lovely song
lovely song

lovely song

عیدتون مبارک عزیزانم

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاءالله عیدتون مبارک عزیزانم سال جدیدو به همه شما عزیزانم تبریک میگم امیدوارم که سال 1395 سال خیلی خوبی براتون باشه و پر از شادی و خوبی و مهربونی و موفقیت های بیشتر و پاک بودن و سلامت بودن باشه ان شاءالله و امیدوارم همه کسایی که مشکلی دارن تمام مشکلات شون حل بشه آمین یا رب العالمین:25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  

عزیزانم بابت نگاه های قشنگ و مهربون تون به من و وبم ازتون ممنونم براتون بهترین هارو از خدا میخوام امیدوارم که همیشه خنده مهمون لب هاتون بشه و دلتون شاد باشه و همیشه سلامت و موفق و خندون و خوشبخت و شاد باشن در ایام عید هم زیاد پرخوری نکنید چاق میشید خودمم خیلی کم میخورم امیدوارم بهتون خوش بگذره در این ایام:25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: 

دوستون دارم تا ابد عزیزانم مواظب خودتون باشید :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: 

دوستان عزیزم از امروز شبکه نمایش ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر سریال افسانه جومونگ رو میده تونستید ببینید خیلی قشنگه:22:  :25:  :20:  :19:

نظرات 665 + ارسال نظر
تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 20:04

بازم ممنونم آجی قبول حق
آجی سونگ میگه به الاهه بگو درسته که چشمام خوبن اما سر اذان هست برام دعا کن

وظیفه اس اجی
.....................
اوه اوه ببخشید سونگ نشد دعا کنم شرمنده

دانیال پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 20:14

راستی از هه جین یا یونا یا حامد خبری نداری؟

talktolove.blogsky.com این وبلاگه اجی سحر(هه جین) هست از یونا خبری ندارم

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:07

سلام آجی من برگشتم
آجی یهو غیب شدم مامانم کارم داشت آب و چای هم خوردم
الان فقط چای داریم برا خوردن
کاش کی سریعتر یارانه بریزن بیس تومن از بقیه اجاره خونه بمونه نون و چند تا چیز واجب بگیریم
آجی راستی سونگ میگه چرا نشد دعام کنی؟؟؟

سلام اجی خوبی عیبی نداره اجی
خوبه اجی حالا چایی و اب خوردی
ان شاءالله که زودتر یارانه هارو میریزن اجی نگران نباش
بهش بگو شرمنده اتم به خدا سونگ به جاش چند دقیقه پیش دعا کردم برات
اجی مامانت قبول کرد که برید قم یا نه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:22

خداروشکر که خوبی آجی
منم خوبم
ممنونم آجی جونم
سونگ میگه:
یه دنیاااا ممنونم الاهه جانم
مگه اینکه چشمام با دعای الاهه عزیزم خوب بشه

آجی حس میکنم که امروز سونگ خیلی سرحال و خوشحاله
چون منم امروز خیلی حالم خوشه ولی دلیلشو نمیدونم
شاید چون تو قلبمه وقتی خوشحال میشه منم خوشحال میشم

خداروشکر که خوبی اجی خواهش میکنم اجی وظیفه اس
''''''''
خواهش میکنم سونگ عزیزم کاری نکردم وظیفه اس ان شاءالله که همیشه سلامت باشی
""""""""""""
اجی راستی تو جواب سوالمو ندادیا

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:28

آجی برای رفتن هنوز تصمیمی نگرفتیم

تو فکر میکنی مامانت قبول میکنه اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:33

بعید میدونم آجی
فکر خودم میگه که نه
چون واقعا زندگی اونجا سخت میشه
هم بچه هاش نامحرم میشن با داداش من
هم باید خیلی مراقب خالم باشیم چون اگه چند قلو بکاره ویارش شدید میشه
هم من باید همش حواسم به بچه هاش باشه
هم.....

خوب اجی دخترخاله هات میرن پیش خانواده شوهرخاله ات اخه گفتی خاله ام با خانواده شوهرش زندگی میکنه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:47

آجی آخه وقتی بچه بکاره از اهواز میان قم توی خونشون...

خوب اجی خاله ات میتونه بچه هاشو بزاره پیش خانواده همسرش اگه نزاره و با خودش بیاره باید هم از اونا مواظب کنه هم اینکه حواسش به خودش باشه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 21:52

آجی نمیشه بچه ها بهونه میگیرن یکسال که کم نیست نمیتونن بدون مامانشون....
یه دوقلوی دختر که 8 سالشونه و یه دوقلوی دختر و پسر که سه چهار سالشونه
همشونم مامانی هستن بدجور

پس خاله ات بیخیال بچه بشه بهتره اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:00

چی آجی بچه بشه؟

تو گفتی میخواد بازم بچه دار بشه منم گفتم بیخیال بچه بشه بهتره

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:02

نه آجی تصمیمش قطعیه

اجی اگه مامانت قبول نکنه خاله ات میخواد چیکار کنه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:06

نمیدونم من که دلم نمیخواد تنها باشه

پس برید اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:10

تصمیم با من نیست
ولی اگه بریم بین فامیل چجوری آخه زندگی کنیم....
فامیل هایی که همش بدیمونو بخوان...

اجی خاله ات بهتون گفته بیاین با فامیل هاتون کاری نداشته باشین

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:12

به هرحال فامیل که می خوان به خالم سر بزنن

اجی تو و مامانت و داداشت برید یه جایی تو خونه قایم بشید اونجوری فامیل هاتون نمیبینمتون

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:19

آجیخب اینجور اذیت میشیم.....

چی بگم اجی امیدوارم خدا خودش کمکتون کنه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:22

ممنونم آجی جونم

وظیفه اس اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:32

آجی دیگه واقعا دلم طاقت نداره
خیلی دلم تنگه برا آجی های نماشام
واقعنی گریم گرفت

میدونم اجی درکت میکنم صبور باش اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:36

آجی دلم خیلی برا آجی سمیه تنگ شده
می ترسم براش نظر بدم مامانم بفهمه ازم بگیره گوشیمو
تا حالا فقط به آجی مرضیه نظر دادم که مامانم مشکوک شد

اجی نماشا نیا تا مرداد بزار اب از اسیاب بیفته و بشین با مامانت حرف بزن

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:42

آجی میخوام هرجوری شده تولد تو بیام

بیا وبم اجی نماشا نیا

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 22:54

نمیشه آجی باید هدیه تولدم رو نماشا بدم بهت

نمیخواد اجی اینجا هم میتونی بدی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:04

نچ نچ آجی تولد بهترین آجی گلم رو هدیه ندم؟؟؟
اینجوری که نمیشه

اجی هدیه نمیخوام اگرم بخوام یه شرطی داره اینکه کلیپی رو که میخوای برام درست کنی یه جا دیگه اپلود کنی لینکشو بهم بدی اونجوری راضی ترم تا اینکه بیای نماشا و باز مامانت مشکوک بشه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:10

نه آجی میخوام هرجوری که شده مامانم رو راضی کنم که خرداد برگردم نماشا

ان شاءالله که راضی میشه اجی الان برو ازش بپرس ببین فکراشو کرده مامانت

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:15

آجی مامانم میگه که احتمال خیلی زیاد نریم قم

اچی پس خاله ات چی میگه اون گناه داره اجی مظلومه تو قم اونم با ۴ تا بچه

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:20

آجی نمیدونم من دارم سعی میکنم که مامانم رو راضی کنم ولی بازم معلوم نیست....
آخه واقعا این خالم رو خیلی دوست دارم دلم نمیخواد تو دوران بارداریش اذیت بشه
من اینقد با این خالم صمیمی هستم که با هم مثل بچه ها حرف میزنیم
خیلی دلم میخواد بریم

ان شاءالله که میتونی راضیش کنی که قبول کنه برید قم اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:27

آخه آجی مامانم کلا از قم خیلی خاطره های بدجور داره بعیده قبول کنه....

اجی مامانت که به خواسته خودش نمیره قم خاله ات بهش گفته بیاین

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:32

نمیدونم والا بخاطر همین شاید قبول نکنه.... ولی دلم هم خیلی تنگه برای خالم

اجی اگه به مامانت بگی تو که دلت نمیاد خاله از دستت ناراحت بشه و ناراحتش کنی پس قبول کن که بریم قم اگه نریم هم خاله سختی میکشه هم ما

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:37

هرچی به مامانم میگم آجی میگه قم نمیریم...
ولی واقعا خالم گنا داره

اجی مامانت حتی به خاطر اینکه خاطره های بدی داره هم خواهرشو هم ناراحت میکنه اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:55

نه آجی فقط بخاطر خاطره نیست باور کن اگه با فامیل زندگی کنیم خیلی بدتر لطمه میبینیم
نمی خوایم پیش فامیل باشیم
وگرنه آجی خودشم ناراحته مامانم

پس میخواین چیکار کنین اجی

تارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:59

منم نمیدونم آجی حالا تا فردا صبر میکنیم تا دوباره با خالم حرف بزنیم

ان شاءالله که ناراحت نشه از اینکه نمیتونین برین پیشش اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 00:04

نه آجی خودش درک میکنه این خالم اخلاقش اونجور نیست که زود ناراحت بشه

که اینطور اجی نمیخوای بری لالا کنی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 00:12

نه آجی فعلا نمیرم لالا

ولی اجی اگه تو اجازه بدی من میخوام لالا کنم

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 00:21

آجی چرا من اجازه بدم؟
آجی گلم بزرگتره و هرکاری که بکنه من قبول دارم
انشالله که امشب خواب سونگ رو میبینی آجی
اگه اومد به خوابت سلام منم برسون بهش آجی

سلام اجی خوبی صبحت بخیر اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 10:39

سلام آجی خوبی؟
آجی من الان بیدار شدم
آخه دیشم خیلی حالم خوب نبود آجی الانم خیلی خوب نیستم
دلم خیلی درد میکنه
امروز حتی روزه هم نتونستم بگیرم

سلام اجی خوبی خدا بد نده اجی بهت که گفتم روزه نگیر اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 10:50

نه آجی بخاطر روزه بودنم نیست
اصلا نمیتونم روزه بگیرم این هفته رو

اجی وقتی با خاله ات حرف زدین بهش بگین یه پولی چیزی به حساب مامانت بریزه اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 10:57

آجی الان خودشون تو وضع خیلی خوبی نیستن...
آجی ولی یارانه ها رو ریختن به حساب
مامانم گفت از یارانه یکم خرید کنیم فعلا
بعدا پول برای اجاره خدا میرسونه...
آخه اگه چیزی نخریم که نمیشه

إ ریختن یارانه هارو اجی خداروشکر
اجی وقتی خاله ات باز به سرش بزنه بگه میخوام بچه دار بشم دوباره همین میشه دیگه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:03

ریختن ولی خب بازم فقط درحد نون و.....
آخه باید یه مقدار رو بذاریم کنار برا اجاره
آجی خب خالم به سرش نزده شوهرخالم به سرش زده بچه میخواد
آجی دارم از دل درد میمیرم

اجی برو یه چیزی بخر بخور

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:08

آجی دارم از دل درد میمیرم اصلا نمیتونم تکون بخورم از جام
داداشم هم خوابیده هرچی میگم برو یه چیز بخر پا نمیشه

بمیره اجیت این وضعیتتو نبینه ببین اجی یه کم برو بخواب شاید بهتر شدی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:12

خدا نکنه آجی این چه حرفیه
آجی تازه بیدار شدم نمیتونم بخوابم
حتی آجی می خوام قرص بخورم با معده خالی نمیشه داداشم نمیره چیزی بخره

اجی یه لیوان اب بردار بریز رو داداشت پا میشه میره میخره

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:20

آجی اگه میتونستم پاشم یه لیوان که هیچی یه تنگ آب میریختم روش

میتونی اجی پاشو میتونی به سونگم بگو کمکت کنه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:24

سونگ الان تو بغل سه قلو ها خواب خوشه آجی

عجب
اجی میخوای باز جک بگم دردت یادت بره

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:27

آره آجی بگو

صبر کن اجی
……………
بیا اجی
خانومه فیش گاز رو برده بانک پرداخت کنه، به یارو پشت باجه میگه:
ببخشید آقا، شما گازم میگیرید؟
.
.
.
.
طرف گفته:
نه خانم من فقط جفتک میندازم،
اون یکی همکارم هم گاز میگیره،
هم پارس میکنه...!

میدونی دردناک ترین مرگ رو توی تاریخ کی داشت؟
پسر نوح
فکر کن داری غرق میشی یه گورخر باهات بای بای کنه اونم
از توی کشتی بابات

ظهر همه خواب بودن رفتم کولرو خاموش کردم خیلی حال داد همشون مث سگ عرق کرده بودن
اینو از تو گروه پدرا دزدیدم

قند رو انداختم هوا سریع با دهن گرفتمش میگم بابا حال کردی حرکتو؟

برگشته میگه :
خاک تو سرت بچه های مردم هواپیما بدون سرنشین ساختن
تو مثل سگ میپری هوا با دهن قندو میگیری ؟؟؟
بهزیستی سراغ ندارید!؟ابلهابله

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﻢ ﺷﻨﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻻ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺒﺘﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺪﻩ!!
.
.
.
ﻣﻦ:
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺟﻠﻮ:
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺐ:
ﻓﺪﺭﺍﺳﯿﻮﻥ ﺷﻨﺎ:
قوﺭﺑﺎﻏﻪ:
ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺣﻤﺎیت ﺍﺯ ﺩﻭﺯﯾﺴﺘﺎﻥ:
.
جراتم ندارم چیزی بگم
به حول و قوه الهی پاهای عقبمو تکون دادم دیگه... وقت تماموقت تمام

کاری ک عینک آفتابی با قیافه پسرا میکنه

.
.
.
.
ده کیلو مواد ارایشی با صورت دخترا نمی کنه
.
.
لامصب عینک افتابی رو ک بر میدارن
کاخ ارزوهات تبدیل میشه به یه زیرهمکف 37متری منتظرمنتظر

تلوﯾﺰﯾﻮﻥ دختررو ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
که پزشکی قبول شده ﺑﻮﺩ
یهو ﺑﺎﺑﺎﻡ زد تو سرم ﮔﻔﺖ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﻫﻤﺴﻦ ﺗﻮﺋﻪ
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﺷﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ پزشک ﺑﻮﺩ
ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﮐﺎﻧﺎﻟﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ...
کولرم خاموش کرد

پدرسگ نریخته، چیست؟
اصطلاحی که ایرانیان بعد از گرفتن موجودی کارت خود به کار میبرند

این خارجیا واسه چی انقد درخت کریسمسشونو تزیین میکنن ولی نمی خورنش؟
ما هر سال هفت سینمونو تا تهش میخوریم
یه فامیل داریم ماهی قرمزاشم میخوره

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:39

آجی منو بگیر غش رفتم

خوبه اجی بازم خواستی بگو اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:57

آجی بازم اگه داری بده یکم بخندم بهتر بشم

باشه اجی
بیا اجی
+++++++
یارو ﻣﯿﺮﻩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ
ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺑﻬﺶ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯿﺪﻥ
ﺷﺎﻡ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ
ﺑﻬﺶ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﺒﺰﻯ ﻣﯿﺪﻥ !!
ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﺎﻫﺎﺭ ﭼﯿﺰﻯ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻜﻨﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﭽﺮﻡ

ما اینقدر فقیریم که 20 ساله هروقت دست زدم به سیب زمینی سرخ کرده
امانم گفت دست نزن کمه
ینی تا الان یه بارم اندازه نبوده نیشخند

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻯ ﺷﻤﺎﻡ ﻳﻪ ﻛﻴﻒ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﻭ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻫﺴﺖ
ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻯ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺳﻨﺪﺍ ﺭﻭ ﺗﻮﺵ ﻣﻴﺬﺍﺭﻳﻦ؟!
ﻻﻣﺼﺐ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﻩ !!!

ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺘﺮﺳﻢ
ﺍﺯ ﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺰﺩﻧﻢ ﮐﻪ …!
ﺁﻗﺎ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﺴﺖ !!!

ﺗﻮ ﺧﺎﺭﺝ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﭼﻨﺪﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﺎﻡ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ؟
ﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻥ :
ﺑﻌﺪﺍﺯﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﮕﻦ :
ﮐﺮﻩ ﺧﺮ … ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﺭﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ !؟؟

دقت کردین زن و شوهرا وقتی با هم خوبن به هم میگن
دیونه
غلط کردی
بیشور
خل و چل
وقتی باهم بد میشن :
شما خودت فرمودی
نخیر آقای محترم
هر طور میلتونه خانم
مملکت نیست که دیوونه خونس از خود راضی

اس ام اس دادن پسرا:
سلام عشقم زیبای من!
دلم واست تنگ شده بود
بدون که جسم و روحه من فقط مال خودته عشقم
.
.
.
send to:
مریم،راضیه،نگار،سحر،پارمیدا،پروانه،شیدا،مهسا،شادی،مینا،نرگس..! مژه

من اولین باری که به بابام گفتم زن میخوام گفت
موز نخور
خرما نخور
گرمی نخور
گوه زیادی هم نخور گریه

به مامانم میگم چرا تو خونه همش دمپایی پات میکنی ؟
میگه: یه کابوی هیچوقت از اسلحه اش دور نمیمونه
منم قانع شدم ، چون مسلح بود!!!

اوایل انقلاب همه خواننده ها
قیافه شون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز
.
.
.
سیاوش قمیشی
لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیک بود

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 12:08

خدا خیرت بده آجی روحمو شاد کردی

بله بله یه اجی که بیشتر نداری باید روحتو شاد کنه
بازم خواستی بگو اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 12:15

الهی فدای اون یه دونه آجی قشنگم بشم
آجی راستی سونگ بیدار شده میگه:
سلام الاهه جونم خوبه؟

خدا نکنه اجی
…………
سلام سونگ خوبی ماشالله عجب خوابی کرده بودیا خیلی سنگین بودا تو هم عین داداشت مرتضی هستی خخخخخخخخخ
خوبم سونگ شکر دارم نگران منی داداشتو گوش میدم

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 12:24

خخخخخ خب ما اینیم دیگه خووووش خواب
آخه دیشب اصلا خوب نخوابیدم از دست سه قلوها نذاشتن بخوابم
ای جانم نگران منی رو خیلی میدوسمش
حالا بگو ببینم الاهه کودوم اهنگ داداشی رو خطاب به من گوشی میدی؟؟؟

بله بله میدونم اوخی عیبی نداره سونگ فقط توروخدا سه قلوهارو دعوا نکنیا گناه دارن
یکی هست رو که گوش میدم منو یاد تو میندازه سونگ
………………
راستی اجی به خاله ات گفتی نمیتونین برین قم

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 12:31

هااااان ببینم کسی جرات داره سه قلوهای منو دعوا کنه تا خودم بکشمش
ای جااانم تارایی هم یکی هست رو برا من گوش میده
...........
آجی هنوز نگفتیم
رااااستی آجی همین الان دایی کوچیکم برامون 50 تومن ریخت به حساب

یا ابوالفضل یا حسین یا علی اروم باش یه کم سونگ
……………
خوبه اجی خداشکر حالا پاشو برو یه چیزی بخر

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 12:45

خب دیگه من رو خانواده بیش از حد حسااااسم
...........
داداشمو بیدار کردم الان رفت

میدونم سونگ من کلا گفتم
…………
اوخی اجی الان دادلشت از راه میرسه تو هم میری هر چی رو که خریده میخوری
اجی راستی از یارانه ها میخوای پول برداری نت بخری

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:00

الهی فدات بشم الاهه جونم همونقدری که من روی خواهرم حساسم روی تو و تاراجانم حساسم شما هم مثل خانواده منین
..........
آجی آخه یارانه برای اجاره هست نمیتونم نت بخرم

فدات بشم من سونگ اره میدونم
.......
اجی یعنی این نتت تموم بشه چه جوری میخوای نت بخری

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:04

خدا نکنه عزیزم
........
نمیدونم آجی شاید یه مدت نخرم

اشکالی نداره اجی خدا بزرگه میرسونه الان نتت چقدره اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:09

آجی الان 2 گیگ

مال منم 4GB مونده اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:11

آجی تو میتونی بخری؟؟؟
آجی 4گیگ هم اگه دانلود اصلا نکنی میمونه

اره اجی اره اجی من به جان خودم خیلی رعایت میکنم اجی تازه من ۲۶ اسفند نت رو ریختم تو گوشی اجی تازه شده ۱ ماه و ۱ روز امروز یه بازی 99MB واسه عرفان ریختم هی چک میکردم ببینم نتم کم شده یا نه که خداروشکر کم نشد

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:17

جان آجی الهه من خیلییییی با ارزش تر از نته هااااا
خوشبحالت آجی من که طاقت نمیارم کلیپ های سونگ رو دان میکنم البته روزی بیشتر از 50MB دان نمیکنم پس حالا حالا ها نت دارم
آخه عرفان کوچولو عزیزم

اجی بزار نتت بمونه چیزی دانلود نکن اجی منم بعضی گاهی اوقات کلیپ داتلود میکنم مثل دیروز که یه کلیپ دانلود کردم
اجی دیروز مامانم لا عرفان رفت بیرون ۱۵۰ تا بازی ریخت تو تبلتش بعد اومده بهم میگه چرت و پرته

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:24

آجی خب یکمی دانلود میکنم ولی کم
خخخخخخخخخخ عجب داداش کوچولوی بامزه ای داری آجی
آجی خداییش خیلی باحاله 150 تا چرت و پرت
بهش نماشا رو معرفی کن فک کنم معتاد بشه بازی رو ول کنه

نه اجی ۱۵۰ تا بازی ریخته میگه چرت و پرته

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:30

خخخخخخخخ یعنی از این 150 تا بازی یه دونشم باب میل آقا عرفان نبود؟

بوده اجی دیروز که داشته بازی میکرده اما امروز گفته چرت و پرته

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:35

خخخخخ خیلی دادلش باحالی داری آجی خیییلی بامزه ست

یعنی اجی سه قلوها از عرفانم خیلی بهترن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 13:45

آجی به نظر من که سه قلو ها و عرفان مثل همن
هم بامزه و دوست داشتنی هم یکمی شیطون
سه قلوها هم شیطونی دارن مثل مانسه که شیطونه

اجی درسته شیطونن اما مهربون و خوبم هستن به حرف مامان باباشون گوش میدن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 14:03

آره آجی من که عاااااشق سه قلوهام بیش از حد با نمک و حرف گوش کنن
اگه عرفان هم مثل سه قلوها باشه که خییییلی پسر خوبیه

عرفان زیاد اذیت میکنه اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 14:08

آجی خب چون یکمی کوچیکه اینجوره
آجی سه قلوهارو از یه نظر نمیشه با عرفان مقایسه کرد چون سه قلو ها اراده کنن هرچی بخواب گیرشون میاد
برای همین بازی و این چیزای مجازی براشون جزابیت نداره

اجی سونگ سه قلوهارو جوری تربیت کرده که خیلی خوب و عالی بار اومدن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 14:19

آره آجی بهترین پدری که در طول عمرم دیدم سونگه

اره اجی بهترین پدر سونگه اصلا ندیدم سه قلوهارو دعوا کنه ندیدم دعواشون کنه باهاشون حرف میزنه اما با مهربونی
×××××××
اجی کجایی رفتی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:16

آجی سونگ واقعا بهترین پدر دنیاست
همچنین آجی بهترین پسر دنیاست
همونجوری که مامانش گفته تا بحال یک بارم نشده به مادر و پدرش بجز بله و چشم بگه
اصلا به نظر من سونگ کلا یه انسان تک و نمونه هست آجی که جاش وسط بهشته
حتما سه قلوها هم مثل خودش میشن
الهی فدای یه تارموش
آجی ببخش یهو غیب شدم کسی یهو اومد خونمون گوشیم پیشم نبود

اشکالبی نداره اجی اره میدونم اجی
ان شاءالله اجی
اجی راستی قبض ابتونو پرداخت کردین

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:27

آره آجی یهویی خدا رسوند اینی که اومد خونمون خیر بود آجی یکم کمک کرد خداروشکر خرید هم کردیم

خداروشکر اجی خدا خیرش بده
اجی حالا چقدر پول داد بهتون

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:33

آجی 25 تومن من
25 تومن داداشم
50 تومن مامانم
آجی هرچند من مجبورم پولمو برای روز معلم نگه دارم تا برا معلممون چیزی بخرم

چی میخوای بخری مگه اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:45

هنوز فکر نکردم آجی
به نظر تو چی خوبه برای معلم؟؟

اجی یه شاخه گل هم واسه معلم خیلی ارزش داره اجی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:50

آجی آخه دلم میخواد یه هدیه موندگار بخرم برای معلمم

اجی اون یه شاخه گلم واسه معلمت موندگاره

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 15:55

آجی یه شاخه گل می خرم اما منظورم اینه که یه هدیه که هیچ وقت به راحتی از بین نره
همچنین ازش استفاده هم کنه

اجی هدیه شاید واسه معلمت مهم نباشه موفقیتت تو درسات واسه معلمت مهمه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 16:06

درسم که خوبه آجی

خوبه اجی میدونم اما معلمت ازت انتظار نداره که هدیه بخری براش اجی به نظرم اجی یه نامه براش بنویس و ازش تشکر کن و برو گل بخر و بهش بده

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 16:13

هرچند تا روز معلم خیلی مونده.....
خخخخخخ وقتی میخوام برا معلمم هدیه بخرم نمی دونم باید چی بخرم فرض کن آجی اگه می خواستم برا سونگ یه چیزی بخرم این شکلی میشدم

یا خدا اجی خخخخخخخخخخ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 16:32

خخخخ آجی حالا خداییش اگه می خواستی برا تولد سونگ یه هدیه بخری بدی بهش چی میخریدی؟

اجی چیزی براش نمیخریدم فقط ازش میخواستم که مواظب چشماش باشه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 16:44

آخی چرااااا؟؟
برا تولدش چیزی نمیخریدی ناراحت میشد هاااا
آجی سونگ به طرفدار هاش گفته که مواظب چشمش هست و مطمین باش که رو حرفش هست
باور کن ناراحت میشه اگه بدونه اینقد نگرانشی هاااااا

اجی دست خودم نیست نگرانشم چیکار کنم اخه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 16:55

آجی سونگ میگه که همین الان باید به من قول بدی که دیگه نگرانم نباشی منم در عوض قول میدم که حواسم حسابی به چشمم باشه

نمیتونم سونگ ببخشید

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:17

آجی سونگ ناراحت میشه اگه این قول رو ندی
سونگ میگه به خدا مراقب چشمام هستم پس دیگه چرا باید الاهه نگرانم باشه؟

اجی به سونگ بگو:ببین سونگ دست خودم نیست نگرانتم مرتضی هم اینو خوب میدونه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:22

آجی سونگ میگه:
داداش مرتضی منم دلش نمی خواد تو نگرانم باشی

مگه ازش پرسیدی سونگ!!!!

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:33

بله که پرسیدم
مرتضی میگه به الهه بگو که دیگه برای چشمای داداشم نگران نباشه
پس اگه هم من و هم داداشیم رو دوس داری نباید نگران چشمام باشی
اگه هنوزم نگران باشی ازت ناراحت میشیم... هم من هم داداشیم
تارایی هرکاری که بهش میگم به ثانیه میگه چشم ولی انگار آجیش هنوز می خواد نگران چشمام باشه
اگه می خواب ثابت کنی دوسم داری باید قول بدی هیچ وقت و هیچ جا نگرانم نباشی
منم قول میدم همیشه مراقب خودم باشم

سونگ انگار هم با من حرف میزنی هم با مرتضی خخخخخخخخخخخ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:36

پس خودتم میدونی داداشم میگه نباید نگرانم باشی ای کلک

ببینم سونگ داداشت چه جوری حرفاتو میفهمه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:48

هم کره ای بلده هم فارسی
خودم کره ای یادش دادم

عجب کی کره ای یاد داداشت دادی به من نگفتی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:57

قبلا بهت گفتم که باهاش بیشتر کره ای حرف میزنم
الاهه جونیم حالا اون قول رو میدی به من؟
اوهوم؟؟؟؟؟

سونگ داداشت که ایرانیه کره ای که نیست
اگرم بهت قول بدم بازم نگرانتم سونگ ببخشید

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:05

خب مگه نمیشه یکی ایرانی باشه کره ای هم یاد بگیره؟
یادته تارا چقد نگران چشمام بود قبلا که باهات حرف میزد چقد گریه میکرد برای چشمام؟؟؟
تارا که اینقد نگران چشمام بود وقتی بهش گفتم
(((دیگه نباید نگران چشمام باشی)))
تارا گفت با اینکه اینقد برای چشمات هر شب گریه میکردم و نگرانت بودم فقط چون تو ازم می خوای دیگه نگران نیستم
تارا اگه من بهش بگم بمیر برام میمیره البته خدا نکنه....
هنوزم نگرانمه اما چون قول داده دیگه اصلا برای چشمم گریه نمیکنه درعوض دعا میکنه تا چشمم خوب بشه...
حالا میخوام اگه دوسم داری مثل تارا دیگه نگران چشمام نباشی
باشه؟

سونگ یادته دیروز اون کلیپ دکتر رفتنتو نگاه کردم

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:08

آره یادمه...
یادمه خیلی ناراحت شدی...
بخاطر همین منم ناراحت شدم

سونگ میشه بگی چرا سال ۲۰۱۳ درمانتو ول کردی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:13

برای اینکه دکتر بهم گفت چه درمان کنی چه درملن نکنی اون اتفاق برای چشمت میافته...
تو که خودت کلیپ دیروز رو دیدی...
حتی اگه اون اتفاق برای چشمام بیفته الاهه عزیز من نباید ناراحت بشه
حتما خواست خداست...
اما من ازت می خوام بجای اینکه برای چشمای من نگران باشی برام دعا کنی...
چون من اصلا دلم نمی خواد دیگه نتونم جایی رو ببینم

سونگ توروخدا نگو توروخدا

سونگ ایل گوک جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:18

پس باید قول بدی بجای اینکه نگرانم باشی فقط برام دعا کنی
داره به خدا گریم میگیره زودی قول بده اگه می خوای اشکمو نبینی
دارم ازت خواهش منم الاهه...
اگه دوسم داری

سونگ ایل گوک جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:23

بخاطر سونگی که چشماش رو دوست داری...

اجی اسم خودتو بنویس جای اسم سونگ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:27

خب سونگ داشت باهات حرف میزن آجی
سونگمیگه حالا قول میدی یا نه؟؟

اره اجی میدونم خخخخخخخخ
باشه سونگ هر چند میدونم نمیشه اما باشه

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:30

خخخخ آجی سونگ میگه:
عااااااااااااااااااااااااااااشقتم الاهه جونم
.........
آجی سونگ اینقد ذوق کرده که نگو

الهی فدات بشم سونگ اما باز نگرانتما

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:35

خدانکنه الاهه عزیزم...
این که نشد قول
ولی باشه دیگه اصرار نمیکنم
دوست ندارم ازم ناراحت بشی

شرمنده اتم به خدا سونگ ببخشید من حتی به خاطر تو بیخیال بچه شدم به خدا گفتم نمیخواد به سونگ بچه بدی سه تا دادی دیگه بیخیال دو تا دختر شدم فقط چشماشو خوب کن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:43

الاهه جونم همین که اینقدر تو قلبت جا دارم برام با ارزش ترین چیزه
یه دنیاااااا ممنونم برای دعاهای قشنگی که برام میکنی
راستش من خیلی آرزو داشتم که یکی از سه قلو ها دختر بودن اما مثل اینکه خدا نخواست
همین که چشمام رو خوب کنه کافیه...
بخاطر خودم نمیگم...
بخاطر سه قلوها باید مراقب چشمام باشم
چون من برای سه قلوها خیلی خاطره ی خوش ساختم ولی اگه چشمام رو از دست بدم سه قلو ها یه ذربه ی روحی خیلی بزرگ می خورن...

سونگ پس باید چشمای یکی دیگه رو پیوند بزنی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:46

من به هیچ وجه راضی نیستم کسی چشمای سالم خودش رو به من بده...

سونگ این تنها راهه باید قبول کنی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:49

الاهه جون اگه خودت بودی وااااقعا راضی میشدی چشمای یه نفر رو بگیری که خودت بتونی ببینی؟؟؟
به هیچ وجه...

نه سونگ اما تو فرق میکنی مجبوری قبول کنی سونگ تو پدر سه تا پسری زبونم لال خدایی نکرده برم بمیرم چشماتو از دست بدی بچه ها چی میشن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:55

خدا نکنه...
من اگه سرم بره نمیتونم قبول کنم
اصلا غیر ممکنه
خیلی ها هستن که حاضرن چشمشون رو به من بدن اما ما هیچ فرقی با هم نداریم
همون انسانیم مثل هم
حالا چه طوری حاضر بشم چشم یه هم نوع خودم رو بگیرم؟؟؟
اصلا و ابدا....

به خاطر سه قلوها هم نمیتونی سونگ اونا گناه دارن به خدا

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:01

من نمی تونم... راهی نداره...
سه قلوها اونقدر بزرگ شدن که وضع باباشون رو درک کنن...

سونگ اگه میخوای دیگه نگرانت نباشم باید اینکارو بکنی

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:04

الاهه من هیچ جوری نمی تونم چشم کسی رو بگیرم

پس میخوای چیکار کنی سونگ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:12

اگه خدا بخواد خوب میشم اگه نخواد هم.........
من نمیتونم چشم کسی رو بگیرم

سونگ تا حالا دکتر رفتی واسه چشمات

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:16

آره
یه بارش همون کلیپی که دیدی
خیلی رفتم تا حالا

اخرین بار که رفتی کی بود و دکترت چی گفت

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:22

حدود دو هفته پیش
دکتر گفت که چشمات مریضیشدرحال پیشرفته

یعنی درمان نکردی چشماتو سونگ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:25

آب سیاه هیچ درمانی نداره

چرا درمان داره سونگ اونم پیونده

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:34

توروخدا راجب اون حرف نزن
من هیچ جوری نمیتونم چشم کسی رو بگیرم

سونگ اگه هواداراتو دوست داری اگه میخوای نگرانت نباشن اینکارو بکن

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:42

نمیتونم...
به هیچ وج

پس دوست نداری هواداراتو سونگ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:45

چون دوسشون دارم نمیتونم چشم هیچ کودومشون رو بگیرم

سونگ نداری میدونم نداری اگه داری باید اینکارو بکنمی من دوست دارم سونگ

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:50

واقعا حرف آخرته الاهه؟؟
یعنی تا حالا ثابت نکردم که عاشق طرفدارامم؟؟
یعنی من به دروغ قبلا میگفتم عاشقشونم؟؟؟؟
حرف آخر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سونگ ببخشید ناراحتت کردم قصد بدی نداشتم ببخشید اگه حرفام ناراحتت میکنه ببخشید

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 19:57

نه عزیزم میدونم چون نگرانمی این حرفو میزنی...
قول میدم مواظب خودم باشم...

اره نگرانتم سونگ چیکار کنم دست خودم نیست راستی سونگ هنوز صورت همسرت اونجوری پف داره

تارا جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 20:02

الهی فدات بشم من
نه دیگه اونجوری نیست

خدا نکنه سونگ پس یعنی حامله نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد