lovely song
lovely song

lovely song

عیدتون مبارک عزیزانم

سلام به تمام عزیزانم خوبین ان شاءالله عیدتون مبارک عزیزانم سال جدیدو به همه شما عزیزانم تبریک میگم امیدوارم که سال 1395 سال خیلی خوبی براتون باشه و پر از شادی و خوبی و مهربونی و موفقیت های بیشتر و پاک بودن و سلامت بودن باشه ان شاءالله و امیدوارم همه کسایی که مشکلی دارن تمام مشکلات شون حل بشه آمین یا رب العالمین:25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  

عزیزانم بابت نگاه های قشنگ و مهربون تون به من و وبم ازتون ممنونم براتون بهترین هارو از خدا میخوام امیدوارم که همیشه خنده مهمون لب هاتون بشه و دلتون شاد باشه و همیشه سلامت و موفق و خندون و خوشبخت و شاد باشن در ایام عید هم زیاد پرخوری نکنید چاق میشید خودمم خیلی کم میخورم امیدوارم بهتون خوش بگذره در این ایام:25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: 

دوستون دارم تا ابد عزیزانم مواظب خودتون باشید :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22:  :25:  :20:  :19:  :22: 

دوستان عزیزم از امروز شبکه نمایش ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر سریال افسانه جومونگ رو میده تونستید ببینید خیلی قشنگه:22:  :25:  :20:  :19:

نظرات 665 + ارسال نظر
سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:34

سلام آجی تارا خوبی عزیزم منم دلم خیلی برات تنگ شده ...میدونم آجی سونگ همیشه از خودم هم میگه به خاطر آجیات هم برو نماشا یا سایت ولی خو بهم میگه خانوادت هم نباید فراموش کنی...اگه دوس ندارن خیلی نرو ولی فقط به خاطر آجیهات برو ...سونگ خودش میدونه خیلی دوسش دارم خوب معلومه آجی دوستون داره ...

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:39

اومدم آجی چه خبر؟
آجی الان سونگ پیش تو بیداره؟؟

سلامتی اجی اره بیداره اجی نظرهای اجی سمیه رو بخون راستی اجی تو الان میتونی راحت با اجی سمیه حرف بزنی چون نظرایی که میدی دیگه تاییدی نیست اجی نظر که میدی خود به خود خودش ثبت میشه

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:40

مگه میشه فراموش کنم سونگ و دوستای عزیزمه...حالا یه خبری دادم آجی واسه ازدواج خخخخخ هنوز هیچی معلوم نیست صدرصد... من تا نفهمم اون کسی که میخام باهاش ازدواج کنم آدم خوبی یا بد که دیگه اشتباه گذشتم رو تکرار نمیکنم مگه دیونه شدم بازم بخوام با یکی مثل قبلی ازدواج کنم

راستی اجی تو الان میتونی راحت با اجی تارا حرف بزنی چون نظرایی که میدی دیگه تاییدی نیست اجی نظر که میدی خود به خود خودش ثبت میشه

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:53

سلااام به رو ماهت آجی جونم
تو خوب باشی منم خوبم
ای جاااانم پس دیگه هرچی سونگ میگه گوش کن آجی
سونگ اگه به من بگه بمیر درجا میمیرم(البته خدانکنه بمیرمااا)
یعنی سونگ هرچی بگه گوش میدم تو هم گوش بده و یه وقت به سرت نزنه بگی می خوای بری که....
هااااااااااااااااااان؟؟؟.؟؟.؟...؟؟؟
آجی مگه قبلا ازدواج کردی تو




آجی الهه ممنونم گلم تایید کردی

نه اجی تارا رفتم تو تنظیمات بخش نظرات وبلاگم یه تیکی رو برداشتم که نظرات تاییدی نشه مثل همین نظرت اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 14:57

ای جااانم ممنونم آجی جونم زدی ثبت خودکار

اره اجی خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:01

همون گذینه رو آجی من بش میگم ثبت خودکار نظرات

قربونت برم من اجی اینکارو کردم که اگه باز ابجیم با گوشی رفت نت نظرات تاییدی نباشه

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:09

ای جاااانم الهی فدات بشم آجی که به فکر من و آجی سمیه هستی با هم حرف بزنیم
آجی سونگم تشکر کرد

خدا نکنه اجی وظیفه اس اجی به سونگم بگو کاری نکرد که الهه خخخخخخخخ راستی سونگ تو همسرت سه قلوهارو طبیعی زایمان کرد یا سزایرن

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:13

آجی سونگ میگه یه سوالایی میکنی آدم دلش می خواد کلش رو بکنه
نه به سن خاله سه قلو ها نه به زایمان همسر من

بهش بگو الهه میگه:حالا تو بگو اینبارو نگی باز گیر میدما در مورد چشمات

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:16

سونگ میگه حالا نزن این دفه رو بگذر حرف چشمامو نکش وسط گنا دارم

پس بگو همسرت طبیعی زایمان کرده یا سزایرن نگی باز شروع میکنما

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:36

بابا یادم نی آخه
ولی یادمه که زایمان خیییییلی سختی داشت...
طوری که دکتر ها قطع امید کردم.....
خداروشکر که الان هم سه قلوها و هم مامانیشون سالمن

میدونم سونگ همسرت سزایرن زایمان کرده چون اول های مستند نشون داد که سرم وصل کرده بودن و دستشو تکون داد اوخی میدونم سونگ همسرت واقعا زن قوی هست این دوره زمونه کمتر مثل همسر تو پیدا میشه انقدر قوی باشه

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:45

الهی فداش بشم قاضی باید قوی باشه و تحملشم بالا باشه
ممنونم از تعریفت الاهه جانم

سونگ ربطی به قاضی بودن همسرت نداره کلا گفتم عزیزم درسته همسرت دوران بارداری سختی داشته اما خدا وقتی بهت بچه داد صبر و تحملش هم داد خواهش میکنم سونگ وظیفه اس کاری نکردم راستی سه قلوها چیکار میکنن اذیت که نمیکنن اخه دیگه بزرگ شدن تو مستند ندیدم زیاد اذیتت کنن

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 15:53

بازم ممنونم برای تعریفت الاهه عزیزم
بازم من همسرم رو هرجوری که باشه دوسش دارم و خیلی براش احترام قائلم چون تو زندگی خیلی بهش سختی دادم
سه قلوها که عشق باباشونن اصلا اذیت نمیکنن و خییییلی هم به حرف آپاشون گوش میدن
هرکاری که میگم بهشون میکنن
الان داریم با کمک هم دشک ها رو میندازیم برای خواب فقط یه کوچولو مانسه شیطونی میکنه نمیذاره

وظیفه اس سونگ کاری نکردم میدونم سونگ حالا خودتو ناراحت نکن مهم اینکه سه قلوها الان دیگه بزرگ شدن و اون دوران بارداری هم گذشته
بله بله تربیتت عالی بوده به خاطر همینه که اذیتت نمیکنن سونگ حالا مانسه یه کم شیطونه بزرگ بشه درست میشه إ میخوای استراحت بکنی پس من مزاحمت نشم برو استراحت کن عزیزدلم

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:04

با اینکه آرزوی دوقلو دختر دارم ولی دلم نمیخواد بخواطر من همسرم دوباره اون درد رو تجربه کنه
ممنونم الاهه جونم
شما همیشه مراحمی عزیزم
راستش الان ساعت 22:13 هست وقت خواب سه قلوهاست
یکم عکس بهشون نشون بدم تا بخوابن
شبت بخیر الاهه جانم
هرچند توی ایران الان روزه

نه دیگه سونگ سه تا پسر دسته گل تحویل همسرت دادی دیگه
ان شاءالله که کنار همسرت و سه قلوها سلامت و شاد باشی سونگ عزیزم
فدات بشم سونگ میدونم برو سه قلوهارو بخوابون خودتم بخواب شب خوبی داشته باشی
شبت بخیر سونگ

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:13

سه تا پسر دسته گل من تحویل همسرم ندادم اون تحویل من داده
همچنین شما الاهه عزیزمن
انشاءالله که همیشه سلامت و شاد و خندون باشی گل من
خدانکنه عزیزم
من دیگه رفتم دائه هانی داره گریش در میاد
ممنونم عزیزم

نه دیگه تو تربیت شون کردی باشه سونگ برو
……………
اجی تارا سونگ ساعتو اشتباه گفته هنوز ساعت 8:48 شبه تو کره 0__________0

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:26

آجی سونگ لالا کرد
نه آجی درست گفته الان ساعت 22:38 ساعت دقیق دقیق سئوله

نه اجی الان ساعت کره رو تو گوشی میبینم اجی ساعت 9 هست

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:37

آجی فک کنم اون تیکو برداشتی نه؟
آخه چرا نظرم ثبت نشده؟

اره اجی اخه اجی سمیه فکر کنم الان سرکار رفته اجی منم اون تیک رو زدم تا تاییدی بشه نظرات
راستی اجی خاله ات گفت میره قم یا نه

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:55

سلام آجی خوبی ...نه آجی امروز سرکار نبودم دارم یه لباس مجلسی میدوزم برای عروسی دختر عموم خخخخ...

سلام اجی خوبی منم خوبم شکر تو چطوری اجی إ اجی مبارک باشه ان شاءالله اجی کی هست عروسی بی ارایش بریا اجی عروسی رو میگم

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 16:56

آهان آجا برای اونه آره کاش که زودی برگرده آجی سمیه
نه آجی خالم دیگه چیزی نگفت...
نمی دونم اجی والا اون موقع که گفتم سه قلو ها میخوان بخوابن آجی ساعت رو ندیدم ولی بعدش که دیدم 22:38 بود آجی
ولی اگه 9 هم باشه وقت لالای سه قلوهاست
آخه دیگه میرن پیش دبستانی باید زود بیدار بشن

اومده اجی سرکار نبوده داشته لباس مجلسی میدوخته واسه عروسی دخترعموش اجی خخخخخخخ ببین نظرشو اجی
نه اجی الان کره ساعت 21:33شبه اجی
إ میرن پیش دبستانی نمیدونستم

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 17:10

نه خیلی آرایش نمیکنم...تو اردیبهشته آجی ...نه آجی تارا فقط میرن کودکستان هنوز دو سال دیگه مونده بخوان برن مدرسه آخه با پسر داداش من همسن هستن آجی اگه مثل اینجا بچه های کر ه ای هم برن مدرسه باید دو سال دیگه برن آجی ...

افرین اجی عین خودمی منم اصلا ارایش نمیکنم ساده ام اجی مرداد ۹۳ ابجیم منو ارایش کرده بود ازم عکس انداخت گفت بریز تو کامپیوتر دیدم عکسایی که ابجیم گرفته پاک شده همون عکسایی که بعد از ارایش کردن ازم گرفت اجی منم دست بهش نزده بودم اجی فکر کنم خدا خواست پاک شد

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 17:12

آجی الهه میکس رو برات آپ کردم

دیدم اجی نظر دادم

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 17:14

آره آجی من قبلا ازدواج کردم ...الان فقط تو میدونی و آجی الهه و مهدیه جونم ...آجی زهرا هم همین طور

عیبی نداره اجی خودتو ناراحت نکن دیگه گذشته
..........
اجی نظرات تاییدی نیست اجی اگه دیدی جواب ندادم بدون گوشی دست ابجیمه و نظرات تاییدی نیست

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 18:58

سلام آجی الهه:لبیخند:
آجی ببخش یهو خوابم برد
آجی سونگ صدام کرد طبق معمول با صدای سونگ بیدار شدم
...............

خخخخخخ آجی سمیه اونا از دو سالگی حتی باید یه کلاسی برن به اسم آداب غذا خوردن
پیش دبستانیشونم تو سن سه قلوها یعنی 5 سال هست آجی
از خودم حرف نمیزنماااا تحقیق کردم
واس همینه اینقد تروتمیز غذا میخورن
اِ آجی اشکالی نداره عزیزم
منم به کسی نمیگم ازدواج رو

سلام اجی خوبی عیبی نداره اجی خخخخخخخخخ تو که ماشالله خوابت سنگینه اجی خخخخخخخخ

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 19:04

خخخخخ خو یهو خوابم برد به من چه

حالا برو جومونگ ببین اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 19:10

اوهوم باشه آجی

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 21:06

سلام تارا جون الهه جون هستین ...جومونگ تموم شد بیان وب خخخخخخخخ...میدونم آجی اونا از بچگی بچهاشون همه کلاسی میفرستن تا همه چی خوب یاد بگیرن همین کارشون خیلی خوبه

سلام اجی خوبی اره من هستم اجی اما اجی تارا غلط نکنم باز خوابش برده خخخخخخخخخ
بله بله سونگو خوب میشناسم بچه هاشو عالی بار اورده
راستی اجی سوسانو پس کی باردار میشه تو فیلم نکنه اونجارو هم سانسور کردن

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 21:09

راسی آجی میکس رو سیاه و سفید کردم به نظرت چطور بود؟؟ ...ایندفعه رو نظر سونگ برات درست کردم اینطوری آجی ...اون بهم گفت سیاه و سفیدش کنم قشنگ تر میشه به نظر خودم هم همین طور بود

عالی بود اجی دست خودت و سونگ درد نکنه اجی

سمیه یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 21:19

خخخخخ به قولی تارا فکر کنم خوابش برده ...چی بگم آجی حالا شاید فردا نشون بدن به قولا خیلی حذف میکنن

نمایشه دیگه اجی چه میشه کرد هیچی حالیش نمیشه اجی من ممکنه دیر نظراتو جواب بدم اجی چون گوشی دست ابجیمه اخه ابجیم اینجاست اجی دیدی دیر جواب دادم ببخش اجی برو به کارات برس

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:24

سلاااام آجی های گلم
به به جمعتون جمعه
بابا خواب چیه دور آشپزی بودم خواب چیه؟؟؟
بدم دست سونگ حالتونو بگیره به من نگین خوش خواب
اون که بلههههه سونگی سه قلوهارو فرشته تربیت کرده مثل خودش
فوضولی نباشه بین نظراتون ولی خداااییش دلم می خواد شبکه نمایش رو با خاک یکسان کنم وقتی جومونگ میبینم

سلام اجی خوبی خسته نباشین اهان داشتی غذا میپختی خخخخخخخخخ رحم کن توروخدا اجی خخخخخخخ(الکی)
بله بله سونگ
نه بابا اجی چی بگم والله اجی نمایشه دیگه چه میشه کرد

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:35

خخخخخخ رحم نمیکنم آجی فایده نداره خواهش الکی نکن(شوخی)
خخخخخ حالا این دفه بخاطر سونگ بخشیدم
ایییییییییش اینقد لجم میاد فیلمای سونگی عزیزم سانسور میکنن



آجی سمیه کجایی که یادت بخیییر

ممنونم اجی سمیه فکر کنم هنوز درگیر دوختن لباسه خخخخخخخخخ

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:41

آجی سمیه سونگ بگم چیکارت نکنه بچه اون لباس رو بذا کنار بیا باهات حسابی کار دارم

اجی بزار اجی سمیه به کارش برسه خخخخخخ
اجی راستی سونگ پیش تو بیداره یا خوابه

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:48

خخخخخخ الان تلافی میکنم آجی سمیه
((((به قولی سمیه فک کنم خوابش برد))))

اجی سمیه گناه داره اجی بزار کارشو بکنه
اجی تو هم بهتره بری لالا کنی فردا مدرسه داری شبت بخیر اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:49

آجی سونگ پیش من خوابه

اوخی عزیزم

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 22:57

خخخخ میدونم آجی شوخی کردم حتما خیلی هم خسته هست آجیم
همش میره سر کار فکر سلامتیش نیست
آجی من که بیدارم چون فردا هم نمیرم مدرسه...
عنوز خوب نشدم آجی خیلی شدید سرماخوردم فردا خونه میمونم
آجی هنوز شام آماده نیست کو تا لالا
آجی تو ولی بخواب آجی جونم شبت یخیر خواب ایلگوکی ببینی

نه اجی سمیه فکر سلامتیش هست اجی اما خوب دوست داره سرکار باشه تا خونه وا اجی اینجوری مدیرت عصبانی میشه ها
من که خوابم میاد اما تو برو اول بخواب منم میخوابم اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 23:12

بازم دلم می خواد بیشتر به فکر خودش باشه
نه آجی به مدیرمون گفتم نمیام فردا
نه آجی من نمی خوابم...
الان که دارم دونگی میبینم بعدشم شام می خوریم...
فعلا نمی خوابم آجی ولی تو خوابت میاد آجی باید بخوابی
شبت بخیر آجی جونم

نه اجی منم بخوابم یازده و نیم یا دوازده میخوابم باشه راحت باش دونگی ببین اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 23:29

باشه آجی جونم هروقت که راحتی بخواب عزیزم

فدات بشم اجی

تارا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 23:38

خدانکنه عشق آجی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 12:37

سلام آجی خوبی عزیزم چه خبر؟

سلام اجی خوبی منم خوبم اجی شکر تو چطوری اجی سلامتی اجی
اجی سونگ پیشته کارش دارم

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 12:41

ممنونم آجی جونم منم خوبم
خداروشکر که خوبی
آره آجی سونگم هست
میگه:
سلام الاهه عزیزم
خوبی؟؟؟؟؟
جانم عزیزم چه کاری داری؟

فدات بشم من اجی
.................
سلام سونگ عزیزم خوبی منم خوبم خداروشکر
یادت میاد خواب دیشبم که مرتضی بود چی بود

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 12:57

خدا نکنه آجی جونم
.............
منم خوبم عزیزم خداروشکر که خوبی گلم
یادم نیست

اهان که اینطور ممنونم که گفتی سونگ

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 13:10

خب بگو تا یادم بیاد

ولش کن سونگ بیخیال خودت که میدونی حالم چه جوریه

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 13:14

چند دقه پیش که حالت رو پرسیدم گفتی خوبی عزیزم

اون موقع که خوب بودم الانم خوبم اما حال دلم یه جور دیگه اس خودت که از دلم خبر داری

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 13:24

آره میدونم...
ولی دلم می خواد وقتی ازت میپرسم خوبی یا نه...
راست راستشو بهم بگی...
هر ناراحتی که تو دلت داری بهم بگی

سونگ خودت که میدونی من خیلی از دروغ بدم میاد خیلی حالا مامانم هم بهم دروغ میگه

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 13:44

چه دروغی گفته بهت؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سونگ تو که همیشه پیشمی اینم باید بدونی که چیشده

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 13:52

دوست دارم از زبون خودت بشنوم

فکر کنم جمعه هفته پیش بود به مامانم گفتم نتم که تموم شد این دفعه دو تا بسته ی 12GB برام نت بخره اما امروز زد زیر حرفش سونگ من همیشه تنهام

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 14:11

الهی فدات بشه سونگ...
عزیزم حتما خب دردسترسش نبوده که بخره
باید بهش یادآوری کنی
بهش بگی که قول داده بوده بخره
عزیزم دیگه این حرف رو نزنی ها
تا من کنارتم هیچ وقت تنها نیستی
اوپا سونگت همیشه پیشته
همیشه ی همیشه

خدا نکنه سونگ ولش کن بیخیال اخلاق مامانم اینه بزنه زیر حرفش منی که همه عیدی هامو بهش دادم اینجوری دل و قلبم میکشنه ممنونم ازت سونگ داداشی هم همیشه کنارمه تو هم همینطور سونگ خیلی دوست دارم دیگه زنده نباشم و عوضش بمیرم ببخشید اگه حرفام ناراحتت کرده

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 14:26

الهی سونگ بمیره برات این حالتو نبینه
اشکالی نداره عزیزم...
هرحرفی که تو دلت داری به سونگ بگو که همیشه گوش میکنه به درد دلت
ولی به هرحال مامانته عزیزم هرجوری که باشه نباید ازش دلخور یا ناراحت بشی
خدانکنه عزیزم این چه حرفیه...

خدا نکنه سونگ ازش دلخور نیستم خیلی از دستش ناراحت شدم عیدی هامو ازم گرفت بهم هم دروغ گفت کاش عیدی هامو بهش نمیدادم به جاش نت میخریدم واسه خودم سونگ قدر مامانتو بدونه فکر کنم خیلی باهات مهربونه

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 14:37

آخه عزیزم عیدی هات رو هدیه بهش دادی یا بهش گفتی برات نت بخره؟
عزیزم من مامانم برای این باهام مهربونه که همیشه هرچی گفته حتی اگه حق با من بوده بازم گفتم چشم...
قدرش رو میدونم چون خیلی برام زحمت کشیده
عزیزم تو هم نباید ازش ناراحت بشی باید هرچی میگه بگی چشم تا شاید خودش متوجه اشتباهش بشه

هدیه ندادم بهش سونگ تا اونجایی که یادمه فکر کنم نیاز داشت بهش دادم اشکالی نداره من ازش گذشتم اون دنیا که رفت باید جواب این دروغ هاشو پس بده سونگ چی بگم مامانم متوجه اشتباهش نمیشه شاید مامانم ابجیم و داداشم رو بیشتر از من دوست داره اول و اخر من براشون اضافی بودم و هستم

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 15:47

الهی فدای اون دل پاکت بشم من عزیزم...
عزیزم تو اگه ازش گذشتی باید اون دنیا هم مامانت رو ببخشی
این چه حرفیه؟؟؟
مگه میشه مامانی بچش رو دوست نداشته باشه؟؟؟
حس مادری تو دنیا قوی ترین حسه...
شاید پدرها توشون بی لحساس هم پیدا بشه ولی بدون همه ی مادرها بچشون رو دوست دارن
میدونم چون ناراحتی این حرفو میزنی عزیزم
تو هیچ وقت اضافی نیستی
لگه اضافی بودی به دنیا نمی اومدی
حالا که تو این دنیایی باید بدونی که چقد ارزشمندی
عزیزم اگه بدونی چقد سونگ تو رو دوست داره هیچ وقت نمیگفتی بی ارزشی

خدا نکنه سونگ
در کل بخشیدمش سونگ
میدونم سونگ کلا گفتم
اره چون ناراحت بودم اون حرفارو زدم سونگ

میدونم سونگ خیلی دوسم داری ببخشید که ناراحتت کردم به خدا منظوری ندارم از زدن اون حرفام

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 16:05

چقد دل الاهه عزیز من مهربونه که بخشیدیش
با بخشیدنت من رو هم یه دنیاااااا خوشحال کردی
نه عزیزم ناراحت نشدن بخاطر خودت میگم که بدونی خیلی ارزشمندی

ممنونم سونگ لطف داری الهی فدات بشم سونگ
میدونم سونگ
راستی سونگ تا اونجایی که یادم میاد داداشی دیشب تو خوابم کلی در مورد دلنوشته ام تعریف کرد اما باز فکر کنم اشتباه فکر میکنم اما فکر کنم داداسی دیشب به خوابم نیومد سونگ اگه داداشی پیشته میشه ازش سوال کنی دیشب تو خوابم بود یا نه

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 17:16

سلام الهه جون تارا جون ...دیشب و امروز همش سرگرم خیاطی بودم...خوبی الهه جون چه خبر گلم ....آجی تارا عزیزم نگران نباش من خیلی کار سخت نمیکنم اصلا از بعد عید دیگه سرکار نمیرم تا بعد ببینم چی میشه فعلا که با همون خیاطی و دانشگام سرگرمم...بعضی وقتا هم که بیام نت و نماشا ...

سلام اجی خوبی خسته نباشی اجی منم خوبم شکر اجی تو چطوری اجی خوبی خوب کاری کردی دیگه سرکار نمیری
سلامتی اجی
اجی تارا فکر کنم خوابه اجی خخخخخخخخخ

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 17:36

فدات آجی والا الان هم سونگ اومد تو خیالم بهم گفت یه سر هم برو پیش دوسات همش که خیاطی نمیشه خخخخخخ...الان نمیرم آجی ولی بابام داره برام میگرده تا شاید یه جا بتونم ثابت برم سرکار... اگه بتونم و قبول کنن به بچه کودکستانیا زبان درس بدم..

سونگه دیگه خخخخخخخ
إ خوبه اجی ان شاءالله که یه کار ثابت و خوب پیدا میکنی که بتونی به بچه ها زبان درس بدی اجی
بعدا که باید بیخیال شوهر بشی خخخخخخخخ
شوخی کردم اجی

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 17:53

خخخخخخخ خو راست میگی شوهر میخام چیکار ...حالا یکی مثل سونگی پیدا بشه ..راسی آجی بهت گفتم سونگی اومد تو خوابم و صحنه عشقولانه با هم داشتیم و بهم گفت من اگه تو ایران بودم و ازدواج نکرده بودم ترجیح میدادم با دختری مثل تو ازدواج کنم خیلی خوابی که دیدم با حال بود ولی من تا اومدم یه حرفی بزنم از خواب بیدار شدم

اره اجی اگه یکی مثل سونگ پیدا بشه میتونی ازدواج کنی اما اگه زبونم لال قسمت نبود پیدا نشد دیگه باید قید شوهرو بزنی اجی
نه اجی إ دیشب به خوابت اومده بود خخخخخخخخخخ چه خواب قشنگی دیده بودی اجی
شاید دیروز چون زیادی فکر سونگ بودی اومده به خوابت اجی
اوخی عیبی نداره اجی خودتو ناراحت نکن

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 18:05

نه آجی چند شب پیش ...خوابش رو که هر از گاهی میبینم ولی خواب عشقولانه یه چندتا بیشتر ندیدم بیشتر با سه قلوها میبینمش و بیشتر هم تو خیالم هست ...چی بگم آجی نمیشه که تا آخر عمر قید ازدواج رو بزنم الان مهم نباشه چند سال دیگه چی آجی؟

خوبه اجی من که خواب خوب شدنشو میبینم اما دریغ که هیچکدومشون تعبیر نمیشن هر چقدر هم با سونگ حرف زدم پیوند بزنه چشمای یه بنده خدارو قبول نکرد
چرا نمیشه اجی منم هستم که میخوام تا اخر عمرم مجرد میمونم
مطمین باش تو هم میتونی اجی

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 18:17

چی بگم آجی بی خیالش...تو خواب بهت میگه قبول نمیکنه آجی که پیوند بزنه؟...خو آجی حق داره از بس مهربونه دلش نمیخواد یکی دیگه چشماش رو از دست بده هر کی باشه راضی نمیشه آجی ...آجی فقط باید براش دعا کنیم ...امروز صبح سر نماز برای همه و سونگ دعا کردم آجی ایندفعه دیگه اسمش رو گفتم از خدا خواستم که به سونگ و خانوادش سلامتی بده و همیشه کمکش کنه برای تو و آجی تارا و دوستای دیگه و هر کسی که تو ذهنم اومد

نه اجی تو خواب نمیگه فکر کنم دو روز پیش با اجی تارا حرف میزدم و با سونگم حرف میزدم هر چی گفتم راضی نشد اجی میدونم اجی خدا کنه زودتر خوب بشه اجی ممنونم اجی نمازت قبول باشه ان شاءالله

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 18:26

قبول حق آجی ...آجی فعلا من برم مامانم همین طور صدام میزنه فعلا بای گلم

باشه اجی برو به سلامت

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 19:01

سلاااااام آجی ها قشنگم
خوبین؟؟؟؟؟؟؟
آجی الهه ببخش غیب شدم
اینا دوباره به من میگن خوش خواب.... بابا داشتم فیلم میدیدم
آجی سمیه می کشمت بدون من از این خوابای قشنگ میبینی؟؟؟
خخخخخ فک کنم قبلا منم خواب دیده بودم سونگی ازم خواستگاری کرد آجی فک کنم بهت گفته بودم
آجی سمیه اگه قبلا ازدواج کردی و. ط. ل. ا. ق. گرفتی دیگه ازدواج نکن...
باور کن اینجوری بهتره قید ازدواجو بزنی
آخه آجی یکی از نزدیکانم آجی یه بار ازدواج کرد و جدا شد... بار دومی که ازدواج کرد خیلی زندگیش داغون شد
آجی چون خیلی دوست دارم اینو میگما...
نمی خوام خدایی نکرده برات مشکلی تو زندگی پیش بیاد
ممنونم برای منم دعا کردی آجی جونم
آجی راستی نگفتی راجب من سونگی بهت چی گفته بودا؟
خخخخخخخخخخ بدونم دیگه راجبم چی فک میکنه

سلام اجی خوبی منم خوبم خداروشکر اجی تو چطوری اجی عیبی نداره اجی اهان داشتی فیلم میدیدی خخخخخخخخ حالا برو جومونگ ببین اجی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 19:14

خداروشکر که خوبی آجی جونم
منم خوبم
اِ جومونگ شروع شد من رفتم آجی خدافظ

خداروشکر اجی باشه زودی بیا

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:03

اییییش آجی آهنگ ازدواج جومونگ و سوسانو رو خیلی دوست داشتم ولی تلوزیون سانسورش کرد

اجی منظورت نگاه کردن جومونگ به سوسانو هست اجی اره اونم سانسور کردن حالا تو به خاطر سونگ گریه نکن

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:14

آجی هم نگاهشون هم اون آهنگی اصلیش رو هم عوض کردن
آجی سونگم عصبانی شد اونو سانسور کردن

اجی به سونگ بگو الهه میگه:سونگ عزیزم اروم باش نمایشه دیگه کاریش نمیشه کرد

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:40

آجی سونگ میگه:
فقط یکمی زورم اومد خیلی هام عصبانی نشدم ولی نمایش خیلی نامرده

عیبی نداره سونگ خودتو ناراحت نکن
...................
اجی نظری که قبل از فیلم دیدنت دادی رو بخون

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:53

آجی سونگ میگه :
دیشب داداشی اومد به خوابت و از دل نوشتت کلی تعریف کرد

اینو داداشی بهت گفت سونگ؟؟!!!

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:57

اوهوم الان گفت

سونگ داداشی همیشه کنارته درسته؟؟!!!

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 21:19

سلام آجی الهه آجی تارا خوبید؟... آجی تارا سونگ بهم میگه از تارا بگو من که به خودش میگم دوسش دارم ...بعد میگه بهش بگو من نمیتونم بین طرفدارام فرق بزارم همشون خیلی خوب هستن و دوسشون دارم مخصوصا شما که میدونم خیلی مهربون و دلتون پاکه ....راسی یه چی دیگه میگه حرف مامانت گوش بده و به خاطر من ناراحتش نکن الان این روبهم گفت آجی

سلام اجی خوبی ممنونم خوبم شکر اجی ممنونم تو چطوری اجی
اوخی سونگ چه مهربونه اجی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 21:34

سلام به روی ماهت آجی سمیه عزیزم
آجی به سونگ بگو:
ای جاااانم ممنونم سونگی عزیزم نظر لطفته عشق من
آره سونگی همه طرفدارات ماه و فرشته هستن فقط من مثل اونا نیستم دیگه اگه اذیت کردم ببخش منو
سونگی عزیزم من بخاطر چی با دوستای نماشام بای بای کردم؟
فقط بخاطر مامانم بود...
ولی چشم سونگ تو فقط به من بگو بمیرم تا بمیرم برات

چه عجب تشریف فرما شدی اجی خخخخخخخخخ
شوخی کردم اجی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 21:47

خخخخخخخخ ما اینیم دیگه خوش خوااااب
بیدارم باشم دیگه فک کنم شما بگین خوابم
(شوخی میکنما)

اجی جواب نظر قبلیتو بخون همون نظری که ساعت 20:57 شب دادی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 22:16

آجی سونگ میگه:
داداشی همیشه همه جا هست و صدای هرکسی که باهاش حرف بزنه رو میشنوه

میدونم سونگ
میدونی سونگ اتفاقی که ۲۷ بهمن برام افتاد واقعا داغونم کرده بود اما تو و مرتضی با حرفاتون خیلی ارومم کردین و طرف من بودید از هردوتون ممنونم

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 22:22

آجی تارا سونگ از دست یکم ناراحت شده..میگه چرا تارا میگه آره سونگی همه طرفدارات ماه و فرشته هستن فقط من مثل اونا نیستم ...تارا جون تو خیلی خوبی من که گفتم مخصوصا شما که مهربون و دلتون پاکه من چون دوست دارم اینا رو بهت میگم عزیزم...امیدوارم همیشه سلامت باشی میدونم بعضی وقتا به خاطر من دلت از مامانت میگره ولی اون تنهاست دوس داره تو کنارش باشی و دوسش داشته باشی ...خودت میدونی که پدرت...شرمنده آجی دیگه آه کشید و هیچی نگفت!

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 22:47

آجی جدا ناراحت شده ازم؟
...............................
کاش که من میمردم ولی باعث ناراحتی تو نمیشدم سونگ
توروخدا ببخش منو سونگ
آخه سونگ من مث اونا دلم پاک و مهربون نیست
من تو زندگیم خیلی اشتباه کردم و اصلا با طرفدارای تو قابل مقایسه نیستم سونگ:نارحت:
سونگ جدا یه لحظه احساس کردم که داری کل زندگی منو از نزدیک میبینی که این حرفو زدی
می دونم من خیلی تاحالا دل مامانمو بخاطر تو شکستم... میدونم مثل تو نبودم که مادرت هرچیزی که بهت میگه به ثانیه میگی چشم
برای همین میگم با خیلی از طرفدارات فرق دارم و مثل اونا فرشته نیستم
منم دوست دارم سونگ عاشقتم توروخدا ببخشید که ناراحتت کردم
دیگه قول میدم هرچی بگی گوش کنم
............
آجی اگه سونگ از دست من آه کشیده که دیگه هیچی کل زندگیم تباه شد رفت
..............
آجی الهه سونگ گفت که:
اون اتفاق بین دوستات که 27 بهمن پیش اومد رو باید فراموشش کنی
خواهش میکنم عزیزم من و داداشی همیشه کنارتیم

اجی ناراحت نباش به سونگ بگو:نه اصلا نمیتونم فراموشش کنم داداشی هم میگه فراموشش کن اما اگه تونستم فراموشش میکنم

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 22:53

واقعا آجی؟... خوب آجی هر وقت به دلم میخوره که باهاش حرف بزنم از خدا میخوام که هر چی میگه درست باشه نه الکی آجی ....نه آجی تو رو نگفت ...پدرت رو میگه آجی تارا ...آجی تارا مگه پدرت با مامانت خوب نیست؟؟...بببخشی آجی این رو میگم ولی فکر میکنم میخواست بگه بابات با مامانت خیلی خوب نیس ولی هیچی نگفت شاید نمیخواسته چیزی بگه که ناراحت نشی آجی...

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:07

آجی همین که سونگ حرف دلش رو میگه کافیه برای من
اگه الکی آرومم میکرد ولی حرف دلش رو نمیگفت دلخور میشدم
آجی پدرم خیلی جریان داره... آجی الهه همه چیو راجب بابام می دونه...
اصلا پدرم انسان نیست...
به قول تسو حتی یه موجود وحشی هم به فکر بچه های خودشه
آجی پدر من کسیه که آرزوی مرگ خانوادش رو داره چه برسه به اینکه با مامانم و من و داداشم خوب نباشه...
سونگ همه چیو راجب بابام میدونه
آخه قبلا همه چیو براش تعریف کردم...
برای همین آه کشیده و ادامه نداده
الهی فدای دل مهربون سونگ بشم که نخواسته من ناراحت بشم
.......................
آجی الهه ولی سونگ میگه:
تو نباید از دوستانت چیزی توی دلت باشه...
میگه اگه اون ماجرا رو فراموش نمیکنی پس باید دوستات رو حلال کنی....

سونگ من اونارو بخشیدم و گذشتم همین بتونم اون جریانم فراموش میکنم ممنونم که به فکرمی

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:19

اگه اونو فراموش کنی واقعا من رو خوشحال کردی عزیزم
خواهش میکنم عزیزم

الهی فدات بشم من سونگ چشم سعی میکنم زودتر فراموشش کنم
راستی سونگ میشه بگی الان سه قلوها وزنشون چقدر شده

سمیه دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:21

آره آجی از دست بابات ناراحت بود...آجی حتی من هم خیلی ناراحت شدم چرا آجی جونم بابات باید اینطوری باشه....آجی ناراحت نشی هیچ وقت من میدونم خدا خیلی دوست داره آجی جونم

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:37

خدانکنه الهه جون
تازگی سه قلوها رو وزنشون نکردم
ولی آخرین بار که حدود دو هفته پیش بود دائه هان18 مین گوک16 مانسه17 بودن
.......
آجی سمیه واقعا نمیدونستم سونگی حتی راجب نگرانی های من و ماجرای بابام ناراحت بوده
سونگ الهی تارا فدای اون قلب مهربونت بشه که ناراحت تارایی
آجی پدری که وقتی بچه هاش دارن از گشنگی توی پارک میمیرن بگه بزا بمیرن دیگه اسمشو نمیشه گذاشت پدر
آجی ولی خدا منو دوست نداره
بعد این همه سختی که توی این 14 سال بهم داده حتی یکی از خواسته هام رو برآورده نمیکنه
من که حتی برای خودم چیزی نخواستم حتی وقتی برای خانوادم یا سونگ عزیزم چیزی میخوام خدا بهم نمیده
من الان فقط به عشق سونگه که زنده هستم
آجی اگه ازش بپرسی بهت میگه حال و روز من این مدت چجوریه

واقعا سونگ
ولی تا اون جایی که یادمه وزنشون زیادتر بودا
اجی خودتو ناراحت نکن توروخدا

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:46

آجی سونگ به من اینطوری گفت
سونگ میگه:
سه قلو ها بیشتر از اینکه وزنشون بیشتر بشه دارن قد میکشن
میگه وزن الانشون شاید بیشتر باشه ولی حدودا دو هفته پیش اوقدر بود
........
آجی سونگم همینو میگه ولی دست خودم نیست

میدونم سونگ اما تو مستندم یه بار وزن و قدشونو چک کردی بله بله سه قلوها به خودت رفتن وقتی تو قدبلندی سه قلوها هم قدبلند میشن

تارا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 23:55

سونگ میگه:
اگه یادت باشه الاهه جان حتی یک سال پیش هم سه قلو ها خیلی تپلی بودن الان وزنشون کمتر شده

اره میدونم سونگ اما چرا وزنشون کمتر شده سه قلوها که خیلی خوب غذا میخورن تو هم که خیلی خوب بهشون میرسی

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:02

آخه اون موقع وزنشون زیاد بود اما الان نرمال شدن چون خوب غذا می خورن وزنشون نرمال شده

سونگ خوب میدونم اینو اما نباید وزنشون کم بشه همون وزنشون زیاد باشه بهتره

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:07

آخه الان که نرمال هسنم خوبه...

میدونم سونگ
........
اجی تو هم بهتره دیگه بری بخوابی اجی
شبت بخیر اجی جونم نبینم دیگه ناراحت باشیا

سمیه سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:13

آجی سونگ بهم گفت برو آجیت رو آروم کن و بهش بگو هیچ وقت اینجوری نگو خدا خیلی دوست داره من بهت قول میدم که یه روز این رو خودت میفهمی این رو من نمیگم سونگ گفت آجی ...تازه آجی میگه هیچ وقت نگو خدا دوسم نداره مطمن باش خیلی دوست داره عزیزم...

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:15

آجی ولی خیلی حالم خوب نیست...
فعلا نمی خوابم

باشه اجی نظر اجی سمیه رو بخون الان داده

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:24

چی بگم سونگ تو بهتر از هرکسی تو دنیا می دونی من چقد از خدا دلم پره
ولی اگه تو میگی....
منم میگم چشم
هرچند توی دلم میگم خدا دوسم نداره ولی اگه سونگ بگه دوسم داره حتما دوسم داره
آجی امروز خیلی حالم بهتره که فهمیدم سونگ نگرانم بوده
آخه دو روزه اصلا به خوابم نمیاد
آخرین باری که خوابشو دیدم همون موقع بود که گفتم اسم تو رو هم توی خوابم برده بود آجی اون موقع بود...

اجی سونگ بازم میاد به خوابت نگران نباش

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:28

دلم خیلی براش تنگ شده
کاشکی امشب بیاد به خوابم

میاد ان شاءالله اجی نگران نباش اگرم نیومد بعدا میاد

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:29

آجی سمیه میشه یه سونگ بگی امشب بیاد به خوابم؟؟؟

سمیه سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:41

باشه آجی ایشالله میاد. به قول آجی الهه اگه حالا هم.نیاد بعد حتما به خوابت میاد ..شب بخیر آجی تارا آجی الهه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 00:43

اوهوم کاشکی بیاد
ممنونم آجی جونم
همچنین شبتون بخیر آجی های گلم

سمیه سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 08:21

سلام صبح بخیر آجی الهه و تارای عزیزم ...وای آجی الهه دیگه صدرصد مطمن شدم تمام حسهایی که تو دلم درباره سونگ میاد درسته...آجی دیشب خوندم که مادر سونگ تو انتخابات برنده نشده منم فکر کردم شاید به خاطر این سونگ تا یه مدتی هیچ عکس یا ویدیوی تو اینستا نزاره ولی یهو یه چی دلم اومد که سونگ این طور آدمی نیس که فکر خودش باشه و فقط به خاطر شکست انتخاباتی مادرش بخواد خودش رو ببازه یا طرفداراش فراموش کنه اون بازم تو اینستا از سه قلوها برای طرفداراش ویدیو یا عکس میزاره فردا نگاه کنی گذاشته! باورت میشه آجی من دیشب بهش فکر کردم امروز که نگاه کردم سونگ دو تا ویدیو تو اینستا گذاشته بود!...خیلی دلم واسشون تنگ شده بود

سلام اجی خوبی ممنونم اجی صبح تو هم بخیر من میدونستم سونگ از اون اول کنارته اجی
إ برنده شد مامانش عیبی نداره حتما قسمت نبوده
سونگ که این اخلاقا نداره خودشو ببازه
ممنونم که گفتی اجی الان دیدم اون دوتا پستارو

سمیه سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 08:25

آجی تارا سونگ بهم گفت بهت بگم پس کی باعث شده که من تو خیالت بتونم باهات حرف بزنم ..این خواست خدا بوده .عزیزم خدا خیلی مهربونه و دوست داره شک نکن...

اره اجی خدا خیلی مهربونه

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 13:01

سلام آجی الهه و آجی سمیه عزززززیزم
خوبین خوشین سلامتین؟؟؟
ای جاااااانم آجی تا اومدم خونه حرف سونگ رو خوندم کلی ذوق کردم
الهییی فدات بشم سونگ یه چیزایی میگی تارا کم بیاره هاااا
چشم سونگ... میدونم دوسم داره خدا ولی خب یه وقتایی ناراحت میشم میگم تقصیر اونه
دیگه ببخش منو سونگ دیگه تکرار نمیشه
سونگ من که امروز تو خیابونم داشتم باهات حرف میزدم یهو دوستم زد رو شونم گفت معلومه عاشق شدی داری پرت و پلا میگی
سونگ دیدی آجی سمیه چی گفت؟؟؟
خوشبحالش که واقعا باهاش حرف میزنی
آخه برا من اینجوری پیش نیومده بود
الهی فدای تو و آجی های گلم که یه زندگی دوباره دادین به من

سلام اجی خوبی منم خوبم شکر اجی ممنونم تو چطوری

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 13:30

ممنون منم خوبم آجی خدا روشکر خوبی عزیزم
الان اومدم خونه دارم غذا درست میکنم

اوخی راحت باش اجی

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 13:52

خخخخخخ جای اینکه بیام غذا جلوم باشه باید درست کنم خودم

خوب درست کن اجی

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 14:13

آجی درست شد عکسش رو میفرستم نشون داداشی هم بده

باشه اجی

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 17:46

سلام آجی خوبی؟
خخخخ اینم غذام
http://uupload.ir/files/w4ix_%C3%9B%C2%B2%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B6%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B3%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B7_%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B5%C3%9B%C2%B5%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B6.jpg
آخی یونگ خیلی تعریف کرد ببین داداشی چی میگه

سلام اجی خوبی منم خوبم شکر اجی ممنونم داداشی گفت عالیه اجی
اما اجی چی هست این غذا

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 18:54

ممنونم داداش مرتضی
خخخخ آجی یه نوع نودل کره ای
با اون قاشق چوبی ها خیلی خوشمزه تره

وا اجی
اجی حالا برو جومونگ ببین

تارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 20:35

آجی مامانم کارم داشت نشد جومونگ کامل ببینم

اوخی عیبی نداره اجی فدای سرت ناراحت نباش

سمیه سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 21:59

سلام آجی الهه آجی تارا خوبید چه خبر تارا جون راسی خواب دیدی آجی؟...وای آخی عزیزم نودل کره ای نوش جونت

سللم اجی خوبی منم خوبم خداروشکر اجی ممنونم تو چطوری اجی

تارا چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 00:13

سلام به روی ماهت آجی سمیه عزیزم
آجی الهه آجی سمیه خوبین؟؟؟
ممنونم آجی منم خوبم
آجی خواب سونگی رو ندیدم ولی در عوض خودش رو دیدم
امروز که داشتم میرفتم مدرسه آجی انگار سونگ رو دیدم
آجی داشتم باهاش همینجوری حرف میزدم تو خیالم و راه میرفتم که یه لحظه انگار سونگ جلوم ظاهر شد تا چشمو به هم زدم رفت
شایدم دارم دیوونه میشم خیلی غیر عادی شدم
باز یه بار یادمه که آجی خیلی گریه کرده بودم یاد بابام افتاده بودم خیلی حالم بد بود تنها بودم تو خونه یه لحظه انگار یکی دستشو گذاشت رو شونم تا برگشم چند ثانیه انگار سونگ رو دیدم غیب شد
واقعا غیر عادی شدم از بس که با سونگ حرف میزنم تو خیالم میبینمش
اینم یه نودل دیگه دسپخت خودم ببینین حالشو ببرین

http://uupload.ir/files/n8f7_%C3%9B%C2%B2%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B5%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B2%C3%9B%C2%B0%C3%9B%C2%B4_%C3%9B%C2%B1%C3%9B%C2%B8%C3%9B%C2%B2%C3%9B%C2%B9%C3%9B%C2%B4%C3%9B%C2%B6.jpg

سلام اجی خوبی منم خوبم خداروشکر اجی ممنونم

پریسا چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 13:02 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلااااام عزیزم، مهربونم ممنون از لطفت خیلی خیلی خوشحالم کردی که روز تولدم یادت بود
تو بهترین دوستای الهه
دلت خیلی مهربونه

سلام اجی جونم خوبی خسته نباشی اجی خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم خوشحالم که خوشحالت کردم اجی ممنونم اجی لطف داری تو هم دلت مثل خودم خیلی مهربونه ان شاءالله که خدا تو اون دل مهربونت یه نی نی سالم بزاره ان شاءالله

سمیه چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 17:05

سلام اجی الهه و تارا جون اخی عزیزم اجی تارا سونگ یه بار دیگه تو خیالم اومد بهم گفت از تارا جون بگو خوب درسش رو بخونه! اجی من بهش گفتم تارا میدونم دختر درس خونی هست چرا این رو میگی؟ اونم گفت: میدونم ولی میخواستم یاداوری کنم که خوب بخونه اگه این کار رو کنه اینده خیلی خوبی داره:راضی...راسی اجی الهه بهم گفت که بهت بگم خیلی ازت ممنونم که به فکر چشمام هستی الهه جون من مواظب هستم ...

سلام اجی خوبی خسته نباشی اجی به سونگ بگو الهه میگه:سلام سونگ من تا ابد همینجوری نگرانتم ولی روی خودم نمیارم تا ناراحت نشی هر کاری تونستم کردم تا راضیت کنم که پیوند بزنی چشماتو اما قبول نکردی

تارا چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 17:43

سلام آجی الهه گلم آجی سمیه عزیزم
ای جانم فدای سونگی مهربون بشم
آجی ولی من درسم که خیلی خوبه
دقیقا همین امروز برا ترم اول که همرو بیست دادم تقدیرنامه گرفتم سونگ
سونگ تو که میدونی من چرا درس می خونم
چون پولدار نیستم مجبورم با درس خودن به یه جایی برسم تا بتونم بیام کره و تورو ببینم

سلام اجی خوبی إ تبریک میگم اجی

سمیه چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 18:29

میدونم تارا جون منم از حرفش تعجب کردم بهش گفتم که تو کمیخونی اونم گفت میدونم ولی واسه یاداوری گفتم که یه دفعه به خاطر بعضی چیزا نامید نشه و نخواد بخونه...افرین اجی تبریک میگم

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 18:43

راسی یه چی دیگه سونگ میگه بهت بگم ببین خدا چقد مهربونه که اینقدر دختر باهوشی هستی ...خو راس میگه دیگه:راصی: ...اجی ناراحت نمیشی بهم میگه درست رو ببشتر به خاطر خودت بخون ...مطمن باش تو اینده خیلی خوبی داری...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد