lovely song
lovely song

lovely song

2 سالگی وبلاگم

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاءالله خسته نباشین امیدوارم که زیر سایه ی خدای مهربونم شاد و سلامت و موفق و خندون و سربلند باشید ان شاءالله امروز تولد ۲ سالگی وبلاگم هست این وبلاگو یکی از دوستام درست کرده و قالبم خودش برام درست کرده ازش خیلی ممنونم و امیدوارم که همیشه شاد و سلامت و موفق و خندون باشه ان شاءالله 

عزیزانم ممنونم که به وبلاگم سر میزنید و نظر میزارید مواظب خودتون و خانواده تون باشید ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت و موفق و خندون باشید ان شاءالله که مثل همیشه از این پستم هم خوشتون بیاد و دوستش داشته باشید ان شاءالله دوستون دارم تا ابد 

این پست رو هم تقدیم میکنم به دوست عزیزم محجوب و بعد تقدیم به همه شما دوستون دارم تا ابد(الهه) 

نظرات 442 + ارسال نظر
hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:03

اره من دیوونم به خدا دیوونه شدم.....اوووووووووووووف نگران نیستم کاش خوب نشم............

اجی غلط کردم ببخشید اجی تو باید خوب بشی اجی میشی اجی باید بشی

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:08

دیوونه دیگه چه امیدی بهت بدم

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:11

نه اجی الهه من غلط کردم...کی امید خواس من دارم شوخی میکنم اصلا من نمیخوام باشم...رضوان من باتوقهلم....

اجی امید بهت میدم همیشه امید بهت میدم

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:11

امید از این بهتر سرطان چیه بابا مگه کسی که سرطان میگیره میمیره دروغه بابا همش دروغه
هانیه همش دروغه دیونه افتاد

اجی نگران نباش هر چی خدا بخواد همون میشه

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:14

لوس چرا قهل میکنی الان با جارو میام برات

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:14

اجی الهه قربونت برم الهی...توهمیشه لطف داری به من...

خدا نکنه اجی

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:16

نه من امید نمیخوام من کاش بمیرم اععععععععععع... لعنت به زندگیم ای کاش تموم شه زندگیم...

اجی دیگه از این حرفا نزن توروخدا اجی

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:17

من لوسم من رفتم دیگه....

نرو اجی توروخدا نرو

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:17

دیوونه الان اجی ترمه هم میاد

کجا میاد اجی؟!؟
دیگه به اجی هانیه نگو اونو اجی

رضووان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:23

باشه الهه
بهش هانی خوبه
هانی من باهات شوخیدم ناراحت نشی ها گفتم بخندیم

افرین اجی

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:32

هانی برگرد گلم
باهات شوخیدم

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:35

سلام اجی الهه...جونم

سلام اجی خوبی الان نظرهای اجی رضوانه رو بخون اجی گفته شوخی کرده ببین اجی

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:40

چی بگم بی خیال اوووووووووف.....اجی رضوان ناراحت نیستم

اجی اینو بدون واسه من و مرتضی خیلی با ارزشی اجی

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:44

خدارو شکر
هانی پ خ تو بخون مال سایت

hanim4522 شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:46

خوندم همیجا بحرفیم....اووووف نه اجی من بی ارزشم....

اجی دیگه از این حرفا نزن اجی باشه نزن به خاطر من نزن اجی

رضوان شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 17:48

خوندیش
جوابت باشه ولی من باید برم منطق بخونم
شرمنده هانی جونم ولی فردا هستم تا ظهر
الهه تو چرا پیام خصوصیای منو جواب نمیدی الان بهت ندادم پیام خصوصی ولی چرا کلن جواب نمیدی

ترمه شنبه 15 خرداد 1395 ساعت 21:21

سلام الهه جونم خسته نباشی
هانیه خواهری من فرصتشو ندارم بیام وب الهه عزیزم
الان فقط بخاطر تو اومدم
بجون خودت بهت قول میدم که هیچیت نیست فدات شم.
بخدا همو دکترا الکی گفتن آخه این بیماری مال مردهاست.
تازه اونم بالای 40 سال
حتی دکترای مرتضی هم گفتن که مرتضی طفلک استثنا بوده وگرنه بندرت پیش میاد زیر40 سال کسی این بیماری رو داشته باشه.
توکلت به خدا باشه عزیزدلم.

من برات سرچ کردم
اینارو حتما بخور:
سیر
چای سبز
سبزیجات
میوه قبل ازغذا
یادت باشه همه ما برات دعا میکنیم ومطمینیم هیچیت نیست گلم.
ببخش الهه عزیزم مزاحمت شدم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی سلامت باشی ممنونم که اومدی وبم و نظر گذاشتی اجی اره اجی منم میگم اون دکترها دروغ گفتن اجی هر سه تا دکتری که اجی هانیه پیش شون رفته دروغ گفتن اجی من اصلا قصد توهین یا غیبت رو ندارم اجی اما خدا میدونه تو ذهن اون دکترا چی میگذره که اینارو گفتن اجی بمیرم واسه داداشی که اون مریضی رو گرفت اما با این حال بازم میگم دروغ گفتن که اجی هانیه مریضه اجی ۱۰۰% دروغه
نه اجی مراحمی ممنونم که اومدی و نظر گذاشتی اجی

[ بدون نام ] یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 09:33

سلام آجی خوبی آجی میخواستم برای همیشه باهات خداحافظی کنم تو نماشا هم توضیحات کانالم خداحافظی کردم دیگه هیچ وقت نت و دنیای مجازی نمیام جای که هیچ کس قلبا با کسی خوب نیست کنارش نیست و فقط برای چند تا کلیپ و ویدیو گذاشتن دوست دارن آجی ببخش اینا رو گفتم ولی واقعا خیلی دلم گرفته

سلام اجی سمیه خوبی خودتی اجی چرا میخوای بری و تنهام بزاری اجی توروخدا نرو اجی نرو

[ بدون نام ] یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 11:03

آره آجی خودم هستم شرمنده آجی خیلی دلم گرفته از دنیای مجازی...آجی تو آخرین ویدیوم تو نماشا گفتم تا سه هفته نیستم به آجی تارا گفتم به خاطر امتحانام نمیام ولی آجی خیلی احساس تنهایی میکنم خیلی دلم گرفته..

اجی من به تصمیمت احترام میزارم اجی و تصمیمت برام ارزش داره اجی ولی یه مدت مثلا تا اول های تیر نیا نت بببین حالت بهتر میشه اجی

سمیه یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 11:47

نه حالم بهتر نمیشه خیلی احساس تنهایی میکنم الان دارم فقط با گریه اینا رو می نویسم ....میدونی آجی خیلی دلم گرفته اون وقت بهم میگی تا یه مدت نیا حالت بهتر میشه کاش یکی بود که راحت به درد و دلات گوش میکرد... نه که فقط بخواد راه حل پیش پات بزاره

اجی من الان دارم به درد و دل هات گوش میدم اجی ببخش اونو گفتم اجی منظوری نداشتم به خدا درکت میکنم اجی

سمیه یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 12:53

آجی جونم ببخش ناراحتت کردم به خدا خیلی دلم گرفته بود خیلی احساس بدبختی و تنهایی میکردم ولی گریه که کردم یکم آروم شدم ...

نه اجی عیبی نداره اجی اینو بدون اجی من همیشه کنارتم اجی
امیدوارم زود بهتر بشه حال روحیت اجی

سمیه یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 15:01

فدات آجی جونم...آجی ولی به قول خودت یه مدت نماشا نمیام هم به خاطر امتحانام هم اینکه حال روحیم بهتر بشه ولی چون به آجی تارا قول دادم بعضی وقتا میام وبت نظر می زارم...راستی آجی بعد موهیول امپراطور دریا رو نمیزاره ...همیشه سه تا فیلم تاریخی سونگ رو با هم میزاشتن چرا الان امپراطور دریا رو نمیخوان بزارن

خدا نکنه اجی اره تا اول های تیر نیا اما بعدش بیا اجی چشم اجی نظرهات رو هم تایید میکنم
چی بگم والله اجی شاید چون یومجانگ ربطی به موهیول و جومونگ نداره پخشش نمیکنن اجی اگرم بکنن پدرشو در میارن
گریه نکن توروخدا حتما قسمت نبوده پخش بشه یومجانگ اجی
اجی شرمنده دیر تایید کردم اجی

رضوان یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 23:21

سلام الهه خوبی
نمیدونی چرا امروز هانی انلاین نشد

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم نه والله اجی منم نگرانشم

تارا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 04:25

سلام آجی الهه و آجی سمیه
آجی سمیه...
نظرت رو خوندم...
یه ساعتی گریه کردم تا آروم بشم بعدش نظر بدم
آجی راستش امشب منم داشتم یه عکس آپلود میکردم بفرستم برای تو و آجی الهه
بعد یهو مامانم فهمید
بعد بهم گفت: یعنی دو تا آدم مجازی اینقدر برات مهمن که حاضری عکست رو هم بهشون نشون بدی؟
نمیگی چهار روز دیگه عکسش پخش بشه تو نت؟
آجی مامانم حق داشت این حرفو بزنه... چون توی نت تا حالا با هرکی آشنا شده ازش ضربه خورده...
آجی ولی من هرچی باهاش حرف زدم که قانعش کنم شما از اونجور آدما نیستین نتونستم...
آجی بعد مامانم گفت: من فقط یه جمله دیگه بهت میگم و دیگه هم کاری بهت ندارم... بعد گفت: "این رفیق بازی های مجازی رو ول کن"
آجی من نتونستم مامانمو قانع کنم...
خیلی هم باهاش حرف زدم... ولی نشد
تقریبا دو سه ساعتی گریه کردم چون شایذد مجبور بشم بخاطر مامانم با تو و آجی الهه خداحافظی کنم...
بعد که یکمی آروم تر شدم اومدم وب ببینم نظر دادی یا نه...
بعد آجی این نظرترو که خوندم یعنی واقعا از زندگی ناامید شدم
از ته دلم آرزو کردم کاش میمردم...
هیچی آجی از وب خارج شدم تا یکمی آروم تر بشم
یکساعتی گریه کردم و الان دو باره اومدم
آجی سمیه...
می تونم درکت کنم... به خدا می تونم حال الانتو درک کنم
خودم خیلی تاحالا حالم اینجوری شده...
خیلی وقتا احساس کردم بذبخت ترین آدم دنیام و هیچ کسو ندارم...
آجی من خیلی فکر کردم که این حرف رو بزنم یا نه... ولی دیگه میزنم..
آجی اگه واقعا قلبت بهت میگه برو تو هم برو
مطمئن باش من اگه از دلتنگی دق هم بکنم بازم ناراحت نمیشم از دست تو
می دونم واقعا هرچی تو مجازی بمونی بیشتر رو اعصابت تاثیر میذاره
آجی اگه واقعا با رفتنت احساس آرامش میکنی برو
اما حداقل حداقل حداقل... ماهی یک بار برای آجی الهه نظر بذار و فقط بگو حالت خوبه...
همین برای من کافیه
آجی من همونطوری که بهت گفتم اونقدر بهت وابسته هستم که تا آإرین لحظه عمرم نمی تونم تو رو فراموش کنم...
ولی تو مجبور نیستی مثل من باشی آجی
اگه هنوز اونقدری تو قلبت جا ندارم که می تونی باهام خداحافظی کنی پس خداحافظی کن
آجی اصلا احساس نکن مجبوری بمونی
من و آجی الهه واقعا ناراحت شدیم از اینکه حرف رفتن رو زدی
واقعا ناراحت شدیم... خیلی زیاد
اما این رو هم می دونیم که تصمیم آجی بزرگمون خیلی مهمه
اینو می دونیم که نباید رو حرف آجی بزرگمون حرف بزنیم
سونگ اینو همیشه به من میگه: همونقدری که به من احترام میذاری و تصمیم های منو مهم می دونی همونقدرهم باید به آجی هات و تصمیماتشون احترام بذاری
آجی اول که نظرتو خوندم خیلی ناراحت شدم...
یه نظر نوشتم و داخلش کلی دعوات کردم...
بعد نظرم ارسال نشد و نوشت کد تصویری اشتباهه
امیدوارم که ارسال نشده باشه...
آجی جدا اگه خواستی بری بدون عذاب وجدان برو...
فقط فقط اگه شده ماهی یه بار یه خبر از خودت به ما بده...
اگرم نتونستی هیچی...
آجی فقط چون خودم تو موقعیت الان تو بودم میگم اگه دوست داری برو
اگه درکت نمی کردم محال بود بهت بگم "اگه دوست داری برو"...
آجی ولی اگرم رفتی نباید تارا رو فراموش کنی
من همیشه و همیشه منتظرت می مونم
آجی خیلی دوست دارم... خیلی زیاد

سلام اجی خوبی اخ اجی
راستش اجی منم جدیدا احساس میکنم خیلی تنها شدم و اما سونگ نمیزاره اینجوری فکر کنم امروز سونگ بهم گفت به تقصمیم اجی بزرگت احترام بزار و درکش کن و زیاد از دستش ناراحت نباش
اما اجی جای اجی سمیه همیشه تومون اجی هست اجی
البته اجی یه کم از دست اجی سمیه ناراحتدشدمتوا اما سونگ گفت زیاد ناراحت نباش منم زیاد از دست اجی سمیه ناراحت نشدم و درکش میکنم و خیلیم دوستش دارم و به تصمیمش احترام میزارم

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 09:09

سلام آجی الهه و تارای عزیزم.....فدای،هر دو آجی عزیزم بشم که درکم می کنید.... و اینکه تو قلبتون سونگ هم درکم میکنه ...آجی من دیروز خیلی دلم گرفته بود ولی،بعد که خوب فکرش،رو کردم فهمیدم دنیای مجازی با همه بدیش یه خوبی های هم برام داشت مهمترینش هم دوستی با آجی های،عزیزم بود که قلبا مطمنم پاک تر و مهربون تر از شما ندیدم و خوشحالم هر سه تامون هم عاشق بازیگر دوست داشتنی و مهربونی،مثل سونگ هستیم....آجی تارا یادته یه دفعه بهم گفتی خواب تو رو دیدم من تو خوابت بهت گفته بودم من هیچ وقت دوستام رو فراموش نمیکنم آجی،خوابت تعبیر شده آجی من واقعا نمیتونم برم نمیتونم شما دوستای،عزیزم رو فراموش،کنم من قلبا نمیخوام برم آجی الهه و تارا ولی خوب نسبت به قبل کمتر میام... نماشا رو که فعلا تا یه مدت اصلا نمیام بعد هم هفته ای،دو بار فقط،میام اما وب آجی،الهه هر از گاهی حتما میام و نظر می زارم آجی،...آخی عزیزم آجی تارا عیبی نداره هرچی مامانت میگه گوش کن اگه دوست نداره عکست رو بزاری،نزار...ولی آجی مامان من هم فهمید باز عکس گذاشتم برات...یادته برای،اولین بار که گذاشتم گفتم کلی،از دستم ناراحت شدن و دعوام کردن اولش،هیچی،نگفتم ولی،بعد یه مدت که آروم تر شدن کم کم قانعشون کردم که دوستام واقعا خوب هستن و بهشون اعتماد دارم مخصوصا مامانم رو اونم راضی شد بهم گفت اگه صدرصد مطمنی که واقعا دوستات خوب هستن و اتفاقی،نمیفته این بار رو اشکال نداره فقط،خیلی اینکار رو نکن منم گفتم چشم خخخخخخ...ولی،بابام خیلی تعصبیه قانع نشد!... منم برای عکس دومی اصلا هیچی،بهش،نگفتم...

سلام اجی خوبی خدا نکنه اجی اره اجی سونگم درکت میکنه اجی اره فعلا نماشارو نیا اینجارو هر چند گاهی بیا اجی
راستی اجی من اون عکسی رو که به اجی تارا نشون دادی رو ندیدم اجی اون عکس اولی رو دیدما اون دومی رو ندیدم البته عیبی نداره اجی
اجی راستی برام دعا کن قراره برم دکتر واسه گوشم اجی البته گوشم بهتره اما پامم درد میکنه و بابام میگه شاید عفونت گوشت ریخته تو پات به خاطر همینه که پام درد میکنه اجی و به خاطر همینه که میخوام برم دکتر اجی توروخدا نگران نشیا

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 11:33

آخی عزیزم خدا نکنه حالت بد باشه...آجی عزیزم حتما دکتر برو عفونت خیلی بده ...آجی جون حتما برات دعا میکنم ایشالله هر چه زودتر حالت خوب بشه آجی جونم...

خدا نکنه اجی توروخدا گریه نکن و ناراحت نباش اجی نه دکتر نرفتم اخه میترسیدم امپول بده و منم از امپول میترسم اجی به جاش قرص هامو میخورم اجی نگران نباش ان شاءالله زودی خوب میشم اجی
ولی کلی شرمنده خدا هستم که نمیتونم روزه بگیرم اجی قرار بود امروز بگیرم اجی یعنی بودم اما چون پادرد داشتم مجبور شدم روزه مو بخورم اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 11:51

آخی فدات آجی ...خوب روزایی که میتونی بگیر آجی جون...من قبلا به یه دلایلی نمی تونستم و نمی گرفتم یعنی بعضی روزا رو میگرفتم بعضی روزا نه... ولی امسال اگه خدا خواست سعی میکنم بیشتر روزا بگیرم آخه من هم حالم بد میشه ...آجی اگه عمدا روزه نگیر گناه داره ولی اگه واقعا نتونی بگیری اشکال نداره آجی ...ایشالله آجی جونم حالت خوب بشه و روزهای دیگه راحت بتونی روزه ات رو بگیری آجی جونم....

ان شاءالله اجی و ان شاءالله که تو هم میتونی روزه هاتو بگیری اجی توکل به خدا بکن اجی
راستی اجی تو هم مثل من وقتی قدت بلندمیشه پادرد میگیری اجی اخه منم اخر ماه قد میکشم و پام درد میگیره

mehrdad دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 11:55

سلام خسته نباشیدمبارکه موفق باشید

سلام ممنونم

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 12:12

آجی دیگه فکر نکنم بعد از اینکه پ ر و ئ د ماهانه بشی دیگه قد خیلی بلند بشه: منظورم که قد هر دختر تا سن 16 سالگی بلند میشه ولی بعد دیگه خیلی بلند نمیشه آجی ...راسی آجی مگه تو قدت چقدره؟

اجی البته من ماه پیش وقتی هم م.ا.ه.ا.ن.ه بودم هم دلم درد میکرد و پام درد میکرد اجی که اونم یا به خاطر همون م.ا.ه.ا.ن.ه بودنم بود یا به خاطر اینکه دارم قد میکشم اجی فکر میکردم الانم دارم قد میکشم اما خوب دلیلش این نبود والان خداروشکر دردش خیلی بهتره
والله نمیدونم اجی اما یه کم قدم بلنده اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 12:24

آهان آجی اون دل درد و پا درد که میگی به خاطر همون م ا ه ا ن ه هست آجی منم همین طوری میشم ...آخی عزیزم آجی قد بلندم ولی قد من متوسطه خخخخخ...راسی آجی تو امسال هیجده سالت میشه درسته؟ متولد 1377 هستی آجی درسته؟

اجی خوب اما وقتی زانوی پام درد بگیره به قدکشیدنم هم هست اجی اره اجی من امسال ۱۸ ساله ام میشه و متولد سال ۷۷ هستم اجی البته از نظر مامانم الان ۱۸ سالمه و میرم تو ۱۹ سال اما از نظر خودم میرم تو ۱۸ سال اجی اصلا خوشم نمیاد مامانم سنمو یه سال بزرگتر بدونه

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 12:45

منم مثل خودتم آجی اصلا دلم نمیخواد سنم الکی یه سال زیاد بگم...ولی خیلیا اینجوری فکر میکنن آجی تو خانواده ما هم بیشتر همین طوری هستن... راستی آجی میدونستی کره ایها هم همین طوری هستن سنشون هر چی باشه یه سال بالاتر میگن مثلا امسال سه قلوها در اصل چهارسالشون بود ولی سونگ براشون تولد پنج سالگی گرفته بود من تعجب کردم آجی ولی. وقتی درباره سن کره ایها خوندم نوشته بود اونا عادت دارن سن خودشون یک سال بالا ببرن یعنی از وقتی بچه یه جنین هست سنش رو حساب میکنن...

سونگ اره اجی سه قلوهارو یه سال سنشونو بیشتر میدونه اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 13:13

آره آجی کره ایها همشون اینجوری هستن...آجی جونم فعلا بای

اره میدونم اجی باشه اجی بای

یونا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:25

سلام الهه جون خوبی؟
ببخشید اگه دیر تبریک گفتم مبارک باشه عزیزم دلم برا وب تنگولیده
کاش میشد بازم هممون یه وب باهم داشتیم

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر ممنونم اجی نه اشکالی نداره ممنونم اجی سلامت باشی چی بگم اجی خواست خدا بوده دیگه چه میشه کرد

یونا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:34

قربونت برم چ خبر از درسا؟

خدا نکنه اجی درس نمیخونم من ۱۴ مهر ۹۳ ولش کردم مدرسه رو

یونا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:50

نی دیگه مدرسه نمیری؟مگه پیش نیستی؟

نه اجی نمیرم

یونا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 14:56

آها موفق باشی عزیزم راستی لاهه تل نداری؟

ممنونم اجی به همچنین

تارا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 17:15

سلام آجی الهه و آجی سمیه عزیزم
آجی سمیه ولی من عکسم تو نت هست...
چون قبلا یه ساعت شعر عضو بودم و شعرام رو میذاشتم عکسم هم هست تو نت
ولی عکسای خیلی وقت پیشم هست
الان قیافم یکم تغییر کرده و می خواستم یه عکس جدید از خودم بدم که مامانم فهمید
آجی راستش بعد از اینکه نظرمو تو وب ارسال کردم
بعدش دوباره با مامانم دعوام شد
مامانم همه چی رو انداخت گردن سونگ و گفت: شاید سونگ تو رو نشناسه و تاحالا اسمتو هم نشنیده اما کل زندگیتو نابود کرده
بعدم گفت: سونگ سیاست کاریش اینه بوده که بازیگر بشه و زندگی کل طرفداراشو نابود کنه... سونگ یه آدمیه که فقط خوشش میاد مردم رو از عشق خودش بدبخت کنه و اونارو از خانواده هاشون جدا کنه
بعدم کلی توهین های بدتر به سونگ کرد
من آجی همینطوری که اشک میریختم ساکت ساکت شده بودم و جرات ننیکردم حتی بگم: سونگ اینجوری که فکر می کنی نیست!
آجی دیشب برای اولین بار واقعا و واقعا از ته دلم آرزوی مرگ کردم
آجی مامانم بهم گفت: حتی دیگه حق نداری اسم کشور خراب شدشون رو بیاری... چه برسه به اون سونگ و بچه هاش!
آجی الان دارم دق میکنم
خیلی حالم بده
یکم دیگه این حالم ادامه پیدا کنه جدا بیمارستانی میشم
آجی این که مامانم اینقدر به سونگ توهین کرد همش تقصیر منه
من به عنوان یه طرفدار برای سونگ هیچ کاری نکردم جز اینکه باعث بشم روزانه بهش توهین بشه
آجی حتی مامانم بهم گفت: از این به بعد سر نمازم همیشه و همیشه دعا میکنم هم سونگ هم طرفداراش نابود بشن
آجی مامانم حق داشت این حرفو بزنه
جدا حق داشت
چون که من بخاطر عشقی که به سونگ داشتم خیلی زیاده روی کردم
من واقعا نباید اینقدر تو خونه حرف از سونگ میزدم
الانم می دونم هرچی حسرت بخورم گذشته ها برنمیگرده که دیگه حرفی از سونگ نزنم
ولی فقط و فقط به امین امید زنده هستم که یه روزی سونگ رو ببینم و بهش بگم منو ببخشه
نمی دونم اگه دیدمش با چه رویی این حرفو به سونگ بزنم... اما جدا خیلی به سونگ بدی کردم...
خیلی خیلی در حقش بدی کردم
سونگی منو ببخشه
اوپا سونگ تو رو خدا ببخش منو

سلام اجی خوبی چی بگم اجی نه تقصیر خودته نه سونگ اجی فقط اینو بدون همه چی رو بسپار به خدا اجی توکل کن به خدا سونگ تورو میبخشه اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 21:11

سلام آجی الهه و تارا ....آجی تارا وقتی نظرت و خوندم فقط ساکت شدم الان میفهمم چرا سونگ همیشه تو خیالم بهم میگه خانواده تو بیشتر تو رو درک میکنن ولی تارا بیشتر وقتا احساس،تنهایی میکنه ومن باید کنارش،باشم...آجی این همه بازیگر تو دنیا وجود داره که مثل سونگ کلی طرفدار دارن این دلیل نمیشه که بگیم اونا باعث شدن از خانوادهامون دور بشیم آجی این بستگی به خودمون داره که بدونیم چه جوری درست رفتار کنیم که خانواده ازمون ناراحت نباشن و همچین فکرایی نکنن...آجی چقدر عقیده مامان تو با مامان من فرق میکنه شاید باورت نشه ولی همین امروز بحث ما هم تو خونه درباره سونگ بود میدونی مامانم چی گفت... آجی اون گفت من میدونم سونگ هم تو فیلماش هم تو زندگی واقعیش آدم خیلی خوب و درستی هست فقط دوست ندارم تو خیلی زیاد بهش وابسته بشی که کل زندگیت رو اون بزاری،آجی،میدونی چقدر این حرف مامانم رو من تاثیر گذاشت از یه طرف خوشحال شدم که مامانم باهام در مورد خوب بودن سونگ هم عقیده هست و از یه طرف دیگه که فکرش رو کردم فهمیدم که حق داره بهم بگه که نباید کل زندگیت رو اون بزاری هر چقدر هم دوسش داشته با شی...آجی من تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم حساسیتم رو نسبت به بازیگر مورد علاقم کمتر کنم بیشتر با خانوادم باشم ولی تو قلبم اون به اندازه خانوادم دوس دارم...آجی من هم مامانم و هم بابام هیچکدومشون من رو برای دوست داشتن سونگ سرزنش نمیکنن حتی،خودشون هم اون و سه قلوهاش رو دوست دارن فقط،دلشون نمیخواد که دخترشون خیلی بهش وابسته بشه که از زندگی واقعی،خودش عقب،بمونه ...آجی عزیزم اول به خدا توکل کن بعد اصلا از حرفای مامانت ناراحت نشو...آجی جونم نگران نباش مهم اینکه تو قلبت این حس رو داری که هیچی تقصیر سونگ نیست و اون واقعا آدم خوبیه آجی اگه مامانت میگه اسم سونگ رو نیار تو ناراحتش نکن و بهش بگو باشه همین که آجی جونم تو قلبت میدونی اون آدم خوبیه و دوسش داری،کافیه ولی آجی تا جایی که میتونی سعی کن به حرف مامانت گوش بدی و ناراحتش نکنی،اون الان شاید از رو عصبانیت این حرفا رو زده یه مدت دیگه که گذشت امکان داره خودش آروم بشه...

سلام اجی خوبی خسته نباشی والله خانواده ام در مورد سونگ باهام کاری ندارن اجی همونقدری که به سونگ و مرتضی وابسته ام اما با خانواده ام بودم و هستم اجی
مثلا دیروز ابجیم که اومده بود اینجا امیرحسین که منو دید تعجب میکرد اجی اخه چندوقت بود منو ندیده بود و قدش یه کم بلند شده بود و بزرگ شده بود و میتونستم راحت بغلش کنم اردیبهشت خیلی کوچولو بود اجی به قدری که به زور میتونستم بغلش کنم تا اینکه ابجیم میخواست بره و امیرحسین خواب و بیدار بود اجی منم بغلش کردم و خوابوندمش اجی فکر کنم یه جورایی منو میشناسه اجی البته نمیدونم اجی شاید هنوز که کسی رو نمیشناسه چه برسه منو بشناسه خخخخخخخخخخخ
اما خیلی ارومه اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 21:36

آخی عزیزم فداش از طرف من بوسش کن ...خانواده من همین جور من هم تا جایی که شده سعی کردم بیشتر با خانوادم باشم آجی اونا هم خیلی حساس نیستن....آجی یکم دلم گرفت ناراحت نشی آجی همین طوری یاد قبل افتادم اگه من شوهرم آدم خوبی بود و دوسم داشت الان شاید یه بچه سه یا چهارساله داشتم ....وای خدا من به چی فکر میکنم ....ببخش آجی جون که این حرف رو زدم شرمنده آجی جون....فقط،خواستم باهات درد و دل کرده باشم همین....

چشم اجی بوسش میکنم اوخی عیبی نداره اجی درکت میکنم هر چقدر خواستی درد و دل کن عزیزدل اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 21:47

خخخخخ فدات نه همین کافیم بود واسه درد و دل...آجی حالا تو با امیر حسین کوچلوتون سرگرمی منم با امیر حسین خودمون خخخخخ آجی هنوز هم امیر حسین عشق سه قلوها ست آجی همیشه باهاش شوخی،میکنم وقتی بهم میگه بچه ها بابایی برام بزار بهش میگم اونا قهر کردن رفتن خوابیدن آجی بهم میگه نه بچه ها خوبن قهر نمیکنن من دوسشون دارم اونا هم دوسم دارن وای آجی اینقدر ذوقش رو میکنم وقتی اینجوری حرف میزنه عزیزمه

اجی اره سه قلوها اصلا قهر نمیکنن اگرم قهر کنن باباشون اشتی شون میده خدا امیرحسینو برات حفظ کنه اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 22:29

نه آجی منظورم به امیرحسین بود بهش می گفتم بچه ها با تو قهر کردن باهاش،شوخی میکردم اون هم میگه بچه ها باهام قهر نمیکنن خخخخخخ...راسی آجی تو هم خانوادت مثل خونواده من سونگ رو دوست دارن؟...

اهان نمیدونم اجی شاید سونگو دوست داشته باشن

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 22:39

خانواده من که واقعا دوسش دارن حداقل از این نظر خیلی باهم مشکلی نداریم ولی خوب بیشتر دوس دارن بیشتر با اونا باشم تا بیام نت برای همینه که میگم میخوام تا جایی که بشه نت رو کمترش کنم...

که اینطور اجی چی بگم والله هر جور خودت صلاح میدونی اجی

تارا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 22:40

سلام آجی سمیه و آجی الهه عزیزم
آجی سمیه...
مامانم تا حالا هیچ وقت در این حد عصبانی نشده بود
راستش قبلا ها باهام مستند میدید و همیشه پیش کسی اگه میرسید هم از خوبی کره ای ها به خصوص سونگ و سه قلوها تعریف میکرد
آجی شاید من از خوبی مامانم جنبه نداشتم و زیاده روی کردم
آجی خیلی برام جالب بود حرف مامانت...
مامان منم دقیقا یه بار این حرف ها رو بهم زده بود...
اما دیگه دیشب خیلی بدجور دعوامون شد
آجی از من بدتر دیگه تو دنیا وجود نداره...
من کسیم که اشک مامانمو بخاطر یه بازیگر درآوردم
حالا مهم نیست که اون بازیگر چقد آدم خوبی باشه... اصلا قابل مقایسه با اشک های مامانم نیست
درسته من سونگ رو خیلی دوست دارم ولی بازم نباید این همه زیاده روی می کردم...
آخی آجی تا حالا فکر نکرده بودم اگه آجی سمیم بچه داشت چی میشد...
خیلی ذوق کردم آجی...
خخخخ آجی حالا منم امیرحسین کوچولو رو مثل بچه آبجیم می دونم منم خالشم

سلام اجی خوبی خسته نباشی چی بگم والله اجی

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 22:57

سلام آجی تارا خوبی عزیزم درکت میکنم آجی خوب آجی حتما مامانت خیلی عصبانی بوده واقعا راس میگی نباید خیلی زیاده روی کرد آجی من همیشه تو قلبم یه چی بهم میگه از بازیگر مورد علاقت رفتارهای خوبش رو یاد بگیر تا فقط،بخوای روش،حساس باشی من هم سعی میکنم مثل سونگ اول عاشق خانوادم باشم بعد اون رو هم درکنار خانوادم دوس داشته باشم ...آجی تو هم دیگه ناراحت نباش هنوز،هم دیر نشده که بخوابی دل مادرت رو به دست بیاری آجی جونم...آجی الهه فکر کنم زیادی مزاحمت شدم و وقت خوابت رو گرفتم ببخشید عزیزم خوب بخوابی و خوابهای خوب ببینی

نه اجی عیبی نداره امشبم شاید به زور بخوابم پام درد میکنه و شاید فردا هم نتونم روزه بگیرم اجی اما اگه تو میخوای برو بخواب اجی شبت بخیر

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 23:07

آخی فدات بشم آجی... خوب آجی سعی کن استراحت کنی تا پات خوب بشه آجی...

خدا نکنه اجی الان دراز کشیدم اجی اما درد میکنه و ولم نمیکنه میترسم تا ۲۷ خوب نشم و نتونم برم بهشت زهرا اجی ببخش اگه ناراحتت کردم شرمنده

سمیه دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 23:17

نگران نباش آجی جونم تا اون موقع حتما خوب میشی آجی...

ممنونم اجی ان شاءالله تو برو بخواب اجی شبت بخیر

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 00:05

آجی تارا این نظر رو قبلا بهت دادم بخونش آجی...
یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 11:10
آجی به خاطر خانوادم ...سونگ همیشه ازم میخواد قدر خانوادم خیلی بدونم آخه اونا خیلی باهام خوب هستن آجی سونگ این رو خیلی خوب میدونه بهم میگه نمیخام به خاطر من از خانوادت دور باشی بهم میگه من میدونم توی دلت من رو خیلی دوست داری دیگه لازم نیست که همش بخوایی بیایی نت که این رو ثابت کنی اگه هم هر از گاهی میخایی بیایی فقط به خاطر دوستای خوبت باشه ....


یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:34
سلام آجی تارا خوبی عزیزم منم دلم خیلی برات تنگ شده ...میدونم آجی سونگ همیشه از خودم هم میگه به خاطر آجیات هم برو نماشا یا سایت ولی خو بهم میگه خانوادت هم نباید فراموش کنی...اگه دوس ندارن خیلی نرو ولی فقط به خاطر آجیهات برو ...سونگ خودش میدونه خیلی دوسش دارم خوب معلومه آجی دوستون داره


سمیه
دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 21:19
سلام آجی الهه آجی تارا خوبید؟... آجی تارا سونگ بهم میگه از تارا بگو من که به خودش میگم دوسش دارم ...بعد میگه بهش بگو من نمیتونم بین طرفدارام فرق بزارم همشون خیلی خوب هستن و دوسشون دارم مخصوصا شما که میدونم خیلی مهربون و دلتون پاکه ....راسی یه چی دیگه میگه حرف مامانت گوش بده و به خاطر من ناراحتش نکن الان این روبهم گفت آجی

...آجی نمیخوام چیزی بگم ناراحت بشی ولی به نظرم سونگ شخصا آدم خیلی خوبیه هیچ وقت هم هیچ کدوم از ماها رو مجبور نکرده به خاطرش خانوادمون رو ناراحت کنیم به خدا آجی اگه اشتباهی هم کرده باشیم از رفتار خودمون هست نه سونگ آجی جون...

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 11:30

سلام آجی خوبی؟ آجی الان پات خوب شد دیگه درد نمی کنه آجی ؟ نگرانت بودم گفتم بیام ببینم الان حالت بهتره آجی یا نه؟

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر دردش نسبت به دیشب کمتر شده اجی شرمنده نگرانت کردم

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 12:01

ایشالله آجی کامل کامل خوب،میشی...

ان شاءالله اجی تو هم روزه ای اجی؟؟؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 12:09

نه آجی نتونستم بگیرم... آجی به نظرت من آدم ضعیفی هستم آجی من میخوام سعی،کنم نماشا نرم ولی،انگار بهش وابسته شدم امروز یه سر همین طور رفتم نمیدونم چرا خخخخخ...مثلا میخوام تا سه هفته نرم واسه چی اینقد بهش وابسته شدم

عیبی نداره اجی فدای سرت نه بابا اجی تو دختر قوی هستی اجی اشکالی نداره کم کم یادت میره اجی

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 12:24

خو آجی دلم گاهی وقتا برای کلیپ گذاشتن و میکس گذاشتن هم تنگ میشه مثلا دلم میخواست الان یه ویدیو یا کلیپ میزاشتم

اجی خوب الان یه کلیپ بزار و بعدش از نماشا بیا
بیرون اجی شاید اینجوری تونستی رفع دلتنگی کنی
راستی اجی ببینم درستو خوندی اخه فردا امتحان داری

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 12:47

آره خوندم الان حوصلم سر رفته بیکارم...منم آجی دلم میخواد بزارم ولی چون تو آخرین ویدیوم نوشتم تا سه هفته نمیام خجالت می کشم برم کلیپ بزارم...کاش اون حرف رو نزده بودم کاش حداقل می نوشتم هفته ای یه بار میام نه که بعد از سه هفته خیلی برام سخته آجی

اشکالی نداره اجی برو یه دونه کلیپ بزار اجی
راستی اجی وقتی که بهم گفتی پام چطوره اون موقع خونه ابجیم بودم رفته بودم ناهار ببرم براش اجی امیرحسین هم از طرف تو و اجی تارا بوس کردم
اجی ابجیم میگه تورو میشناسه یعنی منو اجی اخه مامانم میگه بچه ۳ ماهگی همه رو میشناسه اجی امیرحسین تازه ۱ ماه و ۶ روزشه چطور منو میشناسه اجی

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 13:03

آخی عزیزم ...به نظر من هم میشناسه آخه تو خاله عزیز و مهربونش هستی..آره آجی می زارم حتی،به خاطر درخواستی بچه ها هم که شده می زارم آخه یکی دو تا از بچه ها تو نماشا ازم درخواستی حذفیات موهیول رو خواسته بودن...منم بهشون قول داده بودم بزارم...

ممنونم اجی لطف داری چی بگم والله اجی شاید بشناسه
اجی خیلی دوست داشتم و دارم امیرحسین مثل من طرفدار مرتضی بشه اما مامان باباش نمیزارن یه کم از دست ابجیم ناراحت شدم اما عیبی نداره اجی باشه اجی برو درخواستی بچه هارو بزار اجی

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 15:03

فقط طرفدار مرتضی؟ آخی عزیزم...

هم طرفدار سونگ هم طرفدار مرتضی اجی اما میبینم که نمیشه اشکالی نداره

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 15:24

حالا فعلا خیلی کوچیکه آجی شاید بزرگتر بشه خودش دوسشون داشته باشه مثل امیر حسین ما

والله چی بگم اجی هر چی خدا بخواد اجی

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 15:31

خخخخ فدات...میگم آجی خوش به حالت روزه ای آجی من امروز ساعت 4:20 از خواب بیدار شدم ولی داشت اذون میگفت منم بدون سحری اصلا نمیتونم روزه بگیرم

خدا نکنه اجی فدات بشم اجی منم خودمم بدون سحری روزه گرفتم اجی سخته اما شدنیه تو هم یه بار بدون سحری روزه بگیر برات عادی میشه اجی

سمیه سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 16:06

نه آجی فکر نکنم چون قبلا امتحان کردم بدون سحری مجبور شدم بشکنم

اوخی عیبی نداره اجی فدای سرت

محجوب بانو سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 19:55 http://booyehbehesht.niniweblog.com/

سلام مهربونم
خوبی اوووو
آجی جونم خیلی ممنون که همیشه پیشمون میای مهربون
عزیزم امیر حسین قد کشیده بودآره دیگه بچه کوچولوها خیلی خیلی زود بزرگ میشن
چون دوستت داره توی بغلت آرامش داره
حالا حواست باشه از رو مبل نندازیش...مثل بلایی که سر داداش بیچارت آوردی
راستی کی پست جدید میذاریییی

سلام اجی خوبی ممنونم اجی خوبم شکر خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم اجی اره امیرحسین قد کشیده موافقم اجی بچه ها زود بزرگ میشن
چی بگم اجی ابجیم میگه تورو میشناسه یعنی منو اجی امیرحسین ۱ ماه و ۶ روزشه اجی یه بار دیشب غلت زد اجی یعنی برگشت اجی
والله من باورم نمیشه اجی امیرحسین هنوز خیلی کوچیکه واسه اینکار اجی
نه اجی نگران نباش وقتی بغلش میگیرم رو زمین میشینم بغلش میگیرم البته هم زمین میشینم هم تو مبل اما باز مواظبم اجی
ان شاءالله ۲۶ پست میزارم اجی ممنونم که بهم سر زدی و نظر گذاشتی اجی

تارا چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 01:47

سلام آجی الهه و آجی سمیه عزیزم
آجی سمیه... منم یادمه یه بار مادر سونگی توی یه مساحبه گفته بود:
من از پسرم از وقتی که تونسته حرف بزنه بجز بله و چشم چیزی نشنیدم...
یعنی سونگ تا حالا بجز بله و چشم هیچ چی به والدینش نگفته...
حتی اگه اونا گاهی حرف زور میزدن بازم سونگ قبول می کرده...
من به عنوان یکی که عاشقه سونگه حتی اینو هم ازش یاد نگرفتم
اوپا سونگ جاش وسطه بهشته ولی یکی مثل من جام ته جهنمه
آجی من هیچ وقت هیچ چی رو نتونستم از سونگ یاد بگیرم...
اگه یه کوچولو سعی می کردم شبیه اون باشم آجی کلا یه آدم دیگه میشدم...
اون موقع تمام خانوادم هم ازم راضی بودن...
آجی امشب با یه خبر خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بد اومدم
آجی مامانم خیلی عادی بهم گفت: همین الاننظر بده به آجی هات و برای همیشه باهاشون خداحافظی کن
اگه من هیچ وقت سعی نکردم از سونگ چیزی یاد بگیرم هنوز هم دیر نشده
حداقل الان سعی می کنم به حرف سونگ گوش کنم
سونگ بعد از این حرف مامانم بهم گفت: تارای عزیزم می دونم خیلی سخته که بخوای با کسایی که همیشه تو شادی و غصه هات شریک بودن به این راحتی خداحافظی کنی... ولی اگه این خواست مادرت باشه باید به حرفش گوش کنی
این حرفی بود که سونگی توی قلبم بهم گفت آجی...
آجی الهه... آجی سمیه... اگه توی این مدتی که با شما بودم یه وقت ناراحتتون کردم منو ببخشین...
آجی الهه من با تو خیلی خیلی زمان بیشتری دوست بودم تا با آجی سمیه
یعنی تو تقریبا تمام راز های منو می دونی...
آجی خداحافظی با تو خیلی برام سخته
آجی سمیه...
درسته با تو مدت کمتری دوست بودم اما بازم خیلی خیلی بهت وابسته شدم و باهات صمیمی بودم
آجی اگه آجی کوچیکت گاهی به حرف هات گوش نکرده بود ببخشش...
می دونین آجی ها...
احساس می کنم سونگ الان بهم گفت:
تارای عزیزم... به هرحال باید و باید با یه روز با دوستای مجازیت خداحافظی می کردی... حالا مهم نیست الان یا 10سال دیگه...
اگه هرچی بیشتر تو نت باشی و با دوستات حرف بزنی بیشتر بهشون وابسته میشی تا جایی که دیگه حاضر میشی تمام خانوادت رو فداشون کنی
دقیقا کاری که داداشت کرد...
عزیزم حتی اگه نتونی تا آإر عمرت دیگه با آجی هات حرف بزنی بازم خواسته مامانت مهم تره...
آجی اینا حرفایی بود که سونگ بهم زد...
سونگ هرچی بگه من نمی تونم بگم داری اشتباه میکنی یا داری زور میگی
حتی اگه برای نمن اون حرف ها زور باشه بازم سونگ گفته!!!
آجی الهه... آجی سمیه... شاید وقتی این نظرو میدم دیگه حتی برنگردم که جوابش رو بخونم...
چون می دونم با ارسال این نظرم شما رو خیلی ناراحت میکنم و واقعا طاقت ندارم برگردم که جوابش رو بخونم...
توروخدا حلالم کنین
ولی همین الان از ته دلم این حرف رو میزنم و میگم که "اولین عشق تا ابد خواهد ماند"
من واقعا به عنوان دو تا آجی خیلی مهربون و دوست داشتنی از ته دلم عاشقتونم آجی الهه و آجی سمیه...
راستی آجی الهه...
آجی توروخدا مواظب خودت باش...
اگه پات درد میکنه آجی حتما گرم نگهش دار
آجی درسته دیگه شاید هیچ وقت نتونم برگردم نماشا و وبلاگت ولی بازم خیلی نگرانتم آجی...
آجی سمیه تو هم مراقب خودت باش آجی...
خیلی خیلی دوستون دارم آجی های عزیزم
در آخر به جای خداحافظی هم از این جمله استفاده میکنم:
اولین عشق تا ابد خواهد ماند






سلام اجی خوبی چی بگم اجی
باشه اجی درکت میکنم اما همیشه تو هستی اجی تو هم مواظب خودت باش خیلی دوست دارم اجی

سمیه چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 04:35

هیچی نمی گم فقط شاید یه روز همه مون از این دنیای مجازی برای همیشه خداحافظی کنیم... آجی تارا تا ابد تو قلبم هستی شاید قسمت شد و مادرت راضی شد باز برگردی...واقعا نمیدونم آجی چی باید بگم اون چه که تو قلب خودت هست مهمه آجی ولی بدون که همیشه دوست دارم آجی به یادتم و همیشه تو قلبم هستی آجی هیچ وقت این حرف رو نزن آجی تو دختر خیلی خوبی هستی همه این رو میدونیم هم من هم الهه هم سونگ ...فقط آجی هیچ وقت فراموشمون نکن آجی...دوست دارم تا ابد آجی عزیزم:

سَلآمـ فدآتشـم مرسی خوبـَمـ ـ آجی{}

خدآروشکر همیشِه خوب بآشـی عـَزیزکمـ {}

اِسمو ـآدرست آجی ؟ اِلی هَسـتی هووم؟؟

چی شُده آخه آجی ..؟ چرـآ اینجوری ؟{} ..انشآءالله کِ هـَر مشکُلی پیـش اومـَده بِ

زودی زود رفـع بِشه عـَزیزمدلم{}

مـَنم دوستِت دآرمـ خوشگلمـ{}توهـَم موـآظبِ خودت بآش نـآزَم{}

سلام اجی خوبی ممنونم اجی به همچنین اجی چیزی نشده اجی نگران نباش

سمیه چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 11:57

آجی همش تقصیر من بود که آجی تارا مجبور شد بره اگه من عکسم رو نشونش نداده بودم اون وقت آجی تارا هم نمی خواست یه بار دیگه عکسش رو نشون بده مامانش هم از دستش ناراحت نمیشد: آجی من خیلی خودم سرزنش میکنم کاش عکسم رو نشونش نمیدادم که اینجوری نمی شد:

اجی نه تو مقصر نیستی اجی مامان اجی تارا از اون اولم حرفش رفتن اجی تارا از اینجا بوده اجی خودتو سرزنش نکن توروخدا اجی تارا ناراحت میشه اجی

سَلآمـ اِلی جونـَم مرسی گلمـ خوبـَم تو خوبی؟{}

توهَمـ خستِه نبآشـی عَزیزکمـ{}

حتماً کِ سَر میزنمـ خوشگلمـ چشَم{} ..آهآ تآرـآ دآده ..چیزی شُده آجی؟{}

سلام اجی ممنونم اجی لطف میکنی چی بگم اجی مامان اجی تارا بهش گفته باید برای همیشه از اینجا بره اونم مجبور شد بره اجی

سمیه پنج‌شنبه 20 خرداد 1395 ساعت 22:34

آجی عکسا خیلی قشنگ بود فقط آجی جون عکس خودتم توش بود حذفش کردم آجی مرسی آجی بازم ببخشید آجی...

ممنونم اجی لطف داری عیبی نداره اجی فدای سرت نه اجی اشکالی نداره اجی

نسیم خانوم سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 10:37 http://nasim85.niniweblog.com/

سلام الهه جونی
وبم درست شد
و شما هم لینک شدی...
میشه آدرس دوستت رو بدی قالبت خیلی خوشگله آخه...

سلام عزیزم خوبی بله دیدم عزیزم ممنونم که لینکم کردی ممنونم عزیزم لطف داری اون دوستم سرش خیلی شلوغه و فکر کنم هنوز کامپیوتر نداره چون خرابه کامپیوترش

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 09:49

سلام خانومی خوبی...منو میشناسی قشنگم

سلام نه نمیشناسم میشه اسمتونو بگید

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 09:53

حدس بزن میشناسی منو

نمیشناسم خودتون بگید
............
جوابمو بدید توروخدا به خدا نمیشناسم شمارو

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 14:45

خخخ اجی من اومدمممم این رضوان دیوونه کجاست دلم
تنگه براش اعععع...

خوش اومدی اجی تو نمیری استراحت کنی اجی حداقل یه رب استراحت کن

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 14:54

نعععع اجی رضوان اومده اصلااجی کی آنلاین شده اجی...

نگران نباش اجی انلاین میشه اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 15:02

باشه اجی...ممنونم

دیگه چه خبر اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 15:08

هیچی اجی...میگم نامه رو دادی به مادر داداشی اجی...

۲۷ رفتم پیش مرتضی اجی اما مادرش نبود

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 15:17

آخییییی اجی عیبی نداره انشاءالله یه روزی میدی
هووووووف

البته خودمم دیر رفته بودم قرار بود ۵ اینا برم اجی اما ۷ و نیم اینا رسیدم اجی لینک پستی رو برات گذاشتم که عکس و کلیپ رو هم گذاشتم اجی البته بیشتر عکسا بی کیفیته اون عکسایی که تو پست ببینی باکیفیت هستن
http://www.khaspashaei.ir/Forum/Post/9954

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 17:37

سلاااممم ابجی جونم الان میرممم دستت گل مرسی

سلام اجی خوبی خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 17:50

خوبممممم اجی تو خوبیییی؟
لطف داری

خوبم اجی ممنونم

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 18:05

خوبه که خوبی عزیزم...اچی

جانم اجی؟!؟؟؟؟

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 18:48

هعییییییییییییییییی دلم گرفته اوووووووووف اجی

اجی تو دیگه اخه چرا

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 19:47

اجی نمیدونم هوووووووووف بی خیال اجی مگه کسی به جز منم دلش گرفته؟

یکی دلش گرفته اجی اونم منم

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 19:50

چراااا اجی؟
باز کی ناراحتت کرده هووووف قربونت برم

بیخیال اجی ولش کن مرتضی میدونه کی ناراحتم کرده اجی میتونی از مرتضی بپرسی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 20:06

هوووووووووووووووف چی بگم اجی ناراحت نباش...

چشم اجی سعیمو میکنم تو خوبی اجی معده ات اذیتت نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 20:33

اجی جونممم خوبم یکم اذیتم میکنه میرم استراحت کنم کاری نداری فدات...

نه اجی برو استراحت کن کاری ندارم داروهاتم بخور اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 20:40

اجی مرسی باشه خداحافظ قربونت

باشه برو اجی خدا پشت و پناهت باشه ان شاءالله

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 22:58

اجیییییییییییی چن روزه؟
دقیق

۱۸ روزه اجی اخه اخرین نظرت مال ۱۵ خرداده

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:05

اوهووووووووووووم خخخخخخ عاورین
ببینم الان میدونی برای اولین بار کی باهات آشنا شدم
اجی...خخخ نمیدونی هااااا...

۱۱ اردیبهشت اولین باری بود که بهم پیام دادی اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:09

ویییییییییی اجی ماشاءالله حساب همه چیو داری هاااا
خخخخ

اجی مرتضی باهات حرف میزنه الان اجی؟؟؟

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:14

آرررره اجی چطور مگه...

بهش بگو الهه میگه:سلام عزیزم خوبی داداشی خیلی دوست دارم داداشی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:22

باشه اجی گفتم اونممم سلااام رسوند وگفت دوست دارم اجی جونمممم...

اره اجی داداشی عادت داره بهم میگه اجی یا ابجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:27

آره اجی خوب اجیشی دیگه قلبونت بلممم...

چی بگم والله اجی یه جورایی اره الانم بهش گفتم همیشه مواظبت باشه اجی

hanim4522 چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 23:32

مرسی اجی کاری نداری...

نه اجی برو استراحت کن شبت بخیر

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 22:04

اجی بگو به من خنگ بگو...

اجی دیگه نبینم از این حرفا بزنیا اجی
ببین اجی الان برو مثلا یه پست بزار پست نزاریا اجی برو اول یه موضوع انتخاب کن بعد اینکه اجی همه امکاناتو که دیدی کنار ویرایشگر نوشته سورس اجی رو اون با mouse لپ تاب یا با گوشی لمس کن اجی اینکارو کردی بگو بعدش بگم چیکار کنی

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 22:19

رفتم اجی...چشم

ببخشید اجی نظراتو دیر تایید کردم شرمنده

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 22:46

اجی علف زیر پام سبز شد....خخخخ

اجی شرمنده اتم به خدا دیر تایید کردم اجی

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 23:12

اجی ادامه بده منظورم از رفتم یعنی انجام دادم کاراتو
خخخ نه که برررممم

میدونم اجی خوب اجی وقتی که رفتی تو سورس ویرایشگرت این عکس رو هم میبینی اجی

http://www.khaspashaei.ir/weblog/file/forum/js/wysiwyg_editor/wysiwyg_themes/default/images/linkInsertM.png
این لینکو کپی کن و یه صفحه باز کن اونجا باریگری کن اجی یه عکس کوچولو باز میشه اجی اون عکس تو امکاناتت هم هست اجی این کاراهارو انجام بده بگو

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 23:26

احی این عکسه رو روش میزنم میگه نامی رواختیاری بنویس

اجی یعنی اینو تو قسمت ویرایشگرت میزنی اجی یعنی اول مری تو سورس ویرایشگرت میگه یه اسمی بنویس؟؟؟

هانی شنبه 5 تیر 1395 ساعت 23:33

اجی میرم تو سورس مستقیما///

خوبه اجی وقتی میگه یه عنوان انتخاب کن تو بنویس وبلاگم اجی بعد نوشته ok تو اینو بزن بعد میگه لطفا ادرس سایت مورد نظر خود را وارد کنید تو هم ادرس وبتو وارد کن و ok رو بزن بعد کارو انجام دادی و لینکم گذاشتی بعد اجی یه امکانی برات هست که نوشته B با این امکان تمام متنت پررنگ تر میشه اجی و بعد برو قسمت رنگ ها و اول تو با mouse لپ تاب یا گوشی اون متنی رو که باهاش لینکو درست کردی اونو رنگی کن اجی

[ بدون نام ] شنبه 5 تیر 1395 ساعت 23:47

باشع الان ببینم چه میکنم تو خصوصی برات میفرستم
ببینم چهطور؟

اجی خوب بود لینکی که فرستادی

هانی یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 12:31

اجی لینکه خوب نبود ...سلام
بعد اجی بگو بهم...

سلام اجی خوبی لینکه خوب بود اجی اما دوباره باید تمرین کنی که چه جوری لینک بزاری فقط همون لینکت یه مشکل داشت که با تمرین کردن درست میشه اجی

هانی یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 12:46

اجی چه مشکلی داشت میشه بهم بگی...
هر کاری کردم بهتر نشد...
اجی تو عشقولیا رمزمو داری ...
میشه بری بذاری زیر امضام...
وبمون
دیگه توضیحاتو خودم مینویسم...
یعدش اجی رمزمو داری همون قبلیه اجی...
بعدش اجی این وب هر سه مونه...
پستی داشتی بذار توش...
بعدشم برو اسم خودتو به عنوان نویسنده وب بنویس
یعنی اسم هرسه مون یکتا تو خودم باشه اجی...

اجی ببین تو اول باید تو اون شکله که امکان لینک گذاشتنه کلیک کنی میگه یه عنوان بنویس تو هم بنویس مثلا وبلاگ من و اجی یکتا بعد ok رو بزن میگه ادرس مورد نظرو وارد کن تو هم ادرس وبو بنویس بعد ok رو بزن دیگه لینگو درست کردی اجی این کارهارو انجام بده و لینکو تو خصوضی برام بفرست

هانی یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 12:58

اجی منم همین کارو رو کردم...
ولی اینطوری شد...

اجی لینکی که گذاشتی ادرسش اینهhttp://www.khaspashaei.ir/Forum/Display/Message/hanim452220.blogfa.com
مشکل اینکه نباید لینک اینجوری باشه فقط باید وب باز بشه نه اینکه قسمت پ خ هم باز بشه اجی ببین چیکار کردی که اینجوری شده لینکت حل میشه ان شاءالله اجی نگران نباش

هانی یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 13:12

اجی نمیفهممم ببین
من مثلا میرم پ خ...
خوب رو ویرایشگره...
میرم رو سورس کلیک میکنم...
بعد میگه یه نام انتخاب کن مینویسم
وبمون...
خوب بعد okرو میزنم بعد میگه آدرسو وارد کن...
آدرس وبمو مینویسم...
دیگه همین

اجی باید ادرس وبو اول copy کنی بعد اونجا که نوشته ادرسو وارد کن اونجا copy past کن وبو اجی بعد ok بزن

هانی یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 13:20

اجی کپی کردم ولی باز فرقی نکرد

اجی ببینم تو الان با لپ تاب میای نت یا گوشی؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد