه سعی کردم کاری نکنم که باعث گناه بشه مثل پشت سر کسی حرف زدن،غیبت کردن،مسخره کردن یا هر کار دیگه ای که باعث بشه گناه کنم و خدارو ناراحت کنم 

خوب عزیزانم اینم از پست امروزم امیدوارم مثل همیشه از این پستم خوشتون بیاد و دوستش داشته باشید ان شاءالله اگه پستم ناراحت تون کرد ببخشید

عزیزانم امیدوارم که همیشه کنار خانواده تون شاد و سلامت و موفق و خندون و سربلند و خوشبخت باشید ان شاءالله

عزیزانم ممنونم که همیشه بهم سر میزنین و برام نظر میزارین این پستمو هم تقدیم میکنم به همه تون عزیزانم مواظب خودتون باشید دوستون دارم تا ابد 

نظرات 200 + ارسال نظر
فافا چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 10:56

سلاممممممممممممممممممممممم علیکمممممممممممم
خانوم 18 ساله
تولدت مبارککککککککککککک
انشالله 120 ساله بشی
من 18 سالم ش خیلی خوشحال بودم چون دیگه سنم قانونی شده بود !
ولی قدر این روزها رو بدون خیلی زود تر از اونی که فک کنی می گذره و میره ...
انشالله عشق واقعی و پاک مث خودت نصیبت بشه

سلام اجی خوبی وای وای اجی تو اولین کسی هستی که تو این پستم برام نظر میزاری اجی ممنونم ازت اجی ممنونم اجی سلامت باشی والله اجی من که تو خونه بیکارم قانونی بودن سنم زیاد برام مهم نیست همین که خدا یه بار دیگه گذاشت تولدم بشه برام کافیه و کلی ارزش داره اجی خدا دو تا عشق بهم داده درسته نمیبینم اونارو اما تو قلبم هستن اجی
والله راست میگی اجی این روزا خیلی زود میگذره اجی
ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی

سیما چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 12:48 http://azin-love.niniblog.com

هورااااااااااااااااااااااااااا/تولدت مبارک آبجی الهه:)
18 سالگیت مبارک باشه عزیزممممممممم/
تولد تولد تولدت مبارک مبارم مبارک تولدت مبارکــــ
انشاالله تولد 120سالگیت و آبجی جون

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم اجی که بهم سر زدی و نظر گذاشتی

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 13:57

سلااااااااااااام الهه جان خوبی عزیزدل
تولدت مباررررررررررک دخمل گلم
عزیزم انشاء الله سالیان سال عمر کنی و همیشه سالم و پیروز باشی گلم ..........
الان که این کامنت رو برات میگذارم سرکارم الهه جان
این روزا سرم خیلی شلوغه منتها چون دیروز تولد دوست همکارم بود داشتم براش کادو می گرفتم یاد شما نازنین افتادم گفتم بیام تو وبلاگ خوشگلت حداقل یه کامنت بگذارم
تولدت هزاران بار مبارک و از طرف من به سمیه گلم هم سلام برسون و بهش بگو که دلم براش خیلی تنگه خیلی چون قول دادم همه سعیم رو می کنم مرداد بیام نماشا اما با این وضع و اوضاع ...........فقط دعا کن برام عزیزدل ......خوب فعلا گلم در پناه حق

سلام مامانی جونم خوبی مامانی ممنونم مامانی خوبم شکر ممنونم مامانی سلامت باشی ان شاءالله که تو هم همیشه شاد و سلامت و موفق و خندون و سربلند و خوشبخت باشی ان شاءالله
بازم ممنونم ازت مامانی ان شاءالله که تا مرداد سرت خلوت میشه و میای نماشا مامانی خیلی ازت ممنونم چشم دعات هم میکنم و به اجی سمیه میگم این نظرتو بخونه مامانی بازم ازت ممنونم
بازم ازت ممنونم که اومدی و نظر گذاشتی مامانی و تولدمو تبریک گفتی

سمیه چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 14:00

سلام آجی جونم بازم تولدددددددد هزاران بار مبارکککککککککک عزیزمممممممم::::::::::::::

سلام اجی خوبی ممنونم ازت اجی سلامت باشی

مهدیه چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 14:10

سلااااااااااااام الهه جان خوبی عزیزم ؟
تولدت هزاران بار مبارررررررررررک و الهی که همیشه سلامت و شاد و پیروز باشی در تمام مراحل زندگیت
الهه جان این روزا سرم خیلی شلوغه الانم که دارم این کامنت رو برات میگذارم سرکارم
دیروز تولد یکی از دوستان همکارم بود داشتم براش کادو می گرفتم یاد شما افتادم گفتم بیام وبلاگ خوشگلت حداقل یه کامنت برات بگذارم و تبریک بگم و البته خیالم راحته که کادوی تولد الهه دخملیم رو خیلی قبل بهش دادم
الهه جان سلام گرم منو به سمیه ماهم برسون و از طرف من کلی شکلک بوسه نثارش کن که دلم براش خیلی تنگ شده
چون به دوستان قول دادم مرداد اگه خدا بخواد به نماشا میام البته با این اوضاع و شرایط من .........بماند رو قولم هستم
فعلا در پناه حق عزیزم

سلام مامانی خوبی ممنونم خوبم شکر مامانی ممنونم مامانی سلامت باشی اشکالی نداره مامانی بازم ازت ممنونم که اومدی و برام نظر گذاشتی و تبریک گفتی تولدمو مامانی اجی سمیه نظراتتو میبینه و نظر میزاره برات مامانی شکلک بوسه هم نثارش میکنم مامانی ان شاءالله که بتونی مرداد بیای نماشا مامانی توکل به خدا بکن همه چی حل میشه ان شاءالله برو به سلامت مامانی موفق و سلامت باشی همیشه

مهدیه چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 14:24

الهه عزیزم ببخشید کامنت اولی فکر کردم ارسال نشده عزیزم دوباره گذاشتم خخخ بازم تولدت مباررررررررررررررک

نه مامانی ارسال شده جوابت رو هم دادم ممنونم مامانی سلامت باشی

سمیه چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 15:13

سلام مهدیه جونم خوبی عزیزدلم منم خیلی دلم برات تنگ شده.....ایشالا آجی حتما مرداد میایی من که من منتظرتم آجی عزیزم حتی همین ده دقیقه قبل از اینکه بیام وب الهه توی نماشا کانالت آجی برات نظر گذاشتم. مهدیه جونم واقعا به قول خودت نیمه گمشده هم هستیم ببین دل به دل چقدر راه داره عزیزم

محجوب بانو چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 18:18 http://booyehbehesht.niniweblog.com/

سلام خواهر کوچولوی خودممم
الهیییییییهمیشه زنده باشی ...آجی نازنینممممممممممممم
تولدت رو بهت تبریک میگم مهربونممممممممممممممم
انشالله همیشه زنده ووسلامت باشییییییییییییییییییییییی
انشالله به همه ی آرزوهای خوشکلت برسی مهربونممممممم
از دوستی باهات خیلی خیلی خیلی خوشحالمممممممممواینو بدون که عاشقتمممممممممممم
انشالله همیشه زنده باشی
التماس دعاااااا

سلام اجی جونم خوبی اجی ممنونم اجی بابت لطف و محبت و مهربونیت اجی جونم ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم اجی ان شاءالله که همیشه در کنار خانواده شاد و سلامت و موفق و خندون و سربلند و خوشبخت باشی کنار خانواده ات ان شاءالله ممنونم اجی لطف داری منم خوشحالم که باهات دوست شدم عزیزدل اجی
ممنونم که اومدی و تبریک گفتی تولدمو اجی جونم
منم التماس دعا دارم اجی

مهدیه چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 18:25

سلام الهه جونم الان لب تابم رو روشن کردم یه هو یادم افتاد جواب کامنتم گفتی سمیه جونم نظر میگذاره منم بدو بدو اومدم برای آخرین بار وبت ببینم اگه سمیه جان کامنت گذاشته شرمنده نشم بدون اینکه جواب بدم برم
الهه جونم خیلی دوست دارم عزیزم خیلی برام دعا کن راستی نماز روزه ات قبول عزیزدل
اما حالا میرسیم به جواب سمیه بانو
سمیه جان عزززززززززززیزززززززم فدای محبت تو ماه بانو بشم من

رفتی کانالم نظر گذاشتی که چه بچه ایییییششششش
شوخی کردم خخخ بی خیال شکلک عصبانی و کسل جواب کامنتهای نماشا رو گذاشتم مرداد نماشا رهنما دوستان دلم برا اون روزایی که می اومدم چقدر تنگه هییییعیی ..........بماند
راستییییی ........سمیهههههه نماز روزه ات قبول درگاه حق نیمه گم شده مهدیه عاقا دیگه کامنت ندید شرمنده اخلاق ورزشیتون میشما
به امید دیدار الهه عزیزم و سمیه ماهم
راستی در پایان اگه به تارا جونم دسترسی دارید سلام منو بهش برسونید و بگید مهدیه چقد دوسش داره یهو یادش افتادم ......

سلام مامانی خوبی نه مامانی دشمنت شرمنده عیبی نداره منم خیلی دوست دارم مامانی والله مامانی اجی تارا برای همیشه از اینجا رفته مامانش گفته بره مامانی اما اگه اومد بهش میگم نظر دادی مامانی ممنونم مامانی نماز و روزه های تو هم قبول باشه ان شاءالله به سلامت مامانی موفق و سلامت و شاد و خندون و خوشبخت و سربلند باشی همیشه

دختر بابا چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 20:46 http://dokhtar-baba.niniweblog.com/

ســلام خواهریم
خوبی فداتشم ؟ ایام بکامه ؟
فدات بشم تولدتــــــــــــ هَپـی مَپی
انشالله 100000000 سالهـــ بشی ، در کنار خانواده عزیزتـــ ، انشالله به تمام آرزوها و اهدافت توی زندگیت برسی و عمری با عزت داشته باشی
برات آرزوی بهترین هارو دارم

دوستت دارم

آجیت MOHI

سلام اجی عزیزم خوبی ممنونم اجی منم خوبم شکر ممنونم اجی خدا نکنه چه خبره انقدر اجی هر چی خدا بخواد اجی ممنونم اجی بابت تبریکت اجی ان شاءالله که همیشه در کنار خانواده ات شاد و سلامت و خندون وموفق و سربلند و خوشبخت باشی ممنونم اجی سلامت باشی عزیزم امیدوارم تو هم به همه ارزوهات برسی اجی منم دوستت دارم اجی
بازم ازت ممنونم اجی که بهمذسر زدی و نظر دادس

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 11:19

سلام آجی الهه...خوبی آجی باز دارم می رم سرکار تو یه آرایشگاه...راستی آجی بعدازظهر میری بهشت زهرا یا الان آجی؟ ...آخی آجی مهدیه عزیزم فدات بشم....خخخخ چه شکلک های خو آجی منم شرمنده هم از اون موقع تا حالا یه دفعه دیروز به دلم خورد بیام برات نظر بزارم همیشه به یادت بودم آجی ولی نظر نمیزاشتم ولی دیروز ...راس میگن دل به دل راه داره خخخخخ....نماز و روزه تو هم قبول عزیزم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر در مورد بهشت زهرا چیزی معلوم نیست شاید نرم شاید برم چیزی معلوم نیست دعا کن برام اجی

marzi پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 11:25 http://rozegaremarzi.blogsky.com

سلام الهه عزیز.
تولدت مباااارک آجی جون.

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی

پریسا پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 11:38 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلااااااام عزیزم تولدت مبارک الهه جون انءشالله صدسال به این سالها،متولد صدسالگی انءشالله

سلام اجی خوبی ممنوم اجی سلامت باشی ممنونم اجی که بهم سر زدی و نظر گذاشتی

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 12:12

باشه آجی جون حتمآ دعا میکنم عزیزم....تو هم دعا کن کارم اینجا خوب باشه بتونم بمونم آجی...

اجی ساعت ۵ و نیم میرم بهشت زهرا اجی دعا کردم اجی ان شاءالله که کارت عالیه و میمونی اجی توکل به خدا بکن

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 12:32

خداروشکر آجی ایشالله همون چیزی هم که میخوایی درست بشه...ممنونم آجی جونم فدات

فدات بشم اجی ممنونم ان شاءالله هر چی خدا بخواد اجی خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم خدا نکنه اجی

مامان مریم پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 13:03 http://amirmakanjon.niniweblog.com

سلام خانمی تولدت مبارک

سلام عزیزم خوبی ممنونم اجی که بهم سر زدی و نظر گذاشتی ممنونم اجی سلامت باشی

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 18:26

سلام آجی خوبی؟ رفتی بهشت زهرا آجی؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی هی بد نیستم نه هنوز اجی،ساعت ۷ میرم اجی

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 21:54

آجی جون ساعت هفت رفتی بهشت زهرا؟

سلام اجی خوبی خوبی ۷ و نیم اینا رفتم اجی مامان مرتضی نبود شایدم بوده و برگشته اجی مامانم میگه شاید امروز نیومده بود بهشت زهرا میدونی اجی دیروز ابجیم اینجا بود و مجبورم کرد تا بگم قراره مامان مرتضی رو ببینم اجی شاید به خاطر اینکه من مامان مرتضی رو نبینم دیر اومده بود دنبالم اجی به هر حال هفته بعدم میرم بهشت زهرا

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 22:14

آهان آجی فهمیدم باشه آجی ایشالا هفته بعد که رفتی قسمت باشه و ببینیش آجی جون...راسی آجی به احتمال زیاد سیزده تیر اگه خدا بخواد می رم مشهد آجی ...

ان شاءالله اجی هر چی خدا بخواد إ به سلامتی اجی ان شاءالله که به سلامت بری و به سلامت برگردی اجی حالا کی برمیگردی؟؟؟

سمیه پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 22:41

معلوم نیس آجی حالا هنوز مطمن نیستم صدرصد که برم ولی اگه خدا بخواد به احتمال زیاد یه هفته میشه آجی...

ان شاءالله که میری اجی منم فقط یه بار رفتم اونم سال ۸۷ بود دیگه قسمت نشد برم

رضوان پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 23:29

الهههههههههههههه رفتی پیش مرتضی

سلام اجی خوبی شرمنده اجی جواب پیامتو ندادم داشتم کلیپ اپلود میکردم اجی حواسم به اون بود اره رفتم اما مادر مرتضی رو ندیدم

رضوان پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 23:37

عههههههههههههه چرا مادرش حالا نه پدرشم ندیدی عزیزم عب نداره دوباره میری میبینی حالا کلیپ چی کلیپ مزازمرتضی فیلم گرفتی

اجی خوب باید مادرشو میدیدم که نشد اشکالی نداره راضیم به رضای خدا اجی اره اجی دو تا فیلم گرفتم یکیش اینکه تو ماشین بودم فیلم گرفتم اجی البته هنوز نرسیده بودم سر مزار مرتضی یعنی اینکه هنوز نرسیده بودم قطعه هنرمندان بعد وقتی رفتم پیش مرتضی و باهاش حرف زدم و فاتحه خوندم و عکس و فیلم گرفتم و فکر کنم دوباره فاتحه خوندم براش و دیگه اومدم خونه اون موقع اذان داده بود اجی

رضوان جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 12:06

سلام ظهیر بخیر الهه جان خوبی

الهه این کانال اپاراتی که میگه نیوشا رفتی ببینی چجوره من رفتم ولی اون فیلماهارو نیاورد بالا

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر نه اجی نرفتم

سیما جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 14:48 http://azin-love.niniblog.com

:سلام آبجی الهه چرا پست جدید نمی زاری آبجی؟؟
من همچنان منتظرما/
من و توی این کنجکاوی قرارم نده

سلام اجی خوبی ان شاءالله ۱ تیر پست میزارم اجی ممنونم که بهم سر میزنی و نظر میزاری

پریسا جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 17:45 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام عزیزم
خوب تحمل میاری الهه سحری نمیخوری
من حتما باید بخورم
ممنون قبول حق
شماهم قبول باشه التماس دعا

سلام اجی خوبی ممنونم اجی لطف داری چی بگم والله اجی خوب بستگی به بدن و شرایطش داره
فکر کنم دو بار بیشتر سحری نخوردم اجی خخخخخخخخخخخخخ
ممنونم اجی قبول حق باشه ان شاءالله
التماس دعا اجی جونم

سمیه شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 09:42

سلام آجی خوبی وای آجی دیش از شانسم نتم تموم شد منم دیگه نتونستم بیام ولی همش فکر میکردم حالا چقدر از نقاشیه همه بخندن خخخخخ...آجی به نظرت اگه تمرین کنم میتونم بهتر بکشم والا خیلی به نقاشی علاقه دارم ولی فکر نکنم بتونم خوب بکشم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر نه اجی من زیاد نخندیدم از نقاشیت به نظرم خوب کسیدی اجی خسته نباشی اره اجی تمیرین کنی بهتر نقاشی میکشی ان شاءالله

سمیه شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 09:55

میدونم آجی تو رو نمی گم کلی گفتم آجی حالا بی خیالش ...راسی آجی عکس جدید که سونگ از سه قلوها گذاشته دیدی ...خخخخ امروز آخرین امتحانم رو دادم سونگ هم امروز عکس گذاشت چه به موقعه خخخخخ

فدات بشم اجی اره منم عکس جدید سه قلوهارو هم الان تو پیچ سونگ دادم هم قبلا اون عکسو تو پیچ یکی از طرفدارا دیدم

سلامممممممممم عزیزم تولدت مبارک الی جووووووووونم
انشاءالله هزار ساله بشی خوشگلم
آپم اجییییییییییی

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی سر زدم بهت اجی

رضوان شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 17:46

الهه امروز هرچی بهت پیام دادم پاک کن همه ی مال نظرهای منو پاک کن نه فقط این همه رو پا ک کن فقط مال امروز مرسی پاک کردی بهمبگو

حذف کردم اجی

رضوان شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 17:53

مرسی عزیزدلم

رضوان یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 12:49

سلام الهه خوبی الهه

کسی بخواد از این سایت بره برای یه مدت باید چی کار کنه

باید کاربرشو چی کار کنه تومیدونی

سلام اجی خوبی کاری نباید بکنی فقط طرف افلاین بشه یه مدت بگذره بقیه میفهمن اون رفته

رضوان یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:13

مرسی الهه ولی کسی کهاسم کاربریشو نزده و رمزشو نزده بیاد وارد سایت بشه باز انلاین

رضوان یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:20

الهه جوابمو ندادی میگم اسم کاربری و رمزشو نزده وار سایت بشه انلاین دوبارررررررررررررررررره الهه جواب بده

اجی باید رو خروج کلیک کنی تا افلاین بشی اجی

atefeh یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:33 http://girl-333.blogfa.com/

خوشآل میشم سر بزنی

سلام ممنونم سر زدم

سمیه دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 10:50

سلام آجی خوبی چه خبر آجی چیکار میکنی روزه ای آجی؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر اره اجی روزه ام سلامتی اجی ظرف هارو شسته بودم بعدش الان اومدم نت اجی تو هم روزه ای اجی؟؟؟

سمیه دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 11:38

نه نیستم آجی حالم خوب نیست نمیتونم بگیرم.... آجی برای مسابقه آجی گرد آفرید به من رای بدیا خخخخ شوخی میکنم آجی به هرکی دوست داشتی رای بده...

خدا بد نده اجی الان بهتری اجی!؟!!
من فقط به تو رای میدم اجی

سمیه دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 11:57

مرسی آجی جونم فدات بشم آجی چیزم نیست همون چیزی که خودت میدونی همه دخترا میشن خخخخ...

خدا نکنه اجی اهان فهمیدم اجی خخخخخخخ

سیما دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 14:29 http://azin-love.niniblog.com

سلام الهه جونم نظر پر مهرت و جواب دادم آیجی جونم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی جوابتو دادم

nadia دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 16:05 http://korea-nadia.blogfa.com

تولدت مبارک

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی راستی فردا و ۳ تیر هم اپم تونستی سر بزن اجی

nadia دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 16:06 http://korea-nadia.blogfa.com

فک نکن یادم رفته بود
امتحان داشتم

نه اجی عیبی نداره فدای سرت

nadia دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 16:07 http://korea-nadia.blogfa.com

انشالله به همه ی آرزوهات برسی

ممنونم اجی به همچنین

nadia دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 16:07 http://korea-nadia.blogfa.com

من ی آپ کوچولو کردم خوشحال میشم بیای

چشم اجی

ماجراهای خونه یک بانو پاییزی سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 16:13

سلااااااام عشقممممممم تولدت مباااااااااررررکککککککککککک
ببخش دیر اومدم میدونی که با مریضی تبسم درگیر بودم
عشقم 120ساله بشی و همیشه موفق باشی تنت همیشه سالم باشه لبت خندون باشه
خدا ی فرشته ناز به خانواده ت داده بخدا خیلی گلی منکه عاشقتم ی عااااالمه

سلام اجی جونم خوبی اجی ممنونم اجی سلامت باشی
ممنونم اجی نه عیبی نداره راضی به زحمتت نبودم اجی ممنونم اجی ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و خندون و خوشبخت و سربلند ان شاءالله اجی ممنونم اجی لطف داری فدات بشم اجی ممنونم لطف داری بازم ازت ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی راضی به زحمتت نبودم

رضوان چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 16:47

سلام الهه خواهریمون برگشت وای تمیدونی چقدر خوشحالم الهه

هانیه برگشته خداروشکر

سلام اجی خوبی اره اجی میدونم خداروشکر که اومد اجی هانیه

هه جین پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 06:36 http://talktolove.blogsky.com

به به. بهت تبررررریک میگم عزیییییز دلم. ایشالله که ١٥٠ ساله بشی. ١٨ سالگی فقط یه بار بدست میاد. قدرشو بدون. ما هم سه سال دیگه تجربه اش میکنیم. فقط خواستم بهت تبریک بگم إلهه من. دوستت دارم تااااااااااااا أبد...

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی اجی والله این سن برام فرقی نداره اجی
ممنونم اجی ان شاءالله تو هم زودی ۱۸ ساله میشی اجی
منم دوست دارم تا ابد اجی

تانیا یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 22:12

تولدت مبارک آجی جون البته ببخشید که با کلی تاخیر گفتم
با آرزوی بهترین ها

سلام اجی تانیا خوبی اجی ممنونم اجی سلامت باشی نه اجی عیبی نداره درک میکنم مهم اینکه به یادم بودی و تبریک گفتی اجی

تارا چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 05:00

سلام آجی...آجی حالم اصلا خوب نیست...دل سیری از داداشم کتک خوردم آجی در حدی که نمی تونم از جام تکون بخورم... آجی دارم این پستت نظر میدم که زن داداشم نخونه... راستش امروز که داشتم خانواده کیمچی می دیدم...زن داداشم هی به سونگ توهین میکرد...منم فقط سکوت میکردم...داداشم هم همینجوری حرفای محدثه رو تایید میکرد...مدام الکی الکی به سونگ توهین میکردن...من دیگه واقعا طاقتم تموم شده بود ولی بازم سکوت کردم...آجی تا اینکه پدر بزرگم هم اومد تو جمع و گفت:به نظر من این خارجی های بی دین اصلا ارزش توهین ندارن...بعدم به سونگ توهین کرد و گفت اینم حتما کافره...من چون نمی خواستم دعوا کنم فقط با آرومی گفتم: کی گفته این بازیگر کافره؟ چرا وقتی یه نفر رو نمیشناسین در موردش قضاوت میکنین؟؟؟...بابا بزرگم هم چون فقط روحانیه دین رو فقط و فقط تو نماز و روزه و حجاب میبینه...بعدشم داداشم در اومد گفت زینب خفه شو الکی طرف این خارجی ها رو نگیر که عصبانی میشم...بعدشم محدثه در اومد گفت:سونگ خره کیه بابا یه کافره مثل بقیه کره ای ها... من به خدا خون جلو چشمم رو گرفته بود هنوز چیزی نگفتم که دیگه تحملم تموم شد و به محدثه گفتم:سونگ چندین ساله تو زندگیه منه...ولی تو برای من یه غریبه هستی و وقتی به سونگ توهین کردی دیگه برای من هیچ ارزشی نداره...یعنی خاک پای سونگ برا من ارزشش بیشتره...من این حرفو که زدم دیگه قید زندگیم رو هم همراهش زدم...چون داداشم رو محدثه غیرت داره تقریبا فاتحه خودم رو خوندم...بعد داداشم بلند شد اول یکی زد تو صورتم جلوی همه...بعدم هُلم داد کوبیده شدم به دیوار...آجی یه چند تا سیلی هم زد تو صورتم و بهم گفت اگه فقط جرات داری یه بار دیگه اون خارجی عوضی رو با خانوادت مقایسه کنی زنده نمیذارمت...نمی دونم داداشم چش بود که فک کنم عقده ی چند سالشو رو من خالی کرد...منم بهش گفتم سونگ چندین ساله جزو خانواده منه و از این به بعد شما برای من به اندازه یه تیکه آشغالم ارزش ندارین...آجی داداشم یه مشت زد تو دلم خیلی حالم بد شد هرچی خورده بودم همونجا بالا آوردم...اومدم فحش بدم که آجی داداشم هلم داد که... کنار تخت خواب بودیم...بعد تختمون هم میلش شکسته تیز بود کشیده شد به سرم...بعد دیگه داداشم یکم نگران شد می خواست ببینه چی شد که من دیگه آجی از دست داداشم فرار کردم رفتم تو اتاق که درو قفل کنم... داداشم به زور درو هل داد مثل وحشی ها یه لگد بم زد از اتاق اومد بیرون گفت اگه جرات داری درو قفل کن... آجی منم لج کردم درو قفل کردم هرچی دادو بیداد کرد جوابشو نداد...آجی الان مثل یه جنازه افتادم گوشه ی اتاق و از سرم هم خون میره اصلا نمی تونم تکون بخورم...دارم از تشنگی هم میمیرم جون ندارم برم بیرون...فقط دعا کن همینجا بمیرم آجی...خیلی حالم بده آجی...الان فقط عکس سونگ رو بغل گرفتم و گریه می کنم...آجی نمی دونم چرا من هروقت ناخواسته باعث این دعواها و توهین ها به سونگ میشم فقط سونگ بهم لبخند میزنه و میگه اشکال نداره...مگه اینکه بخاطر سونگ مامانم رو ناراحت کنم... اونوقت فقط ازم عصبانی میشه...تازه آخره آخره آخره عصبانیت سونگ اینه که مثلا یه سیلی بم بزنه...حالا داداش من یه ذره ناراحتیش باعث شده به چه روزی بیوفتم...هر وقت من باعث توهین به سونگ میشم سونگ دعوام نمیکنه... ولله اگه این کتکی که خوردم رو تو خواب سونگ بم زده بود. خوشحال بودم...آجی الان خیلی حالم بده خیلی داغونم...یادمه کوچیک که بودم بابام تقریبا همینطوری منو میزد... حقاً که داداشم هم پسر همون مرتیکه پسته... دیشب هم آجی سونگ نیومد به خوابم آجی... فقط چون دیشب قبل خواب یه قسمت از لابیست رو دیده بودم فک کنم یه چیزایی از فیلمو مبهم توی خوابم دیدم ولی سونگ واضح نیومد به خوابم...آجی ولی اگه امشب نیاد به خوابم و دعوام نکنه دق میکنم...واقعا اینقدر امروز باعث شدم به سونگ توهین بشه که اگه سونگ امشب نیاد به خوابم و دعوام نکنه یه بلایی سر خودم میارم...آجی دیگه از زندگی سیر سیر شدم...تو عمرم تو تمام عمرم همچین کتکی نخورده بودم...واقعا امید ندارم زنده بمونم...الان فقط یه گوشه افتادم تو اتاق آجی...دعا کن امشب آجیت بمیره از زندگی راحت بشه...آجی من به خدا امروز هیچی راجب سونگ نگفته بودم...الکی خودشون شروع میکنن توهین به سونگ...آجی دارم دیوونه میشم...الان فقط آرزو داشتم سونگ کنارم بود بغلم می کرد دل سیری تو بغلش گریه میکردم...جای اینکه عکسشو بغل کنم گریه کنم کاش کی خودش بود...آجی تا چشمم رو روی هم میذارم سونگ رو میبینم که بهم لبخند میزنه...کاش کی یکم دعوام میکرد آروم میشدم...چقدر سونگ دلش پاک و مهربونه که تو اوج دلخوریش از من بازم بهم لبخند میزنه...همچین آدمی لیاقتش اینه که الکی الکی بهش بگن کافر؟؟؟کسی که سونگ رو نمیشناسه حتی اسمشو کامل نمی دونه باید به سونگ بگه کافر؟؟؟ آجی خیلی حالم بده...از بس که گریه کردم آجی دیگه اشک از چشمم نمیاد...تقریبا ساعت 8 شب بود که دعوا شد آجی رفتم تو اتاق تا الان که ساعت 5:00...آجی می دونم اینایی که گفتم خیلی نگرانت کرد ولی مجبور بودم بگم که اگه یهویی غیب شدم یا نظر ندادم بدونی یا مردم یا یه بلایی سر خودم آوردم یا هرچیزی...ولی بازم ارزش اینکه کسی نگرام باشه رو ندارم... فقط سعی کن بهم فک نکنی آجی که نگران نباشی... آجی خیلی دوست دارم و اگه گاهی ناراحتت کردم حلالم کن... من دیگه خیلی حالم بده می خوام چشممو بذارم رو هم...حالا یا خوابم میبره... یا بیهوش میشم... یا میمیرم... با خیال راحت در اتاقم قفل کردم... دیگه خودمو سپردم به خدا... اگه خواست جونمو بگیره... اگه نخواستم بیشتر بهم عذاب میده...
فقط آجی برام دعا کن قبل مردنم یه بار دیگه سونگو ببینم... دعا کن بیاد به خوابم... آجی دوست دارم و مراقب خودت و آجی سمیه باش...

سلام اجی خوبی یا خدا اروم باش اجی اروم باش اجی نمیدونم چی بگم اجی اینا که مذهبی هستن چطورمیتونن به کسی که کامل نمیشناسن توهین میکنن فکر اخرت و اون دنیاشونو نکردن اجی داداشت چطورمیتونه تورو انقدر بزنه اونم جلوی همه اون وقت میخواد ازدواجم بکنه اجی توروخدا حرف از مرگ نزن اجی امیدوارم که تا الان بهتر شده باشی اجی اجیت خیلی دوست داره ها و نگرانته عزیزدل اجی میدونم اونا شروع کردن تو کاری نکردی عزیزکم قربونت بره اجیت یه چیزی بردار خونریزی سرتو ببند اجی امیدوارم که تا الان بهترشده باشی عزیزدل اجی نه اجی تو خیلی پیش من و سونگ و اجی سمیه ارزش داری اجی پس توروخدا مواظب خودت باش عزیزکم کیمچی هم نبین اجی

سمیه چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 14:58

وای یا خدا فدات بشم آجی یه دفعه حرف مرگ نزنی آجی تارا .. آجی همین طور نظرت خوندم شوکه شدم و دارم با گریه جواب نظرت رو می نویسم ..آجی من آجی الهه درکت میکنیم واقعا کسی نمیتونه جای خدا برای بنده اش تصمیم بگیره فقط خدا میدونه کی واقعا خوب یا بده ولی آجی تو رو خدا خودت رو به خاطر این حرفا عذاب نده یه کاری،نکن داداشت بهت توهین کنه و کتکت بزنه آجی به خدا دلم نمیخواد کسی،اذیتت کنه اگه ظاهرا جلوی اونا یه جوری رفتار کنی که انگار کاری به سونگ نداری بهتره تا اونا بخوان اذیتت کنن...اجی اگه هزارتا توهین به سونگ هم کردن و حتی هزار بار هم بهش گفتن کافر و توهین کردن تو ناراحت نشو و اهمیت نده اصلا نه انگار که دارن باهات حرف میزنن... ایشالله که سونگی هم باز مثل قبل میاد به خوابت آجی فقط،تو رو خدا دیگه حرف مرگ و نزن اصلا به این فکر کن که من و آجی الهه و چه قدر دوست داریم و احساست باعث شده چه قدر فکر کنی و خواب ببینی که سونگ بهت نزدیک باشه و دوست داره... تو رو خدا از این حرفهایی که میزنم ناراحت نشو آجی ولی فقط،به اون چه که تو قلبت اهمیت بده آجی و به حرفای ظاهری،بقیه حالا هرکی میخواد باشه که به جای خدا برای بندهاش تصمیم میگرن اصلا اهمیت نده یعنی منظورم اینکه اصلا باهاشون بحث نکن که ها شما راست میگی یا دروغ از این به بعد هم آجی فقط،با خودمون راجع به سونگ حرف بزن جلوی اونا یه جوری رفتار کن که انگار سونگ رو دوست نداری،اینا رو فقط به خاطر این می گم که اونا بهت گیر ندن و اذیتت نکنن آجی جونم ...

سلام اجی خوبی منم با حرفات موافقم اجی سونگ کنارمونه تو قلبمونه باهامون حرف میزنه اجی تارا هم باید اونجوری که تو گفتی رفتار کنه که انگار طرفدار سونگ نیست اجی ببین توروخدا طفلک اجیم تشنه بوده تحمل کرده دعا کن نظر بده اجی منم خیلی اجی تارامو دوست دارم ان شاءالله سونگم میره به خوابش و ارومش میکنه هیچکس جزء خدا نمیتونه واسه بنده هاش تکلیف تعیین کنه اجی هیچ کس جزء خدا نمیدونه بگه کی کافره کی مسلمون کی بهشتیه کی جهنمی اینارو فقط خدا میدونه

سمیه چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 20:09

واقعا آجی منم خیلی آجی تارا دوست دارم و دلم نمیخواد.هیچ اتفاق بدی براش بیفته ...واقعا نگرانشم آجی کاش شب باز بهت نظر بده یا فردا و بهت بگه که باز سونگ تو خواب باهاش حرف زده ....

منم دلم نمیخواد هیچ اتفاقی براش بیفته اجی اون که دیشب داشت کیمچی میدید یهو اینجوری شد کاری به کار کسی نداره اجیم منم نگرانشم اجی ان شاءالله که تا اخرای شب یا فردا صبح نظر میزاره اجی ته دلم میگه برام نظر میزاره اخرای شب اجی خدا کنه درست بگه صبور و امیدوار باشیم و توکلکنیم به خدا ان شاءالله که حال اجی تارامون هم بهتر شده باشه و سونگم رفته باشه به خوابش ان شاءالله

سمیه پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 12:16

آجی سلام چه خبر از آجی تارا خیلی نگران شدم آجی چرا بهت نظر نداده آجی

سلام اجی خوبی والله منم خیلی نگرانشم سونگ و مرتضی هم نگرانشن اجی ان شاءالله نظر میده اجی

سمیه پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 12:48

انشالله آجی ...راسی آجی امروز برای یکی از دوستام که تو آرایشگاه با هم کار میکنیم تعریف آجی تارا کردم و گفتم دادشش به خاطر اینکه اون فقط یه بازیگر کره ای.(ولی اسمش رو نگفتم که سونگه) رو دوست داره چقدر کتکش زده آجی اون دوستم با اینکه طرف بازیگرای کره ای نیست ولی خیلی ناراحت شد و گفت آخه مگه چه گناهی کرده حالا بازیگر خارجی باشه دلش میخواد دوسش داشته باشه چرا باید دادشش کتکش بزنه ...می بینی آجی حتی یه نفر هم که غریبه باشه هم این رو درک میکنه چه برسه به ما که دوستای صمیمیش هم هستیم آجی...خدا کنه حتما بیاد آجی تارا و نظرا رو بخونه آجی...

اجی منم اجی تارامو درک میکنم پارسالم بابام کتکم زده بود که جریانشو بهت گفتم اجی درک میکنم اجی تارامو منم باهاش هم دردم اون داداشش کتکش زده منم بابام کتکم زده اما بخشیدم و گذشتم هم تو این دنیا هم تو اون دنیا اجی ان شاءالله که زود میاد اجی تارا و نظرارو میخونه ان شاءالله

تارا پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 21:42

سلام آجی الهه و آجی سمیه عزیزم
نگرانم نباشین آجی ها حالم خوبه...
اینو الان نوشتم :
http://uupload.ir/files/ift9_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B4_%DB%B2%DB%B1%DB%B2%DB%B5%DB%B1%DB%B5.jpg
دوستون دارم آجی های عزیزم
آجی الهه از داداش مرتضی از طرف من معذرت خواهی کن که نگرانش کردم فدای قلب مهربونش در عوض توی نامه ای که نوشتم از آهنگای قشنگش استفاده کردم

سلام عزیزدل اجی الهی فدات بشه اجیت خداروشکر که خوبی اجی سرت چطوره خوبه اجی دیگه خون نمیاد از سرت اجی غذا خوردی تشنه گشنه نیستی اجی؟؟؟؟؟؟؟
منم دوست دارم عزیزدل اجی توروخدا از پیش من و اجی سمیه نرو اجی من و اجی سمیه هیچوقت تنهات نمیزاریم اجی هیچوقت نامه ات هم عالی بود اجی معذرت خواهی کردم از طرفت اجی

سمیه جمعه 25 تیر 1395 ساعت 00:27

سلام آجی الهه و تارا...فدات بشم آجی تارا نامت چقدر قشنگ بود من ذره ذره نامت رو که میخوندم گریه میکردم...فدای آجی خوش قلب و مهربون و احساسیم بشم من ....معلومه که من و آجی الهه خیلی دوست داریم آجی ...و همین طور اوپا سونگ عزیز

سلام اجی خوبی اره اجی خیلی قشنگ بود نامه اجی تارا منم خیلی دوست دارم اجی تارا رو اجی همینطور تو و سونگ و داداشی رو

تارا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 05:44

سلام آجی های عزیزم
آجی الهه سرم خوبه آجی عزیزم...آجی چند روز دیگه خوب میشه الان خون نمیاد....
آجی امروز داداشم اومد کلی نازمو کشید به غلط کردن افتاد و گفت الهی دستم بشکنه که زدم به تو... ولی دیگه حرفاش هیچ تاثیری روم نداشت...
اول که خیلی در زد گفت تو اتاق وسیله لازم دارم مجبور شدم درو باز کنم... بعد هرچی دادو بیداد کردم بغلم کرده بود نمیرفت بیرون... هرچی گفتم گمشو بیرون دیگه نمی خوام یه لحظه هم ببینمت بغلم کرده بود نمیرفت... یکم که آروم شدم معذرت خواهی کرد و گفت اگه جلوی پدربزرگ دعوات نمیکردم اون که حساس تره رو دین عصبانی میشد بدتر میزدت... آجی ولی من اصلا به حرفاش توجه نکردم...راستش رو بگم خیلی پشیمونه از اینکه منو زد... منم از اینکه منو زد بخشیدمش ولی از توهین هایی که به سونگ کرد نمیبخشمش... آجی به نظر تو من خیلی کینه ای و پست هستم؟؟
داداشم امروز بردم بیرون... برام کلی چیز خرید... شام بردم ساندویچی... برای اینکه از دلم دربیاره همه کاری کرد... ولی بازم نمی دونم چرا نمی تونم ببخشمش...
بابا بزرگم اینقدری بهم محبت میکنه که نمیشه گفت... فقط صبح تا شب باهام شوخی میکنه... ولی از بعد دعوا دلم نمی خواد نگاه هم بهش بکنم...
نمی دونم چرا من اینجوری شدم
قبلا اینقدر کینه ای نبودم... از بس که تو دلم عقده خیلی چیزا مونده فقط منتظر یه بهونه هستم تا یه نفر ناراحتم کنه... اونوقت تو دلم یه غریبه جا میگیره و بعی وقتا به دشمن تبدیل میشه...
الان داداشم برام هرکاری میکنه اصلا عین خیالم نیست
این همه کار برام کرد باز هم جوابشو نمیدم درست...
فقط بهش میگم که تو خیلی بدی... تو خیلی نامردی... همش میگم: سونگ خیلی از تو بهتره... بهش میگم: سونگ اگه احساس کنه یه شب یه ذره ناراحتم همون شب میاد به خوابم و اونقد نازم رو میکشه تا آروم بشم... فوقش هم اگه با ناز کشیدن آروم نشم بغلم میکنه تو بغلش گریه میکنم و اونوقت آروم میشم... در کل هرجوری که باشه آرومم میکنه...
داداشم هم منو بغل کرد و گفت فرض کن من الان سونگم... هرچی دوست داری تو بغلم گریه کن تا آروم بشی...
آجی یه ساعتی تو بغل داداشم گریه کردم و بهش بدوبیراه گفتم تا آروم شدم... الان داداشم واقعا پشیمونه ولی بازم احساس میکنم برام یه غریبست
دیگه دوست ندارم باهاش حرف بزنم
دوست ندارم کسی که از سونگ عزیز من بدی بگه رو ببخشم
از این به بعد اگه کسی قصد کشتن منو هم داشته باشه شاید بتونم ببخشم... ولی اگه کسی به سونگ من توهین کنه رو نمیبخشم... اونقدر نفرینش می کنم تا زندگیش نابود بشه... تا بفهمه کسی رو که نمیشناسه نباید بش بگه.........
ولی بازم فقط بخاطر سونگ... فقط بخاطر اون این یک بارو لطف میکنم و داداشم رو نفرین نمیکنم... آجی اینو می دونم که نفرین های من زود میگیره... شک ندارم اگه داداشمو نفرین میکردم تا الان زنده نبود... ولی فقط برای احترام سونگ این کارو نکردم... فقط برای احترام سونگ پدر بزرگمو نفرین نکردم... فقط برای احترام سونگ زن داداشمو...
آجی دیگه از زندگی خسته شدم...
دوست دارم فقط با سونگ باشم... خانواده الانم رو دوست ندارم...
دیگه اونقدر سنگ دل شدم که اگه داداشم منو ببره کره تا سونگ رو ببینم شاید بازم نبخشمش... آجی داداشم برام ساندویچ خرید آورد خونه تا رسیدیم من رفتم تو اتاق درو قفل کردم... آجی من خیلی نامردم... فقط بخاطر توهین هایی که به سونگ کرده دارم اینجوری رفتار میکنم... سونگ هم دیگه مثل قبل کنارم نیست... اگه بیاد به خوابم و بگه داداشت رو ببخش و مثل قبلا ها باهاش خوش باش میگم(چشم) ولی مشکل اینجاست که سونگ نمیاد به خوابم...
شاید اونقدر کینه ای و بداخلاق شدم که دیگه سونگ حتی نمی خواد منو ببینه... آجی هروقت میام پیش تو و آجی سمیه دوست دارم حرف های دلم رو فقط به شما بگم...
اما با گفتن این حرف ها فقط شما رو ناراحت میکنم
ببخشید آجی...
من دوست دارم بمیرم و از زندگی راحت بشم... حرف دلم اینه... ولی وقتی توی حرفام این چیزا رو بنویسم فقط تو و آجی سمیه رو ناراحت میکنم...
وقتی میبینم برام مینویسین: تو رو خدا آجی تارا حرف مرگ رو نزن... خیلی خودمو سرزنش میکنم که شما رو ناراحت میکنم
پشیمون میشم که براتون نظز دادم...
آجی دیشب که برای سونگ نامه نوشتم واقعا ته دلم گفتم اگه برگردم وب آجی هام فقط شاید بیشتر با حرفام ناراحتشون کنم... نمی خواستم بیام... ولی دلم طاقت نیاورد... مدام حرفای شما جلوی چشمم بود که میگفتین دوسم دارین و دوست ندارین ناراحت باشم...
آجی سمیه... آجی الهه... الان توی دنیا فقط شما برام موندین... اگه همیشه با حرفام ناراحتتون میکنم منو ببخشید... اگه همیشه با دل پر میام پیشتون منو ببخشید... به خدا تنها جایی که می تونم حرفای دلمو خالی کنم و آروم بشم پیش شماست...
ببخشید اگه همیشه ناراحتتون میکنم
آجی من خیلی سونگ رو دوست دارم... ولی یه کار اشتباه کردم... نباید زندگیمو میذاشتم پای سونگ... نباید تا حدی دوسش میداشتم که خانوادم بخاطر اون از هم بپاشه...
همش وقتی ناراحت میشم میگم... همه چی تقصیر اون نامردیه که عاشقش بودم و به راحتی ولم کرد... اگه اون از پیشم نمیرفت هنوز عاشقش بودم و دیگه سونگ رو نمیشناختم که بخاطرش زندگیم اینجوری بشه...
راستش اولین بار بخاطر اینکه اونو فراموش کنم رفتم و عاشق سونگ شدم... گفتم شاید اگه این بازیگر رو دوست داشته باشم اون طرفو فراموش کنم... درسته خیلی بهم سخت گذشت... نمی تونستم کسی رو که تمام قلبم رو گرفته بود به راحتی یه جازین براش پیدا کنم... خیلی رو خودم کار کردم تا واقعا عاشق سونگ شدم... ولی حالا اونقدری عاشق سونگ شدم که بدتر از قبل شد... حد اقل با رفتن اون نامرد زندگیم از هم نپاشین... امت با اومدن سونگ عزیزم زندگیم از هم پاشید...
همش خودم مقصرم... ولی دیگه نمیشه زمان رو برگردوند... باید همون زمان به جای اینکه یه نفرو توی قلبم جایگزین کنم اون فردی که توی قلبم بود رو فراموش میکردم
به جای یه جایگزین باید فراموشش میکردم...
فقط خودم مقصرم
همش تقصیر خودمه...
الان نمی دونم باید بخاطر چی زندگی کنم؟
هیچ هدفی ندارم... زندگی بدون هدف هم با مرگ فرقی نداره...
پس کاش کی بمیرم...

سلام اجی خوبی خدا سونگو بهت داده بعد اون همه سختی هایی که کشیدی اجی سونگو بهت داده تا گذشته ات رو فراموش کنی اجی پس بدون اینا همه اش خواست خداست اجی تو داداشتو ببخش و ازش بگذر اجی اما هیچکسو نفرین نکن اجی همه کسایی رو که اذیتت میکنن ببخش و ازشون کینه به دل نگیر اجی سونگ دوست داره تو ببخشی اجی منم دوست دارم ببخشی پس ببخش و بگذر و فراموش کن که چی گفتن به تو و سونگ اجی ان شاءالله سونگم میاد به خوابت اجی سونگ خیلی دوست داره اجی دیگه اینجوری نگو توروخدا نه اجی من و اجی سمیه درکت میکنیم که چقدر تو زندگیت سختی کشیدی اجی و اینکه اجی تو هر چقدر بخوای میتونی باهامون حرف بزنی و خودتو اروم کنی اجی هیچ اشکالی هم نداره اجی بازم میگم دیگرانو ببخش و بگذر سخته اما اینکارو بکن اجی

سمیه جمعه 25 تیر 1395 ساعت 11:01

سلام آجی ...عزیزم من هم با آجی الهه موافقم دادشت ببخش آجی ازش بگذر ...نفرین هم خوب نیس آجی هیچ وقت این حرف و نزن آجی من با همه سختهایی که تو زندگی گذشتم سعی کردم گذشتم رو فراموش کنم هر چند برای من آجی خیلی سخت تر از مال تو هست آجی فراموش کردنش من کل زندگیم زیر دست اون نامرد نابود شد حالا فقط،و فقط،به عشق سونگ عزیزم و دوستای خوبم و خانوادم و کارم دارم زندگی میکنم وگرنه دیگه کی به یه دختر طلاق گرفته اهمیت میده اونم مخصوصا تو شهر ما خدایی اگه فقط شوهرم یه ذره دوسم داشت و خوب بود زندگی من اینجوری،نبود ...آجی من دوست داشتم اون مردیکه حداقل با کتک هایی بهم میزد بعدش
مثل دادشت برمی گشت و نازم میکرد که حداقل به خودم می گفتم آره معلومه دوسم داره ولی،واقعا تو سه سالی که باهاش
زندگی کردم فقط زجر کشیدم از دستش ...اما دیگه آجی گذشتم ازش نه اینکه ببخشمش چون لیاقت بخشیدن نداره ولی برای آرامش خودم فراموشش کردم...آجی ولی تو دادشت رو ببخش هرچند خیلی ناراحتت کرده ولی هرچی باشه داداشت هست و بهت نزدیک آجی مطمن باش سونگ هم واقعا دوست داره با دادشت آشتی کنی و ببخشی

سلام اجی خوبی اره اجی نفرین اصلا خوب نیست اجی
اوخی فدات بشم من اجی ان شاءالله که به وقتش خدا یه مرد خوب،مهربون،خوش اخلاق،پاک،مومن بهت بده اجی میدونم از این جور مردا این روزا کم پیدا میشن اجی اما ان شاءالله که هر چی صلاحه همون برات پیش بیاد اجی اره منم دوست دارم اجی تارا داداششو ببخشه ان شاءالله که میبخشه اجی وگرنه من با جک هام میخندونم

تارا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 11:56

آجی سمیه...آجی الهه...
من فکر می کنم رفتاری که داداشم باهام داره فقط بخاطر اینه که اونم پسر همون پدر نامرد منه... اخلاقش خیلی شباهت داره به بابام...
آجی ها... من وقتی کوچیک بودم هر وقت بابام کتکم میزد و سرم داد می کشید فوق فوقش یه ساعت بعد دعوا اونو میبخشیدم... اونم که می دونست من احساساتی هستم خیلی زود دوباره کار هاش رو تکرار میکرد
ولی می خوام این دفه وقتی داداشم منو دعوا میکنه و اذیتم میکنه اونو نبخشم
می خوام یه بار آنچنانی باهاش قهر باشم(مثل الان) که وقتی آشتی کنیم دیگه جرات نکنه منو بزنه یا اذیتم کنه...
من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که به آدمایی مثل بابام یا...هیچ وقت نباید یه فرصت دوباره داد...هرچی ببخشی و فرصت بدی بدتر میکنن...
هرچند ته دلم میبخشم داداشمو...اما بازم تو ظاهر باهاش یکم می خوام قهر بمونم جوابشو ندم تا حساب کار دستش بیاد
آخی آجی سمیه بمیرم برات آجی...وقتی یه گاهی از شوهرت میگی فقط و فقط یاد کارای بابام میوفتم
اونم مدام مامانم رو جلوی ما کتک میزد و داد و بیداد و دعوا
راستش آجی تو این چند وقته بخاطر سونگ هم با مامانم هم با داداشم و بقیه خیلی دعوا داشتم اما تاحالا کتک کاری پیش نیومده بود
آجی منم وقتی پای کتک بیاد وسط دیگه فقط یاد خاطرات تلخ کودکیم میوفتم و کاملا کنترلم رو از دست میدم
اون لحظه دست خودم نیست فقط دلم می خواد مثلا هر فحشی از بچگیم تا حالا میدونستم رو بگم
دلم میخواد فقط هرچی می تونم به طرف مقابلم بگم...
آجی تو که خودت می دونی زنا و دخترای بدبخت در برابر مردا زوری ندارن... فقط اگه بتونن با حرف زدن زوری نشون بدن...وگرنه فکر نکنم توی دعوای یه زن و مرد پیش بیاد که یه زن پیروز بشه
راستش وقتی بچه بودم برام کتک خوردن عادی بود...خیلی خیلی عادی...صبح تا شب من و مامانم و داداشم از بابام کتک می خوردیم...اونم یه جوری میزد که دیگه...
بخاطر همین بعد چند سال که یهو مثل قبلا کتک خوردم خیلی کنترلم رو از دست دادم
خودم می دونم دارم زیاده روی می کنم ولی فعلا برا آرامش خودم هم که شده یه مدت قهر باشم راحت ترم
آخی آجی سمیه عزیزم...اینو قبول دارم که طرفای خودمون شیراز یا اینجورجاها اخلاقشون یه جوریه که میگن دختر وقتی شوهر کرد دیگه مسئولیتش با شوهرشه...دیگه کاری ندارن اگه اون دختر بدبخت زیر دست شوهرش بمیره هم براشون مهم نیست
مامان من وقتی ازدواج کرد و بابام اخلاقش اینجوری بود...معتاد بود...دست بزن داشت...رفیق باز بود...دروغ گو بود...ولی تا اسم طلاق پیش مادر بزرگ و پدر بزرگم میاورد اونا هم مامانمو میزدن
من خودم شاهد بودم خیلی وقتا
میگفتن: همون موقع که ازدواج کردی باید فکر اینجاهاشم میکری... آجی حتی وقتی مامانم به هزار بدبختی طلاق گرفت و اومد شیراز پیش مامان باباش گفت حد اقل به نوه هاتون(من و داداشم)یه سرپناه بدین...مادربزرگ و پدربزرگم ما رو انداختن بیرون و گفتن وظیفه ی باباشونه...
برا همین دو سال از درس افتادم و تو پارک زندگی میکردیم...
آجی جدا درکت میکنم
هرچند من ازدواج نکردم و هیچ وقت نشده با یه مرد زندگی کنم اما زندگی مامان بابام رو از بچگی یادم میاد
بابام خیلی پست بود...
تو هم که از شوهرت گاهی میگی یاد بابام میوفتم...
انشالله که خدا اون دنیا حق آدمای بد رو کف دستشون میذاره
آجی راستش من وقتی اولین بار چند وقت پیش اومدم پیش پدربزرگم و داداشم...تا وارد خونه شدم دیدم عکس پدربزگم(پدر بابام) قاب گرفته بود داداشم زده بود رو دیوار
آخه اون پدربزرگم هم خداروشکر مرده...اونم یکی بود ازبابام بدتر
منم تا عکس اونو دیدم با داداشم دعوا افتادم و عکس اون نامرد رو پاره کردم
احساس میکنم از وقتی عکس اون رو دیدم کنترلم رو از دست دارم
اصلا نمی تونم درک کنم داداشم با این همه ناراحتی هایی که از اون نامرد و بابام کشیدیم رو چه حسابی این کارو کرده بود
بخاطر همین خیلی این چند روز داغونم
آجی سمیه...آجی الهه...این نظرا رو که دادین یاد یه حرف سونگ افتادم...سونگ بهم یه بار گفته بود...حرف آجی های بزرگترت دقیقا مثل حرف های من می مونه و سعی کن بخاطر منم که شده همیشه بهشون احترام بذاری و ببخشیشون...
آجی فقط و فقط بخاطر شما ته دلم داداشمو بخشیدم...
اما تا یه هفته باهاش حرف نمیزنم...شده بمیرم هم نظرم رو عوض نمیکنم
ایییییییییییش ولی زورم هم میاد ببخشمش هااااا...همچین زده تو دستم کبود شده
ولی این دفه به اوپا سونگ قول دادم کسی طرفم دستشو ببره بالا همچین میزنم ناکارش میکنم که دیگه تکون نتونه بخوره
دقیییییییییقا مثل خود اوپا تو فیلماشانی

سلام اجی خوبی یا ابوالفضل اجی توروخدا یه کم اروم باش اجی
اجی افرین که میبخشی اما نه به خاطر ما اجی منظورم اینکه همینجوری ببخشش
ان شاءالله دستتم خوب میشه اجی بهش آب نزن خوب میشه اجی
راستی اجی سونگ پیشته کارش دارم
اره اجی ادم ها اون دنیا باید جواب تمام کارهاشونو پس بدن

تارا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 13:18

سلام آجی هرچند خوب نیستم تلفن زدن دوباره دعوای خانوادگی دارم گریه میکنم...این دفه بهم تحمت زدن که کافرم...ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من که این آدما رو هلال نمیکنم.................اینم خانوادست من دارم دیگه..........
آجی الان سونگ پیشمه آجی بگو تا بهش بگم

اجی بزار هر چی میخوان بگن خدا حواسش به همه چی هست اجی ادما اون دنیا باید بدجور جواب بدن به خدا پس ناراحت نباش و بخند اجی
………………
به سونگ بگو اجیت میگه:سلام عزیزدلم خوبی خسته نباشی از تیاتر چه خبر سونگ پس کی این تیاترت تموم میشه اخه به خدا خیلی طولش میدن تیاترتو عزیزم مواظب خودت و چشمات و سلامتیت باش

سمیه جمعه 25 تیر 1395 ساعت 14:30

آخی عزیزم فدات بشم واقعا آجی خیلی سختی کشیدی میدونم ...منم تو زندگی گذشتم خیلی زیاد ...بی خیالش دیگه نمیخوام بهش فکر کنم حالا باز خداروشکر میکنم که خانوادم الان دیگه هوام رو دارن به فکرم هستن هرچند ازدواجم هم متاسفانه به خاطر عجله پدر و مادرم شد ولی واقعا الان برام کم نمیزارن و بابام به خاطرم خیلی غصه میخوره برای همین سعی میکنم جلوشون تا میتونم خودم رو شاد بگیرم تا اونا ناراحت نباشن...

اره اجی گذشته ها گذشته تو هم همیشه بخند و شاد باش اجی

تارا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 16:13

آجی سمیه الهی فدات بشم عزیزم خوشحالم که الان به خانواده خوب داری که بهت اهمیت میدن و دوست دارن
انشالله همیشه و همیشه آجی خانوادت و خودت سلامت باشین و همیشه کنار هم خوشبخت زندگی کنین
آجی سمیه خیلی دوست دارم آجی سعی کن غصه نخوری و اصلا به اونی که زندگیت رو نابود کرد فکر نکنی
من اینو میدونم که فراموشی واقعا کار سختی و به این راحتی نمیشه همچین آدمایی رو فراموش کرد...ولی اینو هم میدونم که حداقل میشه کمتر بهشون فکر کرد
آجی مواظب خودت باش و همیشه به چیزای مثبت فکر کن
.....................
آجی الهه همین که سونگو کافر بدونن بسشون نیست حالا بین فامیلم پخش کردن من کافر شدم...آجی این خبرو امروز شنیدم...
پدربزرگم از اون دعوا لجش گرفته بهم تحمت زده...
من دیگه سپردمشون به خدا...
آجی ببخش دیر جواب دادم داشتم مامانمو قانع میکردم که تحمت ها دروغن...
آجی فک کنم یکی دو ساعتی میشه با تلفن حرف میزدم...
آجی راستی سونگ گفت: سلام به روی ماهت آجی الاهه عزیزدلمخوبی گلکم؟؟؟عزیزم ولی تئاترم هنوز نمایش اصلی نرسیده...فعلا هی تمرین میکنم برای تیکه های مربوط به خودم و ماشالله وقت تئاتر هم خیلی زیاده و هر یه بار که بخوایم نمایش کامل تئاتر رو بدیم نصف روز تمرین و آماده سازی داره...ولی بازم من خسته نمیشم آجی عزیزممن اونقدر بازیگری رو دوست دارم که اگه یه صبح تا شب بدون هیچی یه سره بازی کنم برام انگار یه دقیقه گذشتهاصلااااا نگرانم نباش آجی گلکم قول میدم مواظب خودم باشم و اصلا به خودم توی تئاتر سختی ندم
چششششم آجی گلی مواظب مواظم خیالت راحت
............................
آجی فک کنم من الان 24 ساعت میشه نخوابیدم...سر این دعوا ها اصلا ساعت یادم نمی مونه...ولی احساس میکنم از پریشب تا حالا نخوابیدم
خیلی سعی کردم که خوابم ببره ولی نتونستم بخوابم
آجی الان حالم بهتره میگم سونگ برام لالایی بخونه تا خوابم ببره
آجی فعلا میرم لالا

اشکالی نداره اجی بزار هر کاری میخوان بکنن اجی اون دنیا باید جواب پس بدن اجی اونم چه جوابی
افرین اجی که همه چی رو سپردی به خدا اجی نه عیبی نداره
………………………………………
اجی به سونگ بگو الاهه میگه:خوبم سونگ ممنونم والله عزیزم من به جای تو بودم تیاترو قبول نمیکردم سونگ از فیلم و سریالم سخت تره ها
صبح تا شب سونگ اون که دیگه واویلاس سعی کن غذا بخوری عزیزم اینجوری خدایی نکرده زبونم لال ضعیف نمیشی سونگ میدونم که تیاتر خسته ات میکنه چون دوست نداری ناراحت مون کنی اما دیگه تیاتر بازی نکن سونگ فقط فیلم و سریال بازی کن نمیدونم در این چند وقت سه قلوها چه جوری دوریتو تحمل میکنن بهم قول بده این اخرین تیاتری هست که بازی میکنی و دیگه تو هیچ تیاتری شرکت نمیکنی میدونم عشقت بازیگریه سونگ اما خوب تیاتر طولانی مثل این واسه ات ضرر داره حداقل باید بعد از تیاترت ۲ هفته استراحت مطلق داشته باشی چیکار کنم نگرانتم سونگ چشمت بی بلا عزیزم افرین عزیزم اما تا این تیاترتو تموم نکنی خیالم راحت نمیشه به خدا میشه ها اما بعد از اینکه تو ۲ هفته استراحت مطلق رو انجام دادی خدا کنه تا تولد داداشی که میدونی کی هست این تیاترت پخش بشه
ببخش زیادی حرف زدم عزیزم
مواظب خودت باش عزیزم به خصوص چشمات
غذا هم زیاد بخور عزیزم
……………………………………
اجی یا ابوالفضل از پریشب نخوابیدی باشه برو بخواب اجی

سمیه جمعه 25 تیر 1395 ساعت 22:34

مرسی آجی تارا نه گلم دیگه بهش فکر هم نمی کنم عزیزم خیالت راحت گلم

سلام اجی خوبی خسته نباشی اجی افرین اجی

سلام الهه جون ببخشید من 26 خرداد که تولد خودم هم بود مسافرت بودم و پستات رو نخوندم گرچه خیلی وقته گذشته و من شرمنده ام ولی تولد گذشتت مبارک دوست خوبم

سلام اجی خوبی نه اجی عیبی نداره ممنونم اجی نه فقط ۱ ماه گذشته اجی تولد تو هم ۱ ماه گذشته اجی ممنونم اجی لطف داری تولد تو هم مبارک اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 16:16

سلام آجی الهه و آجی سمیه عزیزم
خوبین خوشین چه خبر؟
الهی فدات بشم آجی سمیه که دیگه فکر نمیکنی
خیلی کار خوبی میکنی
آجی سمیه راستی پایین رو بخون ببین سونگ چه عصبانیه از دستت
اصلا هم من خبرچینی نکردم بش بگم همش یه سره میری سرکار...
اینجوری نگام نکن میگم من خبر چینی نکردم
.....................
جی الهه من سپردمشون به خدا... خدا خودش می دونه جواب اینجور آدما رو چطوری باید بده....
آجی سونگی گفت بهت بگم: سلام آجی الاهه عزیزم... خوشحالم که خوبی عزیزدلم
ولی آخه سریال خیلی خیلی بیشتر وقت میبره تا تئاتر
خخخخ اون که خیالت راحته راحت اینقدر پشت صحنه بهم میرسن اگه بخوام اراده کنم غذامو میذارن دهنم
درسته مثل قبل پیش سه قلوها نیستم ولی وقتی میرم پیششون حسابی تلافی میکنم
سعی میکنم اصلا شغلم طوری نباشه که سه قلوها اذیت بشن
عزیزکم من که نمی تونم این قول رو بدم گلم
اصلا تئاتر رشته درسیم هست... چجوری قول بدم که دیگه تئاتر بازی نکنم؟
ولی قول میدم اصلا به خودم سختی ندم... نترس عزیزم اینقدر اونجا پشت صحنه شوخی میکنیم و می خندیم اصلا جایی برای خستگی نمی مونه
فقط نگران یه چیزی هستم... اونم شما سه تا آجی... تو و تارا و سمیه
خیلی زیاد نگرانم میکنین...
تارا که همش صبح تا شب غصه می خوره و گریه میکنه...
سمیه که صبح تا شب میره سرکار خودشو خسته میکنه آخر شب میاد خونه دارم براش
تو هم وقتی برای داداشی دلتنگی میکنی و غصه می خوری نگرانت میشم
شما سه تا خیلی منو نگران میکنین با این کارا
ولی چشم عزیزم آخرشم چون دویت دارم میگم بیشتر استراحت میکنم
...................
آجی اون موقع که پیام دادم خوابیدم آجی ساعت های ده شب بود بیدار شدم دیگه یکمی دوباره غصه خوردم الکی گریه کردم... می خواستم بیام برات نظر بدم پشیمون شدم... گفتم اگه نظر بدم شاید ناراحت بشی که من ناراحتم...
دیگه رفتم برا سونگ نامه نوشتم یکمی آروم شدم ولی الان سرحالم... آخه وقتی خوابیدم سونگی اومد به خوابم
آجی ولله به خوابم فکر میکنم می خوام از خنده غش کنم...
از دست این سونگ

سلام اجی خوبی منم خوبم شکر اجی ممنونم یا ابوالفضل سونگ چقدر عصبانیه از دستمون
………………
اجی به سونگ بگو اجیت میگه:سلام عزیزدلم خوبی فدات بشم عزیزم ممنونم لطف داری
حالا این تیاترت کی نمایش اصلیش پخش میشه سونگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟0_0
إ خوبه حداقل پشت صحنه حسابی بهت میرسن سونگ خخخخخخخخخخ
افرین عزیزم اینجوری خوبه اینجوری خسته نمیشی هر چند میدونم شاید میشی نمیگی خخخخخخخ
ان شاءالله همیشه شاد و خندون و سلامت باسی عزیزدلم
یا ابوالفضل سونگ توروخدا اروم باش چیکار کنم دلتنگ داداشی همیشه هستم بعد گریه میکنم اروم میشم داداشی هم دوست نداره بی قراری کنم اما چیکار کنم یهو یاد ۲۷ خرداد میفتم که رفته بودم پیش داداشی و همه اش فکر میکنم اخرین باری بود که پیشش بودم مامانشم نبود نامه رو بهش بدم سونگ خودت خوب میدونی دلم نمیخواد اذر بیاد و نامه رو به مادر مرتضی نداده باشم اینجوری تا اخر عمرم حسابی شرمنده مامان مرتضی و خود داداشی میشم دعام کن سونگ که اون نامه رو برسونم به دست مامان برادرت ببخش با حرفام ناراحتت میکنم
افرین سونگ بیشتر استراحت کنی خوبه امروزم پیچتو اپدیت کردی افرین
………………………
عیبی نداره اجی فدای سرت اره اجی نامه نوشتن ارومت میکنه مگه چه خوابی دیدی اجی؟؟؟؟

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 16:41

آجی راستی کیمچی امروز قسمت چنده؟

سلام اجی خوبی ببهش دیر جواب دادم اجی امروز قسمت ۷ رو میخواد بده

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 17:46

سلام الهه و تارا جون...آخی عزیزم به سونگ بگو باشه قول میدم خودم خسته نکنم سه ماه تابستون که تموم شد دیگه نمی رم آجی به خاطر دانشگام...خخخخ آفرین به سونگی عزیزم که حرفم رو همیشه گوش میده آجی خودم بهش،گفتم آجیم ناراحت بود برو خوابش اونم بهم گفت باشه والا آجی چقدر سونگی خوب حرف گوش میده خخخخ حالا آجی جونم چه خوابی دیدی عزیزم؟

سلام اجی بی تا اونجایی که یادمه منم به سونگ گفتم بره به خواب اجی تارا خخخخخخخ والله حافظه ام زیاد خوب نیست اجی ضعیفه خخخخخخ إ خوبه فقط سه ماه میری ارایشگاه اجی ان شاءالله که همیشه شاد و خندون و سلامت باشی اجی جونم

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 17:58

نه آجی حرف من گوش کرد چون همین دیشب بهش گفتم اونم گفت چشم همین الان می رم خخخخ...آره آجی جونم فقط سه ماه رو فعلا می رم...

خوبه حرف تورو گوش کرد اجی والله من سه روز پیش بهش گفتم والله یادم نمیاد حافظه ام ضعیفه خخخخخخخخخ
خوبه اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:12

سلام آجی سمیه
خوبیآجی؟
آجی سونگ گفت بگم:الهی فدات بشم عزیزدلم که به حرفم گوش میدی
آفرین عزیزم سعی کن کم کار کنی که من خیلی نگرانتم
آره دیگه این تارایی فقط بلده گریه کنه...
منم نرم به خوابش فوری قهر میکنه
..............................
آجی ها یه خوابی دیدم که اصلا یادش میوفتم رنگم عوض میشه
آجی ها اون تیکه ی تئاتر هست که سونگ با یه دختره داره حرف میزنه بعد سونگ ادای دختررو در میاره خیلی خنده داره...بعدشم دختررو بوس میکه
همون تیکه که آجی سمیه تو هم تو کانالت گذاشتی
آجی خواب دیدم به جای اون دختره من بازیگر تئاتر بودم و با سونگ هم بازی شده بودم...
بعد دقیقا کل تئاترو اجرا کردیم با هم دیگه
همچین که منو بوس کرد آجی می خواستم غش کنم از خنده تو خواب جلو خودمو گرفته بودم
یعنی خیلی خوابم باحال بود
وقتی بیدار شدم دستم رو دلم بود میخندیدم فقط
................................
آجی الهه الان جواب نظرت رو میدم
این آجی سمیه چند دقه دیر جوابشو بدیم غیب میشه

خاک به سرم کنم سونگ چه کارا که نمیکنه باهات اجی خخخخخخخخخ

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:20

آجی سونگ میگه: هنوز تاریخ دقیق پخش نمایش مشخص نشده...یعنی مشخص شده ولی خب شاید یهو عوض بشه...
خخخخخخخ اون که آره پشت صحنه خیلی خوش میگذره
عزیزم ولی سعی کن ناراحت داداشی نباشی...
داداشی الان جاش خیلی بهتر از من و تو هست
ولی اگه ببینه یه طرفدار مدام براش اشک بریزه و ناراحت باشه معلومه که ناراحت میشه
اگه منم بودم ناراحت میشدم
عزیزم نگران نباش عزیزکم من مطمئنم می تونی نامه رو بدی به مادر مرتضی...
حتی اگه از تولدش رد بشه هم اشکالی نداره عزیزم
نگران نباش...
...........................
آره آجی من همیشه وقتی ناراحتم یکی گریه کردن یکی نامه نوشتن برای سونگ خیلی آرومم میکنه
من نامه هایی که می نویسم رو همه رو نگه میدارم و یه روزی به سونگ نشون میدم
وقتی سونگ رو ببینم نشونش میدم و میگم چه شب ها که براش مینوشتم و گریه میکردم

ببخش سونگ نخواستم ناراحتت کنم شرمنده اتم به خدا سونگ ان شاءالله که همیشه شاد و خندون باسی عزیزکم نگران من نباش عزیزم من واقعا دوست ندارم داداشی از دستم ناراحت باشه سونگ اما مرتضی هم خودش میدونه یهو یاد اون روز میفتم یهو دلتنگ همیشگی داداشی که باهامه اشکم سرازیر میشه عزیزم تو و داداشتم سکوت میکنید و میرید اون گوشه های قلبم ساکت میمونید تا اروم بشم سونگ عزیزم ببخش منو که باعث ناراحتیت میشم من همه چی رو سپردم به خدا امیدوارم روزی اون نامه به دست مادر مرتضی برسه و شاید با خوندنش دلش اروم بشه عزیزم معذرت میخوام اره داداشی الان جاش تو بهشته سونگ من که بهشتی نیستم ۱۰۰% جهنمیم ببخش اگه اینارو گفتم و بعث ناراحتیت شدم
……………
اوخی ناراحت نباش توروخدا اجی بخند اینجوری

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:22

وای چه خوابی من از این خوابا میخام ...ولی یه چند باری از این خوابای رمانتیکا دیدم خخخخ یه دفعه آجی خواب دیدم تو قطار با همیم بعد مثل صحنه حذفی قسمت شانزده خانواده کیمجی که دختره رو بوس میکنه منم بوس کرد هنوز بیشتر از اون آجی خخخخخ ..یعنی یه خوابی بودا خخخخخ

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:30

خخخخخخخ آجی سمیه پس تو هم تاحالا بوست کرده اینجوری
آجی منم دعا میکنم ایشالله زودی بیاد به خوابت عاشقانه هم بوست کنه
ولی خیلی خوابم ناز بود آجی...
اصلا از ذهنم نمیره
با این که خنده دار بود ولی رمانتیک و احساسی هم بود:عاشقانه:
ووووویی دوباره دلم می خواد از این خوابا ببینم
من جنبه ندارم بااااید بااااید دوباره امشب بیاد به خوابم بوسم کنه

یا ابوالفضل اجی والله نمیدونم منم از این خوابا دیدم یا نه سونگ بیشتر تو خوابم بغلم میکنه و باهام حرف میزنه اجی اما ب.و.س.م نمیکنه

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:41

آجی منم اولا فقط بغلم میکرد... تازه قبل ترش فقط دستمو میگرفت... الان دیگه به جایی رسیده که جلو صد نفر تماشاچی اینجوری بوسم میکنه
آجی اولین خوابی که بوسم کرد یادمه کناردریا داشتیم قدم میزدیم... بعد حرف گذشته من پیش اومد و من زدم زیر گریه
وایساد یکم نگام کرد... من که نمی دونستم حالا واسه چی داره نگام میکنه... یهویی همونجا بغلم کرد و بوسم کرد
فک کنم یه دقه بیشتر شد تو بغلش بودم
........
آجی راستی نظری که دادم جواب سونگ رو برات نوشتم تایید نمیکنی؟

منو که ب.و.س کنه از خجالت اب میشم خخخخخخخخخخ
اجی اون نظرتو تایید کردم اجی همون نظرت ساعت 18:20 دادی اجی اونو تایید کردم اجی جوابتو دادم

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:48

آجی ببخش الان دیدم جواب دادی
.............
آجی سونگ گفت:
نه عزیزم درکت میکنم نیازی به عذرخواهی نیست... ولی بازم ناراحت میشم اگه ناراحتیت رو ببینم
کی گفته 100% جهنمی هستی؟؟؟؟؟
دیگه این حرفو نمی زنی ها
الان قیافم این شکلی شد
هیچ کس نمی دونه که اون دنیا جاش کجاست
خدا از بس مهربونه که یهو میبینی یه کافر رو ببره بهشت حالا چه برسه به تو که این همه دوسش داری
الاهه آجی دیگه این حرفو نزن
به نظر من که تو 1000% درصد میری بهشت
من که تا حالا از تو بدی ندیدم که این حرفو میزنی...
دیگه هیچ وقت اینو نگو...
چون دوست دارم این حرفارو زدم عزیزم یه وقت ازم ناراحت نشی

عیبی نداره اجی
………………
ببخشید سونگ به خاطر نمازم میگم جهنمیم سونگ چون نماز نمیخونم عزیزم داداشی هم میگه بهشتی ام اما هنوزم ته دلم میگه جهنمیم چیکار کنم دله دیگه چیزی حالیش نمیشه
چشم سونگ سعی میکنم که به خاطر تو و داداشی هم که شده ناراحت نباشم تو هم اجی تارا رو اروم کن هر وقت که دلش گرفت جوری ارومش کن اینجوری بشه
سونگ منظورت از کافر خودتی تو که کافر نیستی عزیزدل اجی ممنونم سونگ لطف داری منم هیچوقت ازت بدی ندیدم عزیزم
نه سونگ عیبی نداره سونگ جان من نیای منو ببوسی تو خواب بغلم کنی و این خیلی خوبه ناراحت نشیا از دستم حالا اگه خواستی بیا منو ببوس خخخخخخخخ

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 18:50

آجی آره ولله دیشب یهو منو همچین بوس کرد که قرمز شدم از خجالت
ولی آجی بازم خیلی آروم شدم همچین که بوسم کرد

ان شاءالله بازم از این خوابا میبینی اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:08

آجی سونگ گفت:
ولی خدا خیلی بخشنده هست اگه این همه خوبی کنی فقط بخاطر نماز نمیبرتت جهنم...
با اینکه من دلیل نماز نخوندنت رو میدونم بازم دوست دارم یه راهی براش پیدا کنی و نمازت رو بخونی....
اگه نماز بخونی من بیشتر ازت راضیم عزیزم....
برای تارا که دارم.... جرات داره گریه کنه همچین بوسش میکنم که مث الان تا بش فک کنه از خنده پخش زمین بشه
عزیزم فقط مثال زدم من که خدا رو قبول دارم گلکم و ایمان دارم خدا اونقدری مهربونه که ممکنه هر کسی رو ببره بهشت....
خخخخ اگه ببینم گریه کنی و به حرفم گوش ندی میام بوست میکنم
........
آجی راستی کیمچی شروع شد برو ببین
........
راستی آجی سمیه کجا غیب شد؟

میدونم سونگ اره خدا خیلی مهربونه چشم سونگ مامانم گفته میبرمت دکتر بهت دارو میده مشکلات حل میشه و میتونم نمازمو بخونم سونگ در این موردم همه چی رو میسپارم به خدا عزیزدل اجی
ممنونم که به فکرمی سونگ تو هم باید زود مسلمون بشی سونگ
یا ابوالفضل غلط کردم سونگ نیای بوسم کنیا خجالت میکشم به خدا
………………
اره اجی داره پخش میشه اما یه چشمم اینجاست یه چشمم نمایشه خخخخخخخ
والله نمیدونم اجی فکر کنم کار داره

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:34

چشمت بی بلا عزیزم
خب سر به سرم نذاری منم بوست نمیکنم
..................
آجی منم یه چشم به فیلمه یکیش اینجا
شایدم داره کیمچی میبینه
..................
کجااااایی آجی سمیه؟
کجایی رفیقم؟

فدات بشم سونگ نه سر به سرت نمیزارم تو کی مسلمون میشی عزیزم کی میشه از نزدیک ببینمت کی میشه ببرمت سر مزار برادرت کی میشه بیای ایران؟؟؟؟

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:43

آجی سونگ اینارو گفتم سکوت کرد و جواب نداد...

اشکالی نداره اجی حتما دوست نداره بیاد ایران

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:53

نه آجی مگه یادت نیست وقتی اومده بود ایران چی گفت؟؟
گفت دوست داره دوباره بیاد ایران. ..

چی بگم اجی دوست داره بیاد اما سکوت کرد به حرف هایی که زدم اجی

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:58

خخخخخ آجی های گلم من که خیلی خواب سونگ رو نمی بینم ولی همون چند باری هم که دیدم همش عاشقونه بوسم کرده خیلی خوابهای که با سونگ دیدم رمانتیک بوده ولی خیلی کم بوده خخخخخ

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:59

...

اجی ببخش ناراحتت کردم منظوری نداشتم اجی راستی الان چقدر نت داری منظورم حجم نتت هست اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 20:09

نه آجی از تو ناراحت نشدم آجی از اینکه شاید هیچ وقت نتونم سونگ رو ببینم و... ناراحت شدم
آجی والا اینجا داداشم نت میخره منم با گوشی به وای فای وصل میشدم آجی هر وقت می خوام هم دانلود میکنم آجی فکر کنم حجم دانلودش نامحدود باشه
البته داداشم گفته بود خیلی هم نباید زیاده روی کنم تو دانلود

اجی اگه خدا بخواد و سونگ بخواد میتونی ببینیش اجی سونگ گفته بود دوباره میاد ایران تو مصاحبه اش اجی پس میاد هر چی خدا بخواد همون میشه اجی اهان اره داداشت راست میگه نباید زیاده روی اجی ببینم کیمچی رو تا حالا دانلود کردی اجی اون لینکه بود بهت دادم اونو میگم اجی؟؟؟؟!

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 20:28

چی بگم آجی...
آجی از وقتی که هاردم پاک شد سریال هام رو هنوز جایگزین نکردم...
آجی فقط شروع کردم کم کم از لابیست شروع کردم برای دانلود
آجی لابیست رو تا وسطاش رو دانلود کردم لابیست تموم بشه کیمچی رو دانلود میکنم...بعدشم مردی به نام خدا...هنوز لابیست چند تا قسمتاش مونده برا دانلود

ناراحت نباش اجی همه چی رو به خدا بسپار اجی وقتی همه چی رو بهش بسپاری خیالت از بابت همه چی راحته اجی
اجی والله چه خبره اخه والله من خوب یه بار فرشته الهی رو دانلود کردم اجی از نت اون موقع هایی که نت خودم وصل بود بعد ناقص دانلود کردم تا اینکه اجی سمیه پارت به پارت گذاشت این سریالو منم دانلودش کردم اجی
ولی خوب اجی دانلود نکنی بهتره ها

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 20:43

آجی ولی من خیلی سریال های سونگ رو دوست دارم
اتفاقا فرشته الهی رو که حتما باید دانلود کنم آجی چون خیلی خیلی دوسش دارم
آجی بعدشم تازه 10 یا 15 تا سریال دیگه تو راهه که باید دانلود کنم
کلی هم سینمایی مونده...
آجی راستی فیلم خالکوب یا همون تاتوست رو از کجا می تونم گیر بیارم؟؟؟؟؟؟
خیییییییییییلی دربه در دنبالشم
آخه انگاری بهترین فیلم 2014 شناخته شده
بازیگرشم که سونگه باید حتما ببینم جریان فیلمه چیه
اگه جایی سراغ داشتیش حتما بگو دان کنم آجی

اجی خالکوب فکر نکنم دانلودش تو نت باشه اجی صبر کن ببینم چی میشه

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 21:04

آجی آخه فک کنم چن تا از بچه های نماشا دیدن شاید باشه

اجی به یکی ازدوستام تو نماشا نظر دادم اجی اون یه سایت داره سریال های کره ای رو اونجا میزاره شاید خالکوبم گذاشته باشه اجی نگران نباش اجی

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 21:22

آ ه آجی شناخته شده ولی اصلا دنبالش نباش هم من هم خود سونگ این رو میخواد که اصلا فیلم خالکوب رو نبینی چون اصلا مناسب سن شما نیست آجی ...بعد این فیلم نه تو یوتیوب و نه تو هیچ سایتی دیگه هست منم وقتی دیدمش آنلاین دیدم آجی ...

والله منم اینجور فیلم هارو نمیبینم اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 21:42

آجی سمیه من داستان فیلم رو میدونم و چند تا کلیپ آنلاین هم ازش تو یه سایت خارجی دیدم آجی...
می دونم فیلم خوبی نیست ولی یه دلیلی دارم که فقط خود سونگ می دونه چرا می خوام فیلمشو ببینم...
آجی ولی سنم مهم نیست چون خیلی فیلم های مثبت 18 دیدم دیگه عادت کردم...
یعنی جنبشونو دارم
آجی سونگ بهم اجازه داد ببینم...
آجی میشه بگی از کجا آنلاین دیدی؟
من تقریبا کل نت رو زیرو رو کردم ولی گیرش نیاوردم...

اجی والله منم تا اونجایی که یادمه یه کلیپ از خالکوب دیدم اما خوب کامل ندیدم اجی دوستمم گفت تا حالا اسم این فیلمو نشنیده و تو سایتش نذاشته اجی شرمنده اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 21:53

آجی دشمنت شرمنده عزیزم اشکال نداره آجی
ولی شده برم کره هم باید گیرش بیام...
یه دلیلی دارم که حتما و حتما باید فیلم خالکوب رو ببینم...
می دونم اصلا موضوع خوبی هم نداره و نقش سونگ هم اصلا مناسب نیست...
کلا اصلا فیلم خوبی نیست ولی بازم مجبورم ببینم....

اجی اگه به من اعتماد داری میشه دلیلتو بگی اجی البته اسرار نمیکنم اجی اگه خواستی بگو

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 22:10

نه آجی نبینی بهتره والا منم که دیدم پشیمون شدم خیلی هم از دست سونگ ناراحت شدم ولی چون میدونم و مطمنم شخصیت واقعیش اصلا شبیه اون چه که تو فیلم بازی کرده نیست بعد هم بعضی ار صحنه های فیلم هم فقط کلک فیلمبرداری و صحنه سازی هست دیگه بی خیال شدم که بخوام حساسیت روش نشون بدم آجی...

والله منم میگم نبینه اجی تارا اجی

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 22:18

راس میگه آجی خوب دلیلت چیه؟ البته این فیلم هر چند هم منفی بود و نقش سونگ توش بد بود ولی به نظر من واقعا عالی بازی کرد ...سونگ الان تو خیالم بهم گفت که بگم اگه واقعا میدونی که طاقت دیدن همچین فیلمی رو داری و حساسیت نشون نمیدی خواستی نگاه کن ولی خوب خیلی بهتره که نگاش نکنی که شاید تاثیر منفی برات داشته باشه عزیزم...

فکر کنم تو این فیلم سونگ خیلی کتک میخوره اجی باز نمیدونم اجی والله سرگیجه رو هم کامل ندیدم کلا فیلم های ترسناک مثل خالکوب،سرگیجه،دوست ندارم اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 22:49

آجی سمیه می دونم منظورت چیه و منم از سونگ ناراحت بودم که این فیلمو بازی کرد... آجی اگه سرگیجه رو هم دیده باشی یه تیکه از فیلمش خیلی رو اعصاب بود و واقعا از سونگ ناراحت شدم ولی خب اونم جزو حقه های کارگردانه و می دونم به هیچ وج سونگ واقعا اینجور کارا رو نمیکنه
آجی خودت منظورمو درک میکنی چون از من خیلی بزرگتر هستی می دونی منظورم چیه...
آجی من به سونگ اعتماد دارم و می دونم هیچ وقت شخصیت واقعیش اینطوری نیست... اما آجی ببخشید نمی تونم دلیلمو بگم...
البته خیلی به تو و آجی الهه اعتماد دارم ولی بخاطر سونگ نمی تونم بگم
آجی الان من یک ماهه در به در دنبال این فیلمم و از سونگ هم اجازش رو گرفتم...
راستش آجی من از وقتی کوچیک بودم فیلمای زیرنویس میدیدم و حتی بدترین فیلمای هالیوودم دیدم...
الان دیگه اگه از سونگم بپرسی بهت میگه که تارا جنبه ی دیدن فیلم داره و روش تاثیر نمیذاره
شاید اگه فیلمو ببینم از سونگ ناراحت بشم که این فیلمو بازی کرده...
اما دلیل اینکه این فیلم رو بازی کرده بهم گفته
تقریبا مجبور بوده این فیلمو بازی کنه
آجی من از سونگ برای دیدن این فیلم اجازه گرفتم
بهم اجازه داد ولی دلیل اینکه این فیلم رو بازی کرده هم بهم گفت
آجی خواهش میکنم اگه می دونی کجا این فیلم رو گذاشتن بهم بده آدرسشو...
آجی واقعا باید این فیلمو کامل ببینم
آجی شک ندارم که روم تاثیر نمیذاره
چون اینجور فیلما زیاد دیدم
فقط فرقشون با خالکوب این بوده که بازیگرشون سونگ نبوده
من به سونگ یه قولی دادم و هرجوری شده باید ببینم فیلمو
آجی ببخشید سماجت میکنم و ببخشید نمی تونم دلیلمو بگم...

چی بگم اجی باشه هر جور راحتی

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 22:59

نمیدونم آجی هر جور راحتی ولی واقعا فیلمه نیست آجی خودم اینقدر دنبالش بودم که بتونم دانش کنم ولی نتونستم برای همین فقط انلاین دیدم ..آره آجی دلیلش رو خودش هم تو مصاحبش گفته و هم به خودم که فقط به خاطر اینکه نشون بده بازی کردن چنین نقشهایی براش سخت نیست این فیلم رو بازی کر ده حتی گفته که این فقط یه فیلمه و تو زندگی واقعی همچین شخصیتی نداره ...

اره اجی سونگ خیلی خوش اخلاق و مهربون و پاکه اجی تو کیمچی اینو ثابت کرده چقدر مهربونه اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:00

فدات بشم آجی الهه ازم ناراحت نشی یه وقت دارم لج بازی میکنم...

یه کوچولو شدم اما الان نیستم اجی بیخیال
خوب وقت جک گفتنه اجی جک بگم پخش زمینت کنم

سمیه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:06

متاسفانه خالکوب خیلی صحنه دار تر و بدتر از سرگیجه هست آجی حالا شاید خودت کلیپاش رو دیده باشی و تعریفش شنیده باشی آجی ...من هم کاملا دلیل سونگ رو برای بازی تو این فیلم رو میدونم آجی اولش که نمیدونستم خیلی ناراحت شدم که چرا بازی کرده ولی بعدش که فهمیدم دیگه ناراحت نبودم آجی ..

اره اجی خیلی ترسناکه

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:08

آره آجی می دونم...
آجی سونگو خوب میشناسم هیچ وقت همچین شخصیتی نداره که واقعا اینجوری باشه...
آجی همون آنلاین هم باشه اشکالی نداره...
آجی چه سایتی گذاشته بود...؟
آجی سونگ این فیلمو بخاطر یه سری حرف که پشت سرش بود بازی کرد تا بگه براش هیچ کاری نداره...
سونگ خیلی خوش قلبه... خیلی

مگه چه حرفای پشت سر سونگ زدن اجی؟؟؟

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:12

آجی خودت که میدونی سونگ چقدر دشمن داره...
همه جور حرفی...
آجی نمی خوام بگم دلیلشو ولی سونگ بیشتر بخاطر یه سری حرف مجبور شد این فیلمو بازی کنه

تو کره که ذشمن نداره نمیدونم شاید داشته باشه اما کاری به کار کسی نداره اجی

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:15

آره آجی سمیه کلیپهاش رو دیدم و توضیحات کاملش رو خوندم...
می دونم جریانش چیه و می دونم سونگ هم وااااقعا نقش بدی داره ولی واقعا باید ببینم فیلمو...
بخاطر حرف هایی که سونگ بهم زده می دونم مجبور بوده فیلمو بازی کنه
اگه فیلمو ببینم مطمئنم روم تاثیر نمیذاره
چون سونگ رو خوب میشناسم...

اجی من الان کنجکاو شدم 0_0 0_____0

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:18

سونگ که کاری به کسی نداره آجی ولی دشمن زیاد داره...
همیشه آدمای خوب دشمن زیاد دارن...

اره واقعا اجی داداشی هم دشمن زیاد داشت و هنوزم داره

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:21

خخخخخخخخخح فدای کنجکاویت آجی ولی دیگه تو فکر دیدن این فیلمو نکن آجی.....
من با اینکه کامل ندیدم می دونم خیلی صحنه زیاد داره و اصلا آجی فکر دیدنش رو نکن...
خخحخخ هرچند یکی باید باشه منو منصرف کنه

نه والله اجی من از فیلم های تسرناک میترسم به خدا خخخخخخخخخ منم تورو با جک های فراوانم منصرفت میکنم سونگم با ب.و.س کردن هاش خخخخخخخخخ
خوب حالا تصمیم بگیر اجی نبین یا پخش زمینت میکنیم

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:24

آره آجی انشالله خدا جوابشونو میده...
.....................
آجی سمیه کجا غیب شدی بیا آدرس سایتو بده آنلاین ببینم...
آجی اگه میشه آدرس اونجا که فیلمو گذاشده بود آنلاین دیدی رو نماشا تو کانالم بده تایید نمیکنم آجی....

ان شاءالله اجی ^_^
اجی صبور باش اجی سمیه شاید نتش قطع شده میاد اجی صبور باش

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:27

آجی فکر کنم آجی سمیه هم ازم ناراحت شده باشه...
خیلی سماجت کردم

نه بابا اجی میگم یا نتش قطع شده یا تموم شده یا کار داشته یا خوابش برده

تارا شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:31

فدای آجیم بشم صبح تا شب کار میکنه وقتی هم بیاد اینجا من الکی سماجت میکنم فک کنم خیلی خسته میشه

اجی اروم باش فقط سه ماه تابستونو کار میکنه اجی تا شهریور کار میکنه بعدش دیگه میره دانشگاه اجی ^__^

سمیه یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 00:12

نه آجی جونم رفته بودم حموم خخخخ..خوب آجی پس سونگ همون حرفایی که به من زده به تو هم گفته آره آجی مجبور بوده آخه آجی فکر کنم بدونی که بزرگترین سینما و فیلمها توی دنیا مربوط به هالیوودی آجی ...برای سونگ حرف در آوردن که اون هیچ وقت نمیتونه همچین نقشهایی بازی کنه و نوع فیلمی که بازی میکنه فقط در حد همین نقشهای بازیگرای آسیایی هست بعد آجی سونگ با این نقش،فقط خواسته ثابت کنه بازی،کردن هر نقشی براش سخت نیست و خیلی هم عالی نقشش رو بازی کرد که حتی فیلمش،به عنوان بهترین فیلم 2014 تو دنیا شناخته شد آجی ...یه دلیل دیگه هم چون تو خیلی از فیلمها اینجور نقشها رو مثبت جلوه میدن ولی این فیلم یه جوری هست که واقعا میشه بفهمی که همچین آدمهایی(البته فقط نقشش رو میگم) چقدر پست هستن و لیاقت زندگی رو ندارن..آخر فیلم هم که خیلی عالی تموم میشه نه بی معنی و الکی....آجی من آنلاین دیدم ولی اصلا دقیق یادم نیست که سایتش چی بود آخه برای خیلی وقت پیشه ...حالا برات میگردم اگه پیدا کردم لینک سایت یا دانلودش رو بتونم بهت میدم ...فقط،آجی امیدوارم با دیدنش حساس نشی با سونگ دعوا کنی یا قهر کنی یا در بارش فکر بد کنی دیگه خودت میدونی و اون هم بهت گفته که فقط،فیلم بوده و واقعی نیست...

عافیت باشه اجی خخخخخخخخخخ
چی بگم اجی تارا که از دیدنش منصرف نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد